حمیدرضا بهنام وشانی؛ هما صادقی
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 77-82
چکیده
زمینه و هدف: استراتژی های فعلی سازمان بهداشت جهانی که شامل تجویز آهن مکمل به صورت روزانه در نیمه دوم بارداری است در طی دهه اخیر از شیوع آنمی در زنان باردار نکاسته است که از علل آن می توان به عدم پذیرش قرص آهن در زنان باردار به علت عوارض جانبی آن که خود وابسته به میزان، شکل و احتمالا نحوه مصرف آن می باشد، اشاره نمود. لذا مطالعه حاضر با هدف ...
بیشتر
زمینه و هدف: استراتژی های فعلی سازمان بهداشت جهانی که شامل تجویز آهن مکمل به صورت روزانه در نیمه دوم بارداری است در طی دهه اخیر از شیوع آنمی در زنان باردار نکاسته است که از علل آن می توان به عدم پذیرش قرص آهن در زنان باردار به علت عوارض جانبی آن که خود وابسته به میزان، شکل و احتمالا نحوه مصرف آن می باشد، اشاره نمود. لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه دو روش تجویز روزانه و دوبار در هفته آهن در دوران بارداری و تاثیر آن بر تغییرات هماتولوژیک و نتایج بارداری صورت گرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده است و جامعه پژوهش زنان باردار مراجعه کننده به چهار مرکز بهداشتی درمانی سبزوار می باشند. نمونه ها شامل 88 زن باردار بود که به صورت تصادفی در دو گروه (43 نفر در گروه روزانه و 45 نفر در گروه دو بار در هفته) مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه مشخصات فردی و برگه ثبت اطلاعات (هموگلوبین و فریتین سرم مادر قبل و بعد از درمان، وزن تولد و سن حاملگی) بود و داده های پژوهش با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، تی زوج، ضریب همبستگی پیرسون و مجذور کای تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که میزان تغییرات هموگلوبین و فریتین در دو گروه مشابه بوده است. همچنین وزن هنگام تولد و سن حاملگی نیز در دو گروه مورد مطالعه مشابه بوده و تفاوت آماری معنی داری نداشت.
نتیجه گیری: با عنایت به نتایج این مطالعه، روش تجویز دو بار در هفته آهن در دوران حاملگی به علت تاثیر مشابه و عوارض جانبی کمتر و نیز مقرون به صرفه تر بودن نسبت به روش روزانه در دوران بارداری توصیه می شود.
صدیقه اظهری؛ مرضیه لطف علی زاده؛ سهیلا پیرداده بیرانوند؛ محمدتقی شاکری
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 83-88
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر از روش های مختلف دارویی، مکانیکی و جراحی جهت آماده سازی دهانه رحم استفاده می شود. روغن کرچک از جمله فرآورده های گیاهی است که به طور گسترده بدین منظور به کار می رود، اما مطالعات محدودی در ارتباط با کارآیی و ایمنی آن گزارش شده است. پژوهش حاضر به هدف تعیین تاثیر روغن کرچک بر آماده سازی دهانه رحم انجام گرفت.
مواد و ...
بیشتر
زمینه و هدف: در حال حاضر از روش های مختلف دارویی، مکانیکی و جراحی جهت آماده سازی دهانه رحم استفاده می شود. روغن کرچک از جمله فرآورده های گیاهی است که به طور گسترده بدین منظور به کار می رود، اما مطالعات محدودی در ارتباط با کارآیی و ایمنی آن گزارش شده است. پژوهش حاضر به هدف تعیین تاثیر روغن کرچک بر آماده سازی دهانه رحم انجام گرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی است و جامعه پژوهش شامل کلیه مادران حامله ترم است که جهت مراقبت های دوران بارداری به مراکز منتخب شهر مشهد در سال 1382 مراجعه نموده اند. مطالعه بر روی 47 خانم باردار با سن حاملگی 42-40 هفته کامل، فقدان انقباضات منظم رحمی، نمره بیشاپ 4 یا کمتر و بدون عوارض طبی و مامایی انجام شد. واحدهای پژوهش ابتدا به صورت مبتنی بر هدف انتخاب شدند. سپس به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه تجربی و شاهد قرار گرفتند. در گروه تجربی 60 سی سی روغن کرچک مصرف شد اما در گروه شاهد مداخله ای صورت نگرفت. دو گروه به مدت 24 ساعت از نظر آماده سازی دهانه رحم پی گیری شدند. جهت گردآوری داده ها از فرم های مصاحبه، مشاهده معاینه و فرم ثبت حرکات جنین استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای، فیشر و تی مستقل صورت گرفت.
یافته ها: در شروع مطالعه دو گروه از نظر میانگین نمره بیشاب تفاوت معنی داری نداشتند اما در پایان مطالعه، افزایش معنی داری در میانگین نمره بیشاب گروه تجربی نسبت به گروه شاهد مشاهده شد. درصد شروع زایمان در گروه تجربی نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری داشت اما از نظر میانگین نمرات آپگار و روش زایمان، تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش، مصرف 60 سی سی روغن کرچک می تواند سبب آماده سازی دهانه رحم شود.
مریم اصفهانی؛ لیدا حق نظری؛ محمدرضا صفری؛ نسرین شیخ؛ مسعود کورکی
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 89-94
چکیده
زمینه و هدف: استرس اکسیداتیو واکنشی است که در آن تعادل بین عوامل اکسیدان و آنتی اکسیدان در سیستم های بیولوژیک به هم می خورد. یکی از شناخته شده ترین اثرات بیولوژیکی استرس اکسیداتیو، پراکسیداسیون لیپد می باشد. در بیماران همودیالیز، به دلیل افزایش احتمال تولید رادیکال های آزاد از منابع مختلف، شرایط انجام واکنش های پراکسیداسیون لیپید ...
بیشتر
زمینه و هدف: استرس اکسیداتیو واکنشی است که در آن تعادل بین عوامل اکسیدان و آنتی اکسیدان در سیستم های بیولوژیک به هم می خورد. یکی از شناخته شده ترین اثرات بیولوژیکی استرس اکسیداتیو، پراکسیداسیون لیپد می باشد. در بیماران همودیالیز، به دلیل افزایش احتمال تولید رادیکال های آزاد از منابع مختلف، شرایط انجام واکنش های پراکسیداسیون لیپید افزایش می یابد. هدف از این مطالعه، تعیین تاثیر همودیالیز بر روی تغییرات پراکسیداسیون لیپد در بیماران همودیالیز می باشد.
مواد و روش ها: این تحقیق یک مطالعه توصیفی - تحلیلی می باشد. با روش نمونه گیری در دسترس از بخش همودیالیز بیمارستان چهارمین شهید محراب شهر کرمانشاه، 27 بیمار (17 مرد و 10 زن) با سابقه همودیالیز 6 تا 12 ماه انتخاب گردیده و مالون دی الدئید (MDA) پلاسمای آنان به عنوان شاخص پراکسیداسیون لیپید به روش استاندارد تیوباربیتوریک اسید (TBA) مورد سنجش قرار گرفت. سپس داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: میانگین مالون دی آلدئید سرم قبل از دیالیز 4.17±1.24 mmol/l و بعد از آن 4.98±1.4 mmol/l بود. نتایج بیانگر تفاوت معنی دار بین مقادیر قبل و بعد می باشد. همچنین مقادیر میانگین MDA در زنان و مردان، قبل و بعد از دیالیز تفاوت معنی داری را نشان می دهد.
نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که متعاقب همودیالیز، استرس اکسیداتیو در بیماران به شکل افزایش پراکسیداسیون لیپید مشهود می باشد. با توجه به نقش مهم استرس اکسیداتیو در ایجاد و پیشرفت عوارض همودیالیز به نظر می رسد با اتخاذ راهکارهای مناسب برای مهار واکنش های مذکور، گامی موثر برای بهبود بیشتر این افراد برداشت.
محسن تقی زاده؛ ذات اله عاصمی
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 95-102
چکیده
زمینه و هدف: ارزیابی کیفیت پروتئین مواد غذایی به دلایل بیولوژیک و اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به همین علت روش های بیولوژیک، میکروبیولوژیک، شیمیایی و تلفیقی برای تعیین کیفیت پروتئین ها معرفی و به کار گرفته شده است. در بین روش های موجود، نسبت خالص پروتئین (NPR)، نسبت خالص نسبی پروتئین (RNPR)، قابلیت حقیقی هضم پروتئین (TPD) و نسبت ...
بیشتر
زمینه و هدف: ارزیابی کیفیت پروتئین مواد غذایی به دلایل بیولوژیک و اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به همین علت روش های بیولوژیک، میکروبیولوژیک، شیمیایی و تلفیقی برای تعیین کیفیت پروتئین ها معرفی و به کار گرفته شده است. در بین روش های موجود، نسبت خالص پروتئین (NPR)، نسبت خالص نسبی پروتئین (RNPR)، قابلیت حقیقی هضم پروتئین (TPD) و نسبت کارآیی پروتئین (PER) به عنوان روش های مناسب برای تعیین کیفیت پروتئین ها پیشنهاد شده است. با توجه به اهمیت کیفیت پروتئین غذاها به ویژه در خانوارهای کم درآمد، این مطالعه با هدف مقایسه ارزش پروتئینی یک نمونه غذای صنعتی کودک (سرلاک بر پایه گندم) و یک نمونه غذای خانگی کودک (بر پایه مخلوط ماکارونی+ سویا) در موش های صحرایی نر در سال 1385 انجام گرفت.
مواد و روش ها: تحقیق با طراحی تجربی روی 64 موش صحرایی نر در سن 21 روز، از نژاد wistar در گروه های 8 تایی تحت 8 رژیم غذایی شامل 4 رژیم مورد (غذای صنعتی کودک و غذای خانگی کودک)، استاندارد (کازئین+ متیونین) و پایه (بدون پروتئین) برای مطالعه PER, RNPR, NPR و 4 رژیم برای مطالعه TPD قرار داده شدند. طول دوره مطالعه برای NPR 14 روز بود. به منظور محاسبه NPR، مقدار پروتئین دریافتی و افزایش وزن حیوانات تعیین گردید. طول مدت مطالعه برای TPD 9 روز بود. به منظور محاسبه TPD، مقدار ازت دریافتی و ازت دفعی حیوانات تعیین گردید. طول مدت مطالعه برای PER 28 روز بود. برای تعیین PER مقدار پروتئین دریافتی و تغییر وزن حیوانات تعیین گردید. میزان PER, TPD, RNPR, NPR گروه کازئین + متیونین با غذای خانگی کودک و دو نمونه غذای کودک از طریق آزمون تی مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: شاخص 4.3±0.9, 4.3±0.4 NPR و 87±8, 92.8±4 TPD, 3.6±0.2 و88.5±4.1 و 2.9±0.2 2.5±0.4, 3±0.2 PER به ترتیب برای پروتئین کازیین + متیونین، سرلاک و غذای خانگی کودک بود. همچنین نتایج آزمون آماری NPR و TPD گروه غذای صنعتی کودک با غذای خانگی کودک معنی دار نمی باشد ولی از نظر PER معنی دار می باشد.
نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهند که NPR غذای کودک بر پایه مخلوط ماکارونی + سویا در مقایسه با غذای صنعتی کودک سرلاک پایین تر ولی قابل قبول است. همچنین TPD و PER غذای کودک بر پایه مخلوط ماکارونی + سویا در مقایسه با غذای سرلاک بالاتر است.
رضا وزیری نژاد؛ غلام حسین حسن شاهی راویز؛ سیدمحمدعلی سجادی؛ عبداله جعفرزاده؛ محمدرضا میرزایی؛ علی طاطی
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 103-109
چکیده
زمینه و هدف: سیستم ایمنی و سیستم اندوکرین به ترتیب برای دفاع از بدن در مقابل عفونت ها و تنظیم فعالیت های فیزیولوژیکی، متعهد گردیده اند. مطالعات روز افزون موید آن است که این سیستم ها بر همدیگر اثر می گذارند و از یکدیگر متاثر می شوند. بر اساس مشاهدات آزمایشگاهی و کلینیکی نیز اختلالات سیستم ایمنی در ناهنجاریهای تیروئید گزارش شده است. هدف ...
بیشتر
زمینه و هدف: سیستم ایمنی و سیستم اندوکرین به ترتیب برای دفاع از بدن در مقابل عفونت ها و تنظیم فعالیت های فیزیولوژیکی، متعهد گردیده اند. مطالعات روز افزون موید آن است که این سیستم ها بر همدیگر اثر می گذارند و از یکدیگر متاثر می شوند. بر اساس مشاهدات آزمایشگاهی و کلینیکی نیز اختلالات سیستم ایمنی در ناهنجاریهای تیروئید گزارش شده است. هدف این مطالعه بررسی تعدادی از فاکتورهای ایمونولوژیک در زنان هیپرتیروئید می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی، نمونه های خون از 50 زن هیپرتیروئید و 50 زن هم سن یوتیروئید جمع آوری شد. عمل تیروئید بر اساس اندازه گیری هورمون های TSH, T1, T2 ارزیابی گردید. تعدادی از پارامترهای ایمونولوژیک شامل شمارش کلی و افتراقی گلبول های سفید (با روش رنگ آمیزی گیمسا بر روی گسترش خونی)، غلظت سرمی IgA, IgM, IgG (با روش SRID)، میزان سرمی IgE (با روش ELISA)، غلظت سرمی اجزای C4, C3 سیستم کمپلمان (با روش SRID) و فراوانی موارد مثبت CRP (با روش آگلوتیناسیون لاتکس) در دو گروه اندازه گیری و مقایسه شدند.
یافته ها: میزان سرمی IgE, IgM, IgA, IgG در سرم افراد هیپرتیروئید به ترتیب 301±264 IU/ml, 118±28 mg/dl, 296±87 mg/dl, 2312.4±585 mg/dl و در افراد یوتیروئید به ترتیب 109.8±115 IU/ml, 140.1±68.9 mg/dl, 243±116 mg/dl, 1539±974 mg/dl تعیین شد. آنالیز آماری نشان داد که میزان سرمی IgE, IgA, IgG در افراد هیپرتیروئید به طور معنی داری از افراد یوتیروئید بالاتر است. فراوانی موارد مثبت CRP در افراد هیپرتیروئید 20 درصد و در افراد یوتیروئید 4 درصد تعیین گردید. فراوانی موارد مثبت CRP نیز در افراد هیپرتیروئید به طور معنی داری از افراد یوتیروئید بالاتر بود. اختلاف آماری معنی داری بین میزان سرمی C4, C3, IgM و شمارش کلی و افتراقی گلبول های سفید در افراد هیپرتیروئید و یوتیروئید مشاهده نشد.
نتیجه گیری: این نتایج بیانگر آن است که تغییرات ایمونولوژیک متعددی از قبیل افزایش مقادیر سرمی IgE, IgA, IgG و افزایش فراوانی موارد مثبت سرمی CRP در زنان هیپرتیروئید رخ می دهد.
علی خان زاده؛ راضیه خسروجردی
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 110-116
چکیده
زمینه و هدف: نظریه هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش بینی عوامل موثر بر موفقیت و هم چنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی فراهم می کند. بر اساس شواهد، افرادی که مهارت هیجانی دارند در هر حیطه ای از زندگی ممتاز هستند. با توجه به این که دانشجویان آینده سازان جامعه هستند، هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت عمومی در دانشجویان ...
بیشتر
زمینه و هدف: نظریه هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش بینی عوامل موثر بر موفقیت و هم چنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی فراهم می کند. بر اساس شواهد، افرادی که مهارت هیجانی دارند در هر حیطه ای از زندگی ممتاز هستند. با توجه به این که دانشجویان آینده سازان جامعه هستند، هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت عمومی در دانشجویان است.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی است. جامعه آماری این پژوهش متشکل از کلیه دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی دانشگاه تربیت معلم سبزوار است که در نیمسال دوم سال تحصیلی 83-82 مشغول به تحصیل بوده اند. نمونه مورد نظر 230 نفر از دانشجویان کارشناسی بود که با روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند و برای جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه جمعیت شناسی محقق ساخته پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه هوش هیجانی مایر استفاده شد. روش های آماری مورد استفاده ضریب همبستگی پیرسون، ضریب تعیین رگرسیون ساده، رگرسیون چندگانه با روش گام به گام، آزمون تی و تحلیل واریانس چند متغیری است.
یافته ها: یافته های پژوهش رابطه 0.68- را بین هوش هیجانی و سلامت عمومی نشان می دهد. یعنی 46 درصد تغییرات سلامت عمومی را هوش هیجانی پیش بینی می کند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد که بازسازی احساسات بهترین پیش بینی کننده سلامت عمومی می باشد. در مقایسه هوش هیجانی دختران و پسران، پسران از هوش هیجانی بالاتری برخوردار می باشند و نتیجه مقایسه سلامت عمومی دختران و پسران سلامت عمومی بیشتر در پسران را نشان می دهد.
نتیجه گیری: هوش هیجانی از عوامل ارتقای سلامت عمومی و پیشگیری از اختلالات روانی می باشد.
بابک براتی؛ مهدی شیرازی؛ مجتبی سعادتی؛ محمدجواد سلطان پور
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 117-127
چکیده
زمینه و هدف: استافیلوکوکوس اورئوس یک پاتوژن است که در شرایط مساعد می تواند با رشد در مواد غذایی و تولید انتروتوکسین سبب مسمومیت غذایی در انسان شود. تنها برخی از سویه های استافیلوکوکوس اورئوس توانایی تولید انتروتوکسین و ایجاد مسمومیت غذایی را دارند که با استفاده از روش های تکثیر DNA می توان حضور سویه های استافیلوکوکوس اورئوس انتروتوکسوژنیک ...
بیشتر
زمینه و هدف: استافیلوکوکوس اورئوس یک پاتوژن است که در شرایط مساعد می تواند با رشد در مواد غذایی و تولید انتروتوکسین سبب مسمومیت غذایی در انسان شود. تنها برخی از سویه های استافیلوکوکوس اورئوس توانایی تولید انتروتوکسین و ایجاد مسمومیت غذایی را دارند که با استفاده از روش های تکثیر DNA می توان حضور سویه های استافیلوکوکوس اورئوس انتروتوکسوژنیک را بر اساس توالی اختصاصی ژن شناسایی نمود. لذا این پژوهش با هدف شناسایی سویه های استافیلوکوکوس اورئوس که قادر به تولید انتروتوکسین تایپ C هستند، انجام گردید.
مواد و روش ها: در این مطالعه با استفاده از سوآپ استریل از 150 نفر ناقل باکتری از طریق بینی، 95 سویه استافیلوکوکوس اورئوس جداسازی شدند که با آزمایش های بیوشیمیایی شناسایی و تایید شدند. سپس با پرایمرهای طراحی شده برای ژن انتروتوکسین استافیلوکوکوس تایپ (sec) C و تکثیر در واکنش PCR، اقدام به شناسایی سویه های انتروتوکسوژنیک تایپ C گردید.
یافته ها: قطعات تکثیر یافته DNA برای ژن نوکلئاز استافیلوکوکی 397bp و برای ژن انتروتوکسین تایپ C استافیلوکوکی 271bp بود که توسط هضم آنزیمی و تعیین توالی قطعه تکثیر شده مورد تایید قرار گرفت. از همه سویه های مورد مطالعه، تنها 9.5 درصد سویه جداشده حاوی ژن sec بودند. ویژگی و حساسیت واکنش نیز مورد ارزیابی قرار گرفت که حساسیت آن 125 سلول تعیین گردید.
نتیجه گیری: این روش سریع، حساس، اختصاصی، ارزان و متفاوت نسبت به سنجش های مرسوم بیوشیمیایی و سرولوژیکی بوده و قادر است عامل تولید کننده انتروتوکسین تایپ C استافیلوکوکی را شناسایی نماید.
رمضان علی خمیرچی؛ محمدعلی یعقوبی فر
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 128-134
چکیده
زمینه و هدف: زباله های بیمارستانی حاوی بسیاری از عوامل بیماری زا بوده و محیط مناسبی جهت رشد و تکثیر میکروارگانیزم ها می باشند. فقدان مدیریت صحیح در جمع آوری و دفع بهداشتی آن ها می تواند در بروز بحران های محیط زیست نقش بسزایی داشته باشد. هدف از این پژوهش، تعیین میزان سرانه، نحوه جمع آوری، حمل و انتقال زباله ها در این مراکز می باشد.
مواد ...
بیشتر
زمینه و هدف: زباله های بیمارستانی حاوی بسیاری از عوامل بیماری زا بوده و محیط مناسبی جهت رشد و تکثیر میکروارگانیزم ها می باشند. فقدان مدیریت صحیح در جمع آوری و دفع بهداشتی آن ها می تواند در بروز بحران های محیط زیست نقش بسزایی داشته باشد. هدف از این پژوهش، تعیین میزان سرانه، نحوه جمع آوری، حمل و انتقال زباله ها در این مراکز می باشد.
مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه توصیف بوده و 3 بیمارستان و 8 مرکز درمانی شهر سبزوار در تمام ایام هفته و طی دو ماه از نظر تولید زباله خطرناک و شبه خانگی مورد بررسی قرار گرفت. در انجام این تحقیق از پرسشنامه، چک لیست و مشاهده استفاده شد. سپس با مرحله نمودن داده های مربوط به تعداد تخت فعال در بیمارستان ها، تعداد مراجعین در مراکز درمانی و وزن زباله های تولید شده در جداول و تحلیل آن ها توسط SPSS سرانه و درصد زباله های خطرناک و شبه خانگی تعیین شد.
یافته ها: متوسط زباله تولید شده در سه بیمارستان 1137.275 کیلوگرم در روز می باشد که 48.7 درصد را زباله شبه خانگی و 51.3 درصد را زباله خطرناک تشکیل می دهند. همچنین میانگین سرانه کل زباله تولیدی در دو مرحله زمانی در سه بیمارستان 2.38 کیلوگرم برای هر تخت فعال در روز به دست آمد. متوسط زباله تولید شده در هشت مرکز درمانی شهر 3.2779 کیلوگرم در روز می باشد که 35.1 درصد را زباله شبه خانگی و 64.9 درصد را زباله خطرناک تشکیل می دهند. همچنین میانگین سرانه کل زبان تولیدی در دو مرحله زمانی در هشت مرکز درمانی 0.092 کیلوگرم به ازا هر مراجعه کننده در روز به دست آمد. همچنین تمام بیمارستان ها و مراکز درمانی مطابق با دستورالعمل ابلاغ شده از کیسه های زباله دارای جنس مناسب و مقاوم و رنگ مشخص استفاده می کردند.
نتیجه گیری: علیرغم استفاده از کیسه های زباله با رنگ مشخص و مجزا و ظروف نگهداری مناسب و قابل شستشو، بایستی با هماهنگی و همکاری بین بخشی و درون بخشی، از قبیل آموزش مناسب و کافی، تخصیص بودجه بیشتر و تدوین قوانین و اجرای آن همراه با استانداردهای لازم نسبت به مطلوب شدن مسایل بهداشتی اهتمام ورزید.
محمودرضا آذرپژوه؛ سعیدرضا شهامی
دوره 14، شماره 2 ، خرداد و تیر 1386، صفحه 135-140
چکیده
زمینه و هدف: نروفیبروماتوز تیپ II یک بیماری ژنتیکی اتوزومال غالب است که با شوانوماهای متعدد و به طور کلاسیک شوانوماهای وستیبولار دو طرفه تظاهر می یابد. شوانوماها به عنوان علامت اصلی نروفیبروماتوز تیپ II محسوب می شوند که معمولا از اعصاب کرانیال (به خصوص عصب زوج هشتم)، ریشه های عصبی و اعصاب دیستال به نخاع منشا می گیرند. در این مقاله یک مورد ...
بیشتر
زمینه و هدف: نروفیبروماتوز تیپ II یک بیماری ژنتیکی اتوزومال غالب است که با شوانوماهای متعدد و به طور کلاسیک شوانوماهای وستیبولار دو طرفه تظاهر می یابد. شوانوماها به عنوان علامت اصلی نروفیبروماتوز تیپ II محسوب می شوند که معمولا از اعصاب کرانیال (به خصوص عصب زوج هشتم)، ریشه های عصبی و اعصاب دیستال به نخاع منشا می گیرند. در این مقاله یک مورد نادر از این بیماری گزارش می شود.
معرفی بیمار: بیمار 20 ساله ای با سابقه کاهش شنوایی پیشرونده از حدود یک سال قبل معرفی می گردد. در تاریخچه پزشکی این بیمار، شرح حالی از عمل جراحی شوانومای ریشه های نخاع گردن حدود دو سال قبل از اولین ویزیت وجود داشته است. بیمار هیچ گونه سابقه فامیلی بیماری نداشت. در معاینه سیستمیک، فقط چند لکه کوچک شیر قهوه ای روی تنه دیده می شد. در معاینه عصبی، کاهش حس صورت در مسیر شاخه های افتالمیک و ماگزیلاری زوج پنجم، کاهش رفلکس قرنیه ای چپ و کاهش شنوایی گوش چپ مشهود بود. در MRI در فاز T2 ضایعه ها یپراینتنس در زاویه مخچه ای - پلی چپ وجود داشت که بعد از تزریق ماده حاجب، جذب را نشان می داد و توده دارای جذب در طرف راست دیده می شد. طی کرانیوتومی اکسی پپتال چپ تومور کلسیفیه نسبتا خونریزی دهنده در ناحیه پلی- مخچه ای دو طرف رزکسیون گردید. پاتولوژی موید شوانوما بود.
نتیجه گیری: نوع تک گیر نروفیبروماتوز تیپ II نادر بوده و توجه به این تشخیص در صورت وجود تومورهای متعدد همزمان دستگاه عصبی مرکزی ضروری است.