نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی کارشناسی ارشد آموزش پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.

2 کارشناس ارشد اپیدمیولوژی، مربی گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.

3 مربی و کارشناس ارشد آموزش پرستاری، گروه داخلی جراحی دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.

4 مربی و کارشناس ارشد آموزش پرستاری، گروه اتاق عمل و هوشبری دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران

چکیده

زمینه و هدف: مراقبت از بیمار مبتلا به سکته مَغزی، می­تواند ابعاد مختلف زندگی مراقبان و ازهمه مهم­تر، کیفیّت زندگی آنان را تحت تأثیر قراردهد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیّر آموزش مراقبت از بیمار مبتلا به سکته­ی مغزی بر کیفیّت زندگی مراقبانِ آن‌ها انجام شد.
موادّ و روش­ها:این مداخله­ی کارآزماییِ میدانیِ تصادفی­شده درسال 1393 بر روی 120مراقب بیمار مبتلا به سکته­ی مغزی بستری در بیمارستان واسعی سبزوار انجام شد. واحدهای پژوهش با تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله (60 نفر) و کنترل (60 نفر) تقسیم شدند. پرسش­نامه­ی کیفیت زندگی(SF-36)توسط مراقبین، قبل و یک­ماه پس از آموزش تکمیل گردید. داده­ها با آزمون کای2، ویلکاکسون، تی زوجی و تی مستقلدر سطح معناداری 5 صدم مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافته­ها: نمرات ابعاد کیفیّت زندگی مراقبان، یک­ماه بعد از آموزش در گروه مداخله  به­طور معناداری بیش­تر از گروه کنترل نشان­داده­شد. بیشترین تفاوت در ابعاد سلامت عمومی(0001/0>P) و ایفای نقش جسمی(0001/0>P) و ایفای نقش هیجانی(0001/0>P) مشاهده گردید.
نتیجه­گیری: آموزش مراقبت از بیمار به مراقبان بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی، منجر به افزایش آگاهی و مهارت آن‌ها  در مراقبت از بیمار و در نتیجه موجب بهبود کیفیّت زندگی آن‌ها گردید. بنابراین، اهمیّت آموزش مهارت­های مراقبتی پرستاران به مراقبان بیماران، باید بیش از پیش مورد توجّه قرارگیرد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

An Evaluation on the Effectiveness of Patient Care Education on Quality of Life of Stroke Caregivers: a Randomized Field Trial

نویسندگان [English]

  • Mahtab Gholizadeh 1
  • Rahim Akrami 2
  • Mosareza Tadayonfar 3
  • Roya Akbarzadeh 4

چکیده [English]

Background & Objectives: Stroke is a debilitating and chronic disease. Caring of a patient with stroke can affect caregiver’s life dimensions, especially their quality of life. This study aimed to evaluate the effect of patient care education on caregivers’ quality of life of stroke patient.
Materials & Methods: This randomized field trial was performed on 120stroke patients who were hospitalized in Vasei hospital in Sabzevar in 2014. Research units were randomly assigned to two groups: intervention group (n=60) and control group (n=60).Both groups completed SF-36 questionnaire before and one month after education. Data analyzed through chi-square, wilcoxon, paired t-test and independent t-test with STATAsoftware(V.12) with 5% significant level.
Results: The results revealed that, one month after education, scores of quality of life was significantly higher in intervention group than control group. The most differences were in General Health (p=1.000), Role ofPhysical(p=1.000) and Role of Emotion (1.000).
Conclusion: Teaching caring to caregivers of stroke patients leaded to enhancement of knowledge and skill in caring of patients and, finally, increased their quality of life. So,the importance of teaching care skills to caregivers by nurses must be paid more attention than before.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Family caregiver
  • Quality of life
  • stroke

 

مقاله اصیل

 

 

 


ارزیابی اثربخشی آموزش مراقبت از بیمار بر کیفیّت زندگی مراقبان بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی کارآزمایی میدانی تصادفی

 

مهتاب قلی­زاده1، رحیم اکرمی2، موسی­الرضا تدین فر3، رویا اکبرزاده*4

1 دانشجوی کارشناسی ارشد آموزش پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.

2 کارشناس ارشد اپیدمیولوژی، مربی گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.

3 مربی و کارشناس ارشد آموزش پرستاری، گروه داخلی جراحی دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.

4 مربی و کارشناس ارشد آموزش پرستاری، گروه اتاق عمل و هوشبری دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران

 

*نشانی نویسنده آدرس: سبزوار، جنب پلیس راه، دانشگاه علوم پزشکی، دانشکده پیراپزشکی، رؤیا اکبرزاده

E-mail: roakbarzadeh53@gmail.com

 

وصول:22/1/94، اصلاح:30/2/94، پذیرش:1/4/94

چکیده

زمینه و هدف: مراقبت از بیمار مبتلا به سکته مَغزی، می­تواند ابعاد مختلف زندگی مراقبان و ازهمه مهم­تر، کیفیّت زندگی آنان را تحت تأثیر قراردهد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیّر آموزش مراقبت از بیمار مبتلا به سکته­ی مغزی بر کیفیّت زندگی مراقبانِ آن‌ها انجام شد.

موادّ و روش­ها:این مداخله­ی کارآزماییِ میدانیِ تصادفی­شده درسال 1393 بر روی 120مراقب بیمار مبتلا به سکته­ی مغزی بستری در بیمارستان واسعی سبزوار انجام شد. واحدهای پژوهش با تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله (60 نفر) و کنترل (60 نفر) تقسیم شدند. پرسش­نامه­ی کیفیت زندگی(SF-36)توسط مراقبین، قبل و یک­ماه پس از آموزش تکمیل گردید. داده­ها با آزمون کای2، ویلکاکسون، تی زوجی و تی مستقلدر سطح معناداری 5 صدم مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.

یافته­ها: نمرات ابعاد کیفیّت زندگی مراقبان، یک­ماه بعد از آموزش در گروه مداخله  به­طور معناداری بیش­تر از گروه کنترل نشان­داده­شد. بیشترین تفاوت در ابعاد سلامت عمومی(0001/0>P) و ایفای نقش جسمی(0001/0>P) و ایفای نقش هیجانی(0001/0>P) مشاهده گردید.

نتیجه­گیری: آموزش مراقبت از بیمار به مراقبان بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی، منجر به افزایش آگاهی و مهارت آن‌ها  در مراقبت از بیمار و در نتیجه موجب بهبود کیفیّت زندگی آن‌ها گردید. بنابراین، اهمیّت آموزش مهارت­های مراقبتی پرستاران به مراقبان بیماران، باید بیش از پیش مورد توجّه قرارگیرد.

واژه­های کلیدی:مراقبت کننده خانوادگی، کیفیّت زندگی، سکته‌ی مغزی.

 


مقدمه

سکته­ی مغزی شایع­ترین اختلال عروق مغزی (1)، پنجمین علّت مرگ پس از بیماری­های ایسکمیک قلبی، سرطان، بیماری­های مزمن تنفسی و صدمات غیر عمدی(2)و سومین علّت ناتوانی در کشورهای پیشرفته بعد از بیماری­های ایسکمیک قلبی واختلالات افسردگی تک قطبیبه­ شمار می­رود (3). سالانه، 795000 مورد ابتلا به سکته­ی مغزی در آمریکا گزارش می­شود. یعنی؛ در هر 40 ثانیه یک نفر دچار این عارضه می­شود(2). میزان بروز سالیانه­ی سکته­ی بار اوّل در ایران، 139 نفر در هر صد هزار نفر است و این آمار به میزان قابل توجّهی از اغلب کشورهای غربی بالاتر است (4). خطر سکته­ی مغزی در سنّ بالای 55 سال،در هر10 سال دوبرابر می­شود و باوجود انجام مراقبت­ها، احتمال سکته­ی مغزی مجدّد در طی 2 سال، 20 درصد است (5).

حدود 80 درصد  بیماران دچار سکته­­ی مغزی به منزل برمی­گردند و حدّاقل نیمی از آن‌ها  نیازمند کمک دائمی یا موقّت از جانب افرادی هستند که با آن‌ها  زندگی می­کنند. به­خاطر ارزش­های اجتماعی، یکی از منابع مهم مراقبتی از این افراد، خانواده­های آن‌ها می­باشند(6). اختلال و معلولیّت­های به­جا مانده ازاین بیماری ازلحاظ مراقبت­های پزشکی و پرستاری در بیمارستان و منزل به صورت یک معضل بزرگ اجتماعی در­آمده است. مواجهه­ی خانواده با پدیده­ی مراقبت از مددجویانی که گرفتار سکته­ی مغزی هستند، مانند مراقبت از سایر بیماری­های ناتوان­کننده­ی مزمن، تنش زیادی برای خانواده­ی بیمار و مراقب ایجاد می­کند(4). مراقبان اغلب، نیازهای مراقبت از سلامت خود را به­خاطر مراقبت از عضو بیمار خانواده نادیده می­گیرند که این موجب تهدید سلامتشان می­شود و آن‌ها  را در معرض خطر مشکلات جسمی و روانی قرار می­دهد(8). فرسودگی مراقبت­کنندگان منجر به کاهش کیفیّت زندگی آن‌ها  و کاهش کیفیّت ارایه­ی مراقبت توسّط مراقبت­کنندگان می­شود. در افراد مراقبت­کننده از بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی، کاهش کیفیّت زندگی و افزایش مسؤولیت نگهداری از این بیماران باعث تحمیل بار اقتصادی بیشتر و مشکلات روانی عدیده می­گردد(9).

بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی معمولاً طی یک هفته مرخص می­شوند و اغلب با وجود منابع مراقبتی کمی که در دسترس است، به منزلشان برمی­گردند.باید گفت در این راستا، جهت آموزش به مراقبت­کنندگان قبل از ترخیص، کم‌تر توجّه می­شود. در مطالعه­ی دالوندی و همکاران بزرگ‌ترین نگرانی بیماران و مراقبان آن‌ها  تغییر در شرایط زندگی عادی و مشکلات تطابق با شرایط جدید و اختلال عملکرد جسمی بیان شده است و آموزش روش­های تطابق با شرایط جدید و مشکلات پیش­ روی بیماران و مراقبان آنان را پیشنهاد داده است(7). مطالعات نشان داده قبل از ترخیص، آموزش­های کافی به مراقبت­کنندگان بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی داده نمی­شود. این امر، باعث افزایش سطح افسردگی در مراقبان می­گردد(11). آموزش ناکافی در این افراد، ممکن است در نوع مراقبت یا مقدار مراقبت تأثیّرگذار باشد(8) و کسب دانش کافی می­تواند باعث افزایش استقلال و توانایی تصمیم­گیری در مراقبا نگردد(12).

در سال­های اخیر، مداخلات زیادی با هدف ارتقای کیفیّت زندگی مراقبان انجام شده است تا به این ترتیب با افزایش کیفیّت زندگی آن‌ها، کیفیّت مراقبت از بیمار نیز افزایش یابد. در مطالعه­ی خانجانی آموزش عملی نحوه­ی مراقبت از کودک مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک به مراقبان خانوادگی آن‌ها موجب افزایش چشمگیر (حدود 20 نمره) در نمره­ی کیفیّت زندگی آنان شد(13). در مطالعه­ی خطیبان نیز آموزش مراقبت خانواده ـ محور به مراقبان بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی، باعث افزایش آگاهی و عزّت­نفس آنان و در نتیجه­، بهبود کیفیّت مراقبت از بیمار گردید(4). مسعودی در مطالعه­ی خود نشان داد که توانمندسازی مراقبین بیماران ام­اس باعث افزایش دانش، نگرش و عملکرد آنان شده و به­طور مستقیم منجر به افزایش خودمراقبتی مددجو شده و مراقب را در امر مراقبت یاری می­رساند (14).

کیفیّت زندگی به­عنوان شاخص کیفیّت مراقبت و جزیی از برنامه­ی درمان بیماران مزمن، تحت تأثیّر عملکرد ارائه­دهندگان مراقبت­های بهداشتی است. بنابراین، توجّه به کیفیّت زندگی مراقبان این بیماران نیز می­تواند به­طور مستقیم در کیفیّت زندگی بیماران مؤثّر باشد. باتوجّه به این که تاکنون به مراقبان در چرخه­ی درمان بیماران، توجّه کافی نشده و پژوهشی با رویکرد مداخله­ی آموزشی بر روی کیفیّت زندگی مراقبان بیماران مبتلا به سکته‌ی­مغزی در ایران انجام نگردیده؛لذا، این پژوهش با هدف ارزیابی میزان اثربخشی  آموزش­مراقبت از بیمار مبتلا به سکته­ی مغزی بر کیفیّت زندگی مراقبان آنانانجام شده است.

 

موادّ و روش­ها

این مطالعه­ی کارآزمایی میدانی تصادفی شده، به­صورت دو سوکور انجام شد. نمونه­گیری به­صورت غیرتصادفی، ساده و دردسترس و تخصیص تصادفی جهت قرارگیری در گروه مداخله و کنترل با روش بلوک تصادفی در بلوک­های چهارتایی و با نرم­افزار تخصیص صورت ­گرفت. شرایط ورود به مطالعه شامل: سکته­ی مغزی بار اوّل، سنّکم‌تر از 75 سال، کسب حدّاقل نمره­ی 60 مقیاس بارتل برای بیماران، داشتن سواد خواندن و نوشتن و عضو خانواده­ی بیمار، برای مراقبان بود.تحصیلات مراقب در زمینه­ی علوم پزشکی موجب خروج بیمار از مطالعه  بود. شرایط خروج از مطالعه نیز سکته­ی مجدد بیمار و یا فوت بیمار و عدم تمایل به ادامه­ی همکاری با تیم پژوهشی بود. تعداد 166 مراقب، جهت بررسی شرایط ورود به مطالعه، مورد ارزیابی اوّلیّه قرار گرفتند و درنهایت براساس پارامترهای مشخص شده، 120 نفر از مراقبان بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی بستری در بخش مغز و اعصاب بیمارستان واسعی سبزوار در سال 1393 وارد مطالعه شدند. در پیگیری یک­ماه بعد از مداخله، در گروه مداخله، 7 نفر و در گروه کنترل، 6 نفر از مداخله خارج شدند و آنالیز نهایی داده­ها بر روی 107 نفر انجام شد(دیاگرام1).

ابزار گردآوری داده­ها شامل:چک­لیست مشخصات فردی بیمار و مراقب، مقیاس بارتل و پرسش­نامه­یکیفیت زندگی(SF-36) بود. از رایج­ترین و جامع­ترین ابزارهای استاندارد عمومی جهت اندازه­گیری " کیفیّت زندگی " پرسش­نامه­ی کیفیت زندگی 36 سؤالاست که به­عنوان یک ابزار استاندارد اندازه­گیری پیامد سطح سلامت درسطح بین­المللی به­کار برده می­شود.مفاهیمی که توسّط این پرسش­نامه سنجیده می­شود اختصاص به سنّ، گروه و یا بیماری خاصی ندارد. هدف از طرح این پرسش­نامه، ارزیابی حالت سلامت از هر دو نظر وضعیّت جسمانی و روانی است که به­وسیله­ی ترکیب نمرات حیطه­های هشتگانه­ی تشکیل­دهنده­ی سلامت به­دست می­آید. این پرسش­نامه، دارای 36 عبارت است که 8 حیطه­ی مختلف سلامت را مورد ارزیابی قرار می­دهد: 1- سلامت عمومی 2- عملکرد جسمانی 3- محدودیّت ایفای نقش به دلایل جسمانی 4- محدودیّت ایفای نقش به دلایل عاطفی 5-درد بدنی 6- عملکرد اجتماعی7- انرژی و نشاطو 8- سلامت روانی. پایایی و روایی نسخه­ی فارسی این پرسش­نامه در ایران توسّط منتظری و همکاران تأیید شده است (آلفا مساوی 9/0 تا 77/0)(15).مقیاس بارتل جهت تعیین وابستگی بیماران مبتلا به بیماری­های مزمن به­ویژه سکته­ی مغزی مورد استفاده قرارمی­گیرد. این مقیاس دارای 10 بخش است که شامل پرسش­هایی مربوط به کنترل روده و مثانه، نظافت شخصی، استفاده از توالت، غذاخوردن، انتقال از تخت به صندلی و برعکس، راه رفتن، لباس پوشیدن، استفاده از پله و استحمام می­باشد که با پاسخ­دهی به سؤالات امتیازی بین صفر تا 100 به­دست می­آید. جهت پایایی مقیاس بارتل از شیوه­ی «ثبات داخلی» و جهت روایی این ابزار از شیوه­ی «روایی هم‌زمان» و «مقایسه­ی گروه­های شناخته شده» استفاده شد(16).

ابتدا با توجّه به شرایط ورود به مطالعه، بیماران و مراقبان آنان مورد بررسی قرارگرفتند. مراقب اوّلیّه (اصلی) بیمار، شناسایی شده و درصورت داشتن شرایط ورود به مطالعه، ابتدا اهداف پژوهش برای مراقب بیمار، توضیح داده و فرم رضایت آگاهانه شرکت در پژوهش توسّط مراقب بیمار تکمیل شد. سپس با توجّه به روش تخصیص تصادفی طرح که بلوک تصادفی می­باشد، به­ترتیب ورود واحدهای پژوهشدر طرح، با مراجعه به بلوک­های چهار­تایی( حرفA  به گروه مداخله و حرف B به گروه کنترل اختصاص یافت)، واحدهای پژوهش به گروه­های مداخله و کنترل  تخصیص داده شدند.

چک­لیست حاوی مشخصات دموگرافیک بیمار و مراقب اوّلیّه­ی وی، توسّط مراقب بیمار، تکمیل و جهت حضور مراقب در روز ترخیص بیمار تأکید شد. واحدهای پژوهش در هر دو گروه مداخله و کنترل، در طول روزهای بستری از آموزش­های معمول بخش استفاده کردند. آموزش­های معمول بخش شامل: پمفلت­های آموزشی موجود در جایگاه مخصوص آنبودکه در دسترس همه­ی بیماران و مراقبان قرار داشت؛ پوسترهای آموزشی نصب شده بر دیوار بخش با موضوعات مربوط با سکته­­ی مغزی و آموزش­های ارایه شده توسّط پرستاران بود.

در روز ترخیص بیمار، ابتدا پرسش­نامه­ی کیفیت زندگی(SF-36) توسّط مراقب بیمار در مدّت 5 تا 10 دقیقه تکمیل شد. سپس به واحدهای پژوهش در گروه کنترل، جهت تکمیل مجدد پرسش­نامه پس از یک ماه، توضیح داده شد و هیچ آموزشی به این گروه ارایه نگردید. برای واحد پژوهش در گروه مداخله، در محیطی خارج از اتاق بستری بیماران، در یک جلسه­ی 2 ساعته، روش­ها و راهکارهای مراقبت از بیمار در منزل شامل تغییر وضعیّت، مناسب­سازی محیط منزل، روش تغذیه­ی بیمار، رژیم غذایی، اجابت مزاج، مراقبت از سوندهای بیمار با استفاده از تصاویر و آموزش چهره به چهره، توسّط محقق، ارایه و به سؤالات آنان نیز پاسخ داده شد. یک ماه پس از ترخیص، مجدداً پرسش­نامه­ی کیفیت زندگی توسّط مراقبان گروه مداخله و کنترل به­صورت مراجعه­ی حضوری به بخش اعصاب و یا درمانگاه تکمیل شد. جهت رعایت ملاحظات اخلاقی محتوای آموزش داده شده به گروه مداخله، طی یک جلسه­ی دو ساعته، پس از پایان پژوهش، به مراقبان گروه کنترل نیز آموزش داده شد. این مقاله با کد اخلاق medsab.Rec.93.13 و کد کارآزمایی بالینیIRCT2014061918156N1 ثبت شده است.

جهت آنالیز داده­ها از نرم­افزار استیتا(stata) نسخه­ی12 استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها، بررسی ارتباط بین متغیّرهای کیفی و کمّی از آزمون­های آنالیز واریانس و تی­مستقل و مدل­های رگرسیون لوجستیک استفاده گردید. سطح معنا­داری05/0 در نظر گرفته شد.

 

یافته­ها

طبق یافته­های این مطالعه در گروه مداخله، 3/53 درصد و در گروه کنترل 65 درصد مراقبان زن بودند. میانگین کلی سنّ مراقبان 24/41 سال(دامنه­ی22 تا 64 سال) بود. در گروه مداخله 3/43درصد و در گروه کنترل 3/58 درصد مراقبان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی داشتند که تفاوت آماری معنا­داری بین سطح تحصیلات مراقبان در دو گروه مشاهده نشد (103/0p=). در گروه مداخله 10درصد مراقبان مجرد، 3/78درصد متاهل و 6/11درصد مطلقه بودند که تفاوت آماری بین دوگروه معنادار بود(24/0p=). در گروه مداخله 3/43 درصد و در گروه کنترل 50درصد مراقبان، دختر بیمار بودند و در گروه مداخله 67/61درصد و گروه کنترل 67/36درصد درآمد کمتر از 500000 تومان در ماه داشتند که از نظر آماری تفاوت معنادار نبود(0001/0P=).

جدول1، میانگین نمرات دو گروه مداخله و کنترل در ابعاد هشتگانه­ی کیفیّت زندگی را بعد از آموزش نشان می­دهد. درابعاد سلامت عمومی(0001/0p<)و ایفای­ نقش جسمی(0001/0p<)، ایفای نقش هیجانی(0001/0p<) و سلامت روانی ( 46/0p=) تفاوت آماری معنا­دار است؛ امّا، در بقیّه‌ی ابعاد این تفاوت معنا­دار نبود(جدول1).

جدول(2) نمرات ابعاد کیفیّت زندگی را در دو گروه مداخله و کنترل قبل از آموزش نشان می­دهد. به­جز ابعاد سلامت روانی و انرژی و نشاط، در سایر ابعاد

جدول1: مقایسه‌ی میانگین  نمرات ابعاد کیفیّت زندگی در دو گروه مداخله و کنترل یک ماه بعد از آموزش

ابعاد کیفیّت زندگی

گروه مداخله

گروه کنترل

تی استیودنت

کواریانس

بعد ازمداخله

بعد از  مداخله

انحراف معیار± میانگین

انحراف معیار± میانگین

P. value

t

P. value

F

سلامت عمومی

11/25±51/63

30/27±86/38

000/0

861/4

00/0

68/16

عملکرد جسمی

21/26±11/81

39/23±98/76

392/0

859/0

12/0

33/2

ایفای نقش جسمی

14/35±90/69

35/45±67/38

000/0

985/3

00/0

21/11

درد

00/16±97/60

70/23±15/54

083/0

747/1

38/0

76/0

عملکرد اجتماعی

94/12±02/59

24/21±01/58

766/0

297/0

87/0

02/0

ایفای نقش هیجانی

85/35±48/81

86/47±05/49

000/0

970/3

00/0

96/12

سلامت روانی

30/18±25/65

72/21±43/57

046/0

016/2

00/0

26/7

انرژی و نشاط

45/17±18/60

32/26±81/54

215/0

246/1

16/0

99/1

 

جدول2: مقایسه‌ی میانگین  نمرات ابعاد کیفیّت زندگی در دو گروه مداخله و کنترل قبل از آموزش

 

گروه مداخله

گروه کنترل

تی استیودنت

ابعاد کیفیّت زندگی

قبل از  مداخله

قبل از  مداخله

 

 

 

انحراف معیار± میانگین

انحراف معیار± میانگین

P. value

T

سلامت عمومی

75/76±24/21

08/63±35/24

001/0

275/3

عملکرد جسمی

33/82±78/25

08/73±31/25

049/0

983/1

ایفای نقش جسمی 

66/76±83/30

08/57±41/37

002/0

128/3

درد

08/82±53/21

12/67±26/21

000/0

829/3

عملکرد اجتماعی

78/21±12/78

87/21±91/67

011/0

561/2

ایفای نقش هیجانی

66/43±75

38/47±33/58

047/0

003/2

سلامت روانی

88/25±20/64

37/19±60/66

566/0

575/0-

نشاط

15/23±50/60

20/19±58/60

982/0

021/0-

 

اختلاف آماری معنا­داری بین گروه مداخله و کنترل به­دست آمد(0005/0>p).

نمودار1، مقدار تغییر نمرات ابعاد  کیفیّت زندگی را در دو گروه بعد از مداخله نشان می­دهد. تغییر نمره، حاصل تفریق نمره­ی ارزیابی نهایی از نمره­ی ارزیابی اوّلیّه هر بُعد می­باشد. در ابعاد سلامت عمومی، ایفای نقش جسمی، ایفای نقش هیجانی و سلامت روانی، نمره­ی گروه کنترل نسبت به گروه مداخله، کاهش بیشتری را نشان می­دهد و در بُعد ایفای نقش هیجانی، نمره­ی گروه مداخله افزایش داشته است.

 

بحث

آموزش مراقبت از بیمار موجب شد تا یک ماه پس از مداخله‌ی آموزشی، مراقبان گروه مداخله در تمام ابعاد کیفیّت زندگی، میانگین نمره­ی بالاتری را نسبت به گروه کنترل به­دست آورند. لارل و همکاران نیز در مطالعه­ی خود کیفیّت زندگی همسران بیماران مبتلا به سرطان پروستات را بعد از آموزش توسّط پرسش­نامه­ی کیفیت زندگی(SF-12) بررسی کردند و به نتایج مشابهی دست یافتند(17). بعد از مداخله، به­دلیل فشار بار مراقبت از بیمار، وضعیّت سلامت عمومی هر دو گروه بدتر شده است و نمره­ی پایین­تری نسبت به قبل از مداخله کسب کرده­اند­­. مطالعه­ی بندیکت نیز این نتیجه را حمایت می­کند و گروه مداخله نمره­ی بالاتری را کسب کرده است. با این تفاوت­که در مطالعه­ی وی، نمره­ی سلامت عمومی گروه کنترل بعد از مداخله، کاهش معنا­داری داشته است. اگرچهگروه مداخله تغییر معناداری نداشته است. شاید دلیل تفاوت نتیجه­ی این مطالعه با نتیجه­ی پژوهش ما این باشد که آموزش هم‌زمان بیمار و مراقب در مطالعه­ی بندیکت موجب مشارکت بیمار در خودمراقبتی و مانع از کاهش سلامت عمومی مراقبان شده است (18). امّا، در مطالعه­ی ملازم آموزش روانی و افزایش دانش، موجب  

دیاگرام 1: تخصیص نمونه ها و پیگیری

 

توجّه بیشتر مراقبان به سلامت­شان شده و در نتیجه نمره­ی سلامت عمومی مراقبان افزایش یافته است (19) .

در بُعد عملکرد جسمی درمقایسه­ی قبل و بعد از مداخله، گروه مداخله کاهش بسیار اندک و گروه کنترل افزایش کمی در نمره­ی این بُعد داشته­اند که از نظر آماری معنا­دار نیست. بنابراین، آموزش مراقبان حدّاقل توانسته است مانع از اُفت عملکرد جسمی مراقبان شود. در مطالعه­ی جلیلی نیز آموزش مراقبت­های ویژه به مادران کودکان فلج مغزی موجب شد تا در این بُعد، تفاوت آماری معنا­داری مشاهده نشود (20).

با این­که نمره­ی هر دو گروه در بُعد ایفای نقش جسمی، یک ماه بعد از مداخله کاهش یافته است؛ امّا،

 

نمودار1: مقدار تغییر میانگین نمرات ابعاد کیفیت زندگی قبل و بعد از مداخله در دو گروه مداخله و کنترل

 

یادگیری روش­های درست جابه­جایی و حمل بیمار با کاهش فشار فیزیکی بر بدن و دردهای ناشی از آن، موجب کاهش کم‌تر نمره­ی این بُعد، درمراقبان گروه مداخله نسبت به گروه کنترل شده است؛ امّا، در مطالعه­ی بندیکت نمره­ی گروه مداخله دراین بُعد، افزایش و در گروه کنترل کاهش یافته بود(18). در مطالعه­ی خانجانی آموزش مراقبت از کودک مبتلا به فلج مغزی، موجب افزایش زیادی در نمره­ی این بُعد از کیفیّت زندگی مراقبان شد؛ امّا، در مطالعه­ی خانجانی گروه کنترل وجود نداشته و تأثیّر آموزش بر مراقبان گروه کنترل بررسی نشده است(13).

طبق نتایج به­دست آمده بین گروه مداخله و کنترل در بُعد درد، یک ماه بعد از مداخله،  تفاوت آماری معنا­داری مشاهده نشد(83/0=p)؛ امّا، در گروه مداخله، میانگین نمره­ی قبل از مداخله با یک ماه بعد، تفاوت آماری معنا­دار است(005/0p=) و نمره­ یک­ماه بعد کاهش یافته است. این تفاوت در گروه کنترل نیز معنا­دار است(003/0=p) و نمره کاهش یافتهاست؛ امّا، کاهش نمره در گروه مداخله، بیشتر از گروه کنترل بوده است. کاهش نمره در گروه مداخله به این معناست که شدّت درد در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بیشتر شده است. مطالعه­ی بندیکت این نتیجه را تأیید نمی­کند. در مطالعه­ی وی آموزش مراقبان در گروه مداخله که شامل تغذیه­ی بیمار، مراقبت پرستاری، تأمین آسایش و مدیریّت علایم بیمار بود، انجام شد و قبل از آموزش، یک و سه ماه بعد نیز با پرسش­نامه­ی SF-36 کیفیّت زندگی مراقبان ارزیابی شد. فقط در بُعد " درد " تفاوت آماری معنا­داری مشاهده نشد(237/0=p)  و در سایر ابعاد تفاوت آماری معنا­دار بود(18).

در بُعد عملکرد اجتماعی، بین گروه مداخله و کنترل یک ماه بعد از مداخله، تفاوت آماری معنا­داری وجود ندارد(766/0=p)؛ امّا، قبل از مداخله این تفاوت آماری معنا­دار می­باشد(11/0=p). بعد از مداخله، نمره­ی گروه مداخله کاهش بیشتری داشته است. یعنی عملکرد اجتماعی گروه مداخله کم‌تر شده است. این کاهش عملکرد را می­توان ناشی از کاهش حضور مراقبان در اجتماع با هدف مراقبت بیشتر از بیمارکه ناشی از افزایش آگاهی آن‌ها از روش­های مراقبت می­باشد، توجیه نمود. مطالعه­ی راجرزنیز  این نتیجه را تقویت می­کند. شش ماه بعد از مداخله، عملکرد اجتماعی مراقبان گروه مداخله کم‌تر از مراقبان گروه کنترل بود. راجرز این نتیجه را ناشی از فعّالیّت اجتماعی کم مراقبان و صرف وقت بیشتر برای مراقبت از بیمار می­داند(21).

در بُعد ایفای نقش هیجانی، بین گروه مداخله و کنترل قبل و بعد از مداخله، تفاوت آماری معنا­داری وجود دارد (005/0>p). بعد از مداخله، درحالی­که گروه کنترل با کاهش نمره مواجه شد؛ نمره­ی گروه مداخله افزایش داشت. شاید بتوان آگاهی، احساس توانمندی و افزایش اعتماد به­نفس گروه مداخله، در مراقبت از بیمار را با افزایش نمره­ی این گروه مرتبط دانست. مطالعه­ی بندیکت  نیز این نتیجه را تأیید می­کند. در مطالعه­ی وی، افزایش نمره­ی این بُعد در گروه مداخله، بیش از سایر ابعاد بوده است که می­تواند ناشی از آموزش هم‌زمان بیمار و مراقب و تقویت مضاعف آثار روانی آموزش نیز باشد(18). در مطالعه­ی خانجانی نیز بیشترین افزایش مربوط به نمره­ی این بُعد می­باشد(005/0p=) (13).

در مقایسه­ی تأثیّر آموزش مراقبت از بیمار بر بُعد سلامت روانی مراقبان، طبق نتایج به­دست آمده، بین گروه مداخله و کنترل یک­ماه بعد از مداخله، تفاوت آماری معنا­داری وجود داشت(46/0=p ). بعد از مداخله، نمره­ی گروه مداخله تفاوتی نداشته؛ امّا، نمره­ی گروه کنترل و سلامت روانی مراقبان کاهش یافته است. در مطالعه­ی ملازم نیز افزایش سلامت روانی در گروه مداخله گزارش شد که می­تواند ناشی از مداخله‌ی آموزشی ـ روانی و افزایش دانش مراقبان باشد(19)؛ امّا، در مطالعه­ی جلیلی بین سلامت روانی مراقبان در دو گروه مداخله و کنترل، اختلاف آماری معنا­داری مشاهده نشد (10/0=p ) (20). در بُعد انرژی و نشاط، بین گروه مداخله و کنترل، قبل و بعد از مداخله، تفاوت آماری معنا­داری وجود ندارد(05/0<p )، امّا در مطالعه­ی بندیکت بیشترین افزایش مربوط به نمره­ی این بُعد از کیفیّت زندگی بوده است(05/0=p )(18).

هر روز بیماران زیادی همراه با مراقبانشان به مطب­ها و مراکز درمانی مراجعه می­کنند. پزشک حال بیمار را از مراقب سؤوال می­کند.او، روند درمان، بهبودی و کیفیّت زندگی بیمار را ارزیابی می­کند؛ امّا، کیفیّت زندگی مراقب بیمار هیچ‌گاه مورد توجّه قرارنمی­گیرد. چه تغییراتی در کیفیّت زندگی مراقب بعد از سکته­ی مغزی بیمار وی که عضوی از خانواده بوده، به­وجود آمده است؟ اکنون بار مسؤولیت نقش قبلی بیماردر منزل، بر دوش چه کسی است؟

در این پژوهش سعی شد تا کیفیّت زندگی مراقبان بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی و تغییرات حاصل­شده از مداخله، در مدّت زمان یک ماه مورد ارزیابی قرار گیرد. براساس نتایج این پژوهش، توانمندسازی مراقبان در مراقبت از بیماران مبتلا به سکته­ی مغزی، با ارایه­ی آموزش­های مورد نیاز آنان، موجب ارتقای کیفیّت زندگی مراقبان می­شود.

 

تشکر و قدردانی

این مقاله حاصل پایان­نامه­ی کارشناسی ارشد آموزش پرستاری با کد ثبت پایان­نامه­ی پ24/91142  می­باشد. از مراقبان بیمارانی که در انجام این پژوهش با ما همکاری داشتند و هم­چنین  از معاون محترم پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی و مسؤولان دانشکده­ی پرستاری و مامایی سبزوار تقدیر و تشکر می­گردد.

 

 

References

  1. Smeltzer SC, Bare BG, Hinkle JL, Cheever KH.Brunner and Suddarths textbook of Medical Surgical Nursing.Philadelphia,Lippincott Williams and Wilkins,USA,2007.
  2. Together to end stroke.2014.Available at: http://www.strokeassociation.org/strokeorg. Accessed may19. 2014.
  3. Lopez-Bastida J, Moreno JO, Cerzo MW, Perestelo Perez L, Serrano-Aguilar. Socialand economic costs and health-related quality of life in stroke survivors in the Canary Islands, Spain. BMC Health Serv Res. 2012; 12: 315.
  4. Khatiban M, Kheirollahi A, Oshvandi KH, Alhani F, KH Oshvandi, Feradmal J. The effect of family-based educationon knowledge and self-esteem of caregiver of patients with stroke:a randomized controlled trial. J Mazand Univ Med Sci. 2014;23(110):237-43.
  5. Gil-Guillen V, Carratala-Munuera C, Ortega JCA, Orozco-Beltran D, Ribera JM, Expósito AP, et al. Protective factors in patients aged over 65 with stroke treated by physiotherapy, showing cognitive impairment, in the Valencia Community. Protection Study in Older People (EPACV). BMC Neurol. 2012;12(1):118.
  6. Vincent C, Desrosiers J, Landreville P, Demers L; BRAD group. Burden of caregivers of people with stroke: evolution and predictors. Cerebrovasc Dis. 2009;27(5):456-64.
  7. Dalvandi A, Ekman S-L, Khankeh HR, Maddah SSB, Lutzen K, Heikkilä K. Lack of continuity of rehabilitation care for stroke survivors: Iranian family caregivers' experience. Middle East Journal of Age & Ageing. 2011;7(5): 27-35.
  8. Reinhard SC, Given B, Petlick NH, Bemis A. Supporting family caregivers in providing care. Patient safety and quality: an evidence-based handbook for nurses Rockville (MD): Agency for Healthcare Research and Quality (US). 2008.
  9. Opara JA, Jaracz K. Quality of life of post–stroke patients and their caregivers. J Med Life. 2010;3(3):216-20.
  10. Baumann M, Couffignal S, Le Bihan E, Chau N. Life satisfaction two-years after stroke onset: the effects of gender, sex occupational status, memory function and quality of life among stroke patients (Newsqol) and their family caregivers (Whoqol-bref) in Luxembourg. BMC Neurol. 2012;12(1):105.
  11. Hayashi Y, Hai HH, Tai NA. Assessment of the Needs of Caregivers of Stroke Patients at State-Owned Acute-Care Hospitals in Southern Vietnam, 2011. Prev Chronic Dis. 2013;10:1-9.
  12. Koohestani HR, Baghcheghi N. Burn out in caregivers of patients with stroke and its related factors. Hakim. 2012;14(4):242-8. [persian]
  13. khanjani MS, hatamizadeh N, hoseini MA, rahgozar MM. Effectiveness of  care education to family caregivers of cerebral palsy pediatrics  on their quality of life. Rehab J. 2009;10(3):38-42. [Persian]
  14. Masoodi R, Alhani F, Moghadassi J, Ghorbani M. The effect of family-centered empowerment model on skill, attitude, and knowledge of multiple sclerosis caregivers. J Birjand Univ Med Sci. 2010;17(2):87-97. [Persian]
  15. Montazeri A, Goshtasebi A, Vahdaninia M, Gandek B. The Short Form Health Survey (SF-36): translation and validation study of the Iranian version. Qual Life Res. 2005;14(3):875-82.
  16. Tagharrobi Z, Sharifi KH, Sooky Z. Psychometric evaluation of the short forms of barthel index in the elderly residing in nursing homes. FEYZ. 2012;2(1):26-38. [Persian]
  17. Northouse LL, Mood DW, Schafenacker A, Montie JE, Sandler HM, Forman JD, et al. Randomized clinical trial of a family intervention for prostate cancer patients and their spouses. Cancer. 2007;110(12):2809-18.
  18. Belgacem B, Auclair C, Fedor M-C, Brugnon D, Blanquet M, Tournilhac O, et al. A caregiver educational program improves quality of life and burden for cancer patients and their caregivers: a randomised clinical trial. Eur J Oncol Nurs. 2013;17(6):870-6.
  19. Molazem Z, Falahati T, Jahanbin I, Jafari P, Ghadakpour S. The effect of psycho-educational interventions on the quality of life of the family caregivers of the patients with spinal cordinjury: a randomized controlled trial. Int J Community Based Nurs Midwifery. 2014;2(1):31-9.
  20. Jalili N, Rassafiani M, Dalvand H, Haghