آناتومی، بافت و جنین
رامین جهانگیرفرد؛ غلامرضا نجفی؛ علی شالیزار جلالی؛ عباس احمدی؛ الهام زاده هاشم
دوره 28، شماره 3 ، مرداد و شهریور 1400، ، صفحه 379-386
چکیده
زمینه و هدف: اتفون، هورمونی است که برای تسریع روند رشد گیاهی به کار میرود. اغلب پس از ورود به بافتها سبب ایجاد اختلال در دستگاه تولیدمثلی و کاهش قدرت باروری در اسپرم میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر اتفون بر پارامترهای مورفولوژیکی جنین و جایابی پروتئین کت اسپر2 در اسپرم انجام گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، 78 ...
بیشتر
زمینه و هدف: اتفون، هورمونی است که برای تسریع روند رشد گیاهی به کار میرود. اغلب پس از ورود به بافتها سبب ایجاد اختلال در دستگاه تولیدمثلی و کاهش قدرت باروری در اسپرم میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر اتفون بر پارامترهای مورفولوژیکی جنین و جایابی پروتئین کت اسپر2 در اسپرم انجام گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، 78 سر موش سوری نر و ماده نژاد NMRI بهطور کاملاً تصادفی به گروههای کنترل و آزمایشی تقسیم شدند. گروههای آزمایشی اتفون را با دوزهای 120، 240 و 480 mg/kg و همچنین گروه کنترل مثبت داروی نئوستیگمین (mg/kg 0/1) دریافت کردند. پس از تیمار، حیوانات بیهوش شدند و به روش جابهجایی مهرههای گردنی آسانکشی گردیدند. سپس نمونههای اسپرم از دم اپیدیدیم برای ارزیابی PCR و ایمونوهیستوشیمیایی اخذ شدند و تا زمان بررسی در دمای 70- درجه سانتیگراد نگهداری شدند.
یافتهها: نتایج حاصل از پارامترهای مورفولوژیکی نشان داد که میزان درصد هچشدگی، قابلیت زندهمانی، تعداد زاد و ولد و طول جنین در گروههای آزمایشی نسبت به گروه کنترل، کاهش داشت. همچنین کاهشی در بیان ژن کت اسپر2 در گروههای آزمایشی نسبت به گروه کنترل دیده شد. نتایج ایمونوهیستوشیمیایی اسپرم مشخص کرد که مکانهایی برای جایابی پروتئین کت اسپر2 در گروههای آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (0/05<p). .
نتیجهگیری: هورمون اتفون با تولید رادیکالهای آزاد باعث کاهش ویژگیهای ظاهری جنین میشود. همچنین با کاهش بیان ژن کت اسپر2 و عدمجایابی پروتئین در اسپرم سبب اختلال در قدرت باروری و تولیدمثل میگردد.
آناتومی، بافت و جنین
رحمت الله فتاحیان دهکردی؛ محمدجواد یزدانپناه؛ رضا ختوان
دوره 28، شماره 2 ، خرداد و تیر 1400، ، صفحه 250-258
چکیده
زمینه و هدف هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی استریولوژیک تأثیر حفاظتی پانکراتین بر تغییرات مورفولوژیک ایجاد شده در ساختارهای کلیوی موش بهدنبال تیمار با ال- آرژینین بود.
مواد و روشهابرای انجام تحقیق، ۵۰ موش سوری نر بالغ با وزن 2±30 گرم به ۵ گروه (مساوی) دستهبندی شدند. در گروه کنترل، هیچگونه تجویزی صورت نگرفت. گروههای القای پانکراتیت، ...
بیشتر
زمینه و هدف هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی استریولوژیک تأثیر حفاظتی پانکراتین بر تغییرات مورفولوژیک ایجاد شده در ساختارهای کلیوی موش بهدنبال تیمار با ال- آرژینین بود.
مواد و روشهابرای انجام تحقیق، ۵۰ موش سوری نر بالغ با وزن 2±30 گرم به ۵ گروه (مساوی) دستهبندی شدند. در گروه کنترل، هیچگونه تجویزی صورت نگرفت. گروههای القای پانکراتیت، 2 دوز 300 و 400 میلیگرم در 100 گرم وزن بدن ال- آرژینین دریافت کردند. به گروههای القای پانکراتیت با 2 دوز متفاوت، داروی درمانی 5/3 واحد لیپاز- پانکراتین تجویز گردید. تمام تیمارها بهمدت 3 روز متوالی یکبار در روز، محلول ال- آرژینین دریافت کرده و 72 ساعت بعد، محلول لیپاز- پانکراتین به مدت 20 روز به گروههای پانکراتیت تجویز گردید.
یافتهها نتایج نشان داد که بهدنبال پانکراتیت تجربی، بهاستثنای حجم بخش مرکزی، کاهش حجم قشر کلیه، حجم لولههای پیچیده نزدیک و دور و نیز گلومرولها در گروههای تیمار نسبت به گروه کنترل دیده شد. با تجویز لیپاز- پانکراتین همراه با ال-آرژینین، مقادیر میانگین حجم فاکتورهای بخش قشری، لولههای پیچیده نزدیک و گلومرولها به گروه کنترل نزدیک شده بود.
نتیجهگیری براساس بررسی نهایی یافتهها، محلول لیپاز- پانکراتین میتواند تا حدی در کاهش تأثیرات پانکراتیت القا شده توسط دوز بالای ال- آرژینین مؤثر باشد.
فرزاد رجایی؛ طیبه هادیگل؛ زیور صالحی؛ امیر فرزام
دوره 21، شماره 1 ، فروردین و اردیبهشت 1393، ، صفحه 207-215
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به رشد سرسام آور و ازدحام جمعیت در شهر های بزرگ از یک طرف و حساسیت سیستم ایمنی در برابر عوامل محیطی از طرف دیگر، در تحقیق حاضر اثرات استرس ازدحامی به صورت ازدحام موش ها بر روی طحال موش سوری مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، ۲۰ سر موش سوری نر بالغ از نژاد NMRI انتخاب و به صورت تصادفی به ۲ گروه کنترل ...
بیشتر
زمینه و هدف: با توجه به رشد سرسام آور و ازدحام جمعیت در شهر های بزرگ از یک طرف و حساسیت سیستم ایمنی در برابر عوامل محیطی از طرف دیگر، در تحقیق حاضر اثرات استرس ازدحامی به صورت ازدحام موش ها بر روی طحال موش سوری مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، ۲۰ سر موش سوری نر بالغ از نژاد NMRI انتخاب و به صورت تصادفی به ۲ گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. در گروه کنترل، ٥ سر موش در هر قفس (3 قفس) و تجربی ١٥ سر موش در یک قفس نگهداری شدند. پس از دو ماه ، از قلب حیوانات خون گیری و جهت مطالعات هورمونی با روش رادیو ایمنواسی مورد استفاده قرار گرفت. طحال حیوانات وزن و پس از تهیه لام های میکروسکوپی و رنگ آمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین، تعداد سلول های مگاکاریوسیت و ماکروفاژ در گروه ها تعیین و داده های حاصله در گروه های مورد مطالعه با استفاده از آزمون های آماری (T test و آزمون مان ویتنی) در برنامه SPSS نسخه 16 در سطح معنی داری 05/0>p آنالیز شدند.
یافته ها: میانگین وزن طحال و میزان هورمون کورتیزول در گروه تحت استرس در مقایسه با گروه شاهد تفاوت معنی داری نداشت. میانگین تعداد ماکروفاژها در گروه تحت استرس نسبت به گروه شاهد اگرچه افزایش داشت ولی معنی دار نبود. میانگین تعداد مگاکاریوسیت ها در گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد دارای کاهش معنی دار بود (007/0P=).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که استرس ازدحامی می تواند منجر به کاهش سلول های مگاکاریوسیت در طحال موش شود ولی هیچ گونه اثر معنی داری بر میزان هورمون کورتیزول سرم، تعداد سلول های ماکروفاژ و وزن طحال ندارد.
سعید سمنانیان؛ حسین بهاروند؛ شیوا خضری؛ محمد جوان
دوره 18، شماره 3 ، مهر و آبان 1390، ، صفحه 179-187
چکیده
زمینه و هدف: افزایش مشارکت سلول های بنیادی عصبی در ترمیم اندوژن آسیب های میلینی یکی از مهم ترین استراتژی ها برای درمان های نوین بیماری ام اس است. افزایش cAMP با فعال کردن PKA و همچنین مستقل از آن، ظرفیت ترمیمی مغز را افزایش می دهد. در مطالعه حاضر، اثر تزریق داخل صفاقی آنالوگ فعال آن (dbcAMP) بر مهاجرت سلول های بنیادی عصبی در مدل EAE بیماری ام اس ...
بیشتر
زمینه و هدف: افزایش مشارکت سلول های بنیادی عصبی در ترمیم اندوژن آسیب های میلینی یکی از مهم ترین استراتژی ها برای درمان های نوین بیماری ام اس است. افزایش cAMP با فعال کردن PKA و همچنین مستقل از آن، ظرفیت ترمیمی مغز را افزایش می دهد. در مطالعه حاضر، اثر تزریق داخل صفاقی آنالوگ فعال آن (dbcAMP) بر مهاجرت سلول های بنیادی عصبی در مدل EAE بیماری ام اس بررسی شد. مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی برای القای EAE، gµ300 MOG با complete freunds adjuvant) CFA) مخلوط و به صورت زیر جلدی به 33 موش تزریق شد. همزمان با تزریق اول و 48 ساعت بعد از آن، سم سیاه سرفه ( PT:pertusis toxin) به صورت i.p. تزریق شد. موش های گروه کنترل فقط CFA و PT را دریافت کردند. گروهی از موش های القا شده dbcAMP را با دوز mg/kg 10 از روز 9 تا 14 یا 9 تا 21 به طور داخل صفاقی دریافت کردند. علائم کلینیکی روزانه بررسی شدند. از روش ایمونوهیستوشیمی و شاخص مولکولی نستین برای شناسایی سلول های بنیادی عصبی استفاده شد. تعداد سلول های Nestin+ در برش های ساجیتال نواحی اطراف بطن جانبی (SVZ) و پیاز بویایی (OB) شمارش شد. آنالیز داده های آماری با استفاده از GraphPad Prism Version 5 انجام گرفت. برای مقایسه علائم کلینیکی بین گروه های EAE و تیمار شده با dbcAMP از آزمون تی غیر زوجی استفاده شد، همچنین برای مقایسه آماری تعداد سلول های Nestin+ از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و پس آزمون توکی استفاده شد. یافته ها: القای EAE باعث ایجاد علایم کلینیکی، فلجی دم و پاهای عقب شد. dbcAMP باعث کاهش شدت و علائم EAE شد. بیشترین درجه بیماری در گروهی که پس از القا، dbcAMP دریافت کرده بودند 13/0±66/0 و در گروه کنترل 2/0±5/2 در روز 21 بعد از القا بود (n=6). با القا EAE تعداد سلول های nestin+ در ناحیه SVZ تغییر معناداری نکرد اما در پیاز بویایی افزایش یافت. با پیشرفت بیماری در گروه EAE در روز 21 بعد از القا، تعداد این سلول ها در بطن جانبی کاهش جزیی یافت (20/1±66/5) و افزایشی در تعداد این سلول ها در گروه EAE که از روز 9 تا 21 بعد از القا، dbcAMP دریافت کرده بودند دیده شد (3/2±9). با یشرفت بیماری در روز 21 بعد از القا، تعداد این سلول ها در پیاز بویایی افزایش یافت (04/2±5/19) و تفاوت این گروه با گروه کنترل معنادار شد (n=3). وقتی dbcAMP از روز 9 تا 21 تزریق شد، افزایش بارزی در تعداد سلول های Nestin+ مشاهده شد (73/2±40) که این تغییر در مقایسه با گروه کنترل و گروه EAE 21 معنادار بود (n=3). نتیجه گیری: dbcAMP با افزایش تعداد سلول های بنیادی عصبی و القای مهاجرت بیشتر آن ها از SVZ بطن های جانبی به پیاز بوبایی و نواحی آسیب باعث تسریع فرایند ترمیم میلین شده و علائم بیماری را کاهش می دهد.
مهدی جلالی؛ محمدرضا نیک روش
دوره 15، شماره 3 ، مهر و آبان 1387، ، صفحه 144-151
چکیده
زمینه و هدف: در طب سنتی ایرانیان، این باور همواره وجود داشته است که کافور کاهش دهنده میل جنسی محسوب می شود. بر اساس این تفکر و به استناد مطالعات اندکی که در این زمینه وجود دارد، محققین بر آن شدند تا اثر این ماده را بر تغییرات هیستولوژیکی دستگاه تولید مثلی و روند اسپرماتوژنز موش مورد بررسی قرار دهند.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، ...
بیشتر
زمینه و هدف: در طب سنتی ایرانیان، این باور همواره وجود داشته است که کافور کاهش دهنده میل جنسی محسوب می شود. بر اساس این تفکر و به استناد مطالعات اندکی که در این زمینه وجود دارد، محققین بر آن شدند تا اثر این ماده را بر تغییرات هیستولوژیکی دستگاه تولید مثلی و روند اسپرماتوژنز موش مورد بررسی قرار دهند.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، 24 موش نر balb/c در آستانه بلوغ انتخاب گردیده و به دو گروه تجربی و 2 گروه کنترل تقسیم شدند. سپس روزانه معادل 30 میلی گرم بر کیلو گرم وزن بدن، کافور محلول در روغن زیتون به ترتیب به مدت 10 و 20 روز به صورت خوراکی به گروه های تجربی 1 و 2 تجویز گردید و در گروه های کنترل، مشابه این عمل با حجم مشابهی از روغن زیتون انجام پذیرفت. در پایان دوره، بیضه های هر گروه پس از بیهوشی و قطع نخاع حیوانات برداشته شد و به روش های معمول بافت شناسی مورد آماده سازی، تهیه برش های سریال و رنگ آمیزی قرار گرفت. سپس داده ها با استفاده از آزمون تی تحت نرم افزار MaCorr مورد آنالیز آماری قرار گرفتند.
یافته ها: طبق نتایج حاصل از این پژوهش، اگر چه تفاوت میانگین قطر خارجی توبول ها در گروه های مختلف نسبت به همدیگر معنا دار نبوده است. اما در مقایسه نمونه های تجربی، میانگین قطر داخلی توبول ها (1.56±26.31) در مقایسه با گروه کنترل (2.19±42.38) به میزان 25 درصد و سلول های جنسی بالغ (71.3±71) در مقابل (28±3.92) به میزان 12 درصد کاهش نشان داد.
نتیجه گیری: یافته های حاصل از این پژوهش بیانگر این موضوع است که تجویز کافور ممکن است از کانالیزه شده توبول های سمینیفر به شکل معنی داری کاسته و بالغ شدن سلول های جنسی را نیز کاهش داده و از این طریق ساختار تکاملی دستگاه تولید مثلی جنس نر را تحت تاثیر قرار دهد.
مهدی جلالی؛ محمدرضا نیک روش
دوره 14، شماره 1 ، فروردین و اردیبهشت 1386، ، صفحه 44-52
چکیده
زمینه و هدف: در ساختار دیسک های بین مهره ای بالغ، حداقل دو جزء ساختمانی متفاوت قابل شناسایی است. بخش مرکزی آن نوکلئوس پولپوزوس نامیده می شود که سلول های اندک آن در ماده ای ژلاتینی شکل قرار دارند، در حالی که به بخش محیطی آن آنولوس فیبروزوس گفته می شود که از الیاف لیفی متراکمی ساخته شده است و حالتی حلقوی و در هم تنیده را از خود نشان می ...
بیشتر
زمینه و هدف: در ساختار دیسک های بین مهره ای بالغ، حداقل دو جزء ساختمانی متفاوت قابل شناسایی است. بخش مرکزی آن نوکلئوس پولپوزوس نامیده می شود که سلول های اندک آن در ماده ای ژلاتینی شکل قرار دارند، در حالی که به بخش محیطی آن آنولوس فیبروزوس گفته می شود که از الیاف لیفی متراکمی ساخته شده است و حالتی حلقوی و در هم تنیده را از خود نشان می دهند. از سوی دیگر، اجزای ساختمانی دیسک بالغ تقریبا موضوعی شناخته شده است اما در خصوص تکامل و چگونگی شکل گیری این اجزا از قبیل نوع سلول های مشارکت کننده، تغییرات سلولی و ماتریکس خارج سلولی آن هنوز اطلاعات کافی وجود ندارد.
مواد و روش ها: در این مطالعه سعی گردید تا با استفاده از برش های سریال و رنگ آمیزی های معمولی (هماتوکسیلین - ائوزین، آبی تلوئیدین و رنگ آمیزی اختصاصی تری کروم) تغییرات سلولی و ظهور الیاف کلاژن در طول دوره تمایز، دیسک های بین مهره ای مورد ارزیابی قرار گیرد.
یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که از حدود روز دوازدهم جنینی، نوتوکورد از صفحه کفی لوله عصبی در حال تکامل شروع به فاصله گرفتن می نماید و در روزهای بعد به تدریج با تراکم سلول های مزانشیمی مهاجر در اطراف آن، زمینه پیدایش تمایز دیسک های بین مهره ای فراهم می گردد و تا اواخر دوران جنینی به تکامل دیسک منجر می شود. در جریان این فرآیند در فواصل دیسک های بین مهره ای ساختار نوتوکوردی از دست رفته و سلول های پیش ساز جسم مهره ها در این قسمت ها به تدریج متراکم می شوند. این تغییرات به موازات تکامل دیسک های بین مهره ای از بخش میانی نوتوکورد آغاز می شود و در دو جهت سری و دمی شروع به پیشروی می نماید. سپس در بخش هایی از نوتوکورد که دچار تغییرات دژنراتیو شده است، جسم مهره ها پدیدار می گردد.
نتیجه گیری: در طی فرآیند تغییرات تکاملی، بقایای نوتوکورد نوکلئدی پولپوزوس را در دیسک های بین مهره ای تشکیل می دهد. در حالی که مزانشیم اطراف آن (آنولوس فیبروزوس آینده) ساختاری غیر مشابه دارد. در این حالت، بخش خارجی آن در مراحل نهایی تکامل دیسک دارای تراکمی از الیاف کلاژن است که در لایه های داخلی، آثاری از هر دو مورد بقایای غضروف شفاف جنینی و الیاف کلاژن قابل ردیابی است.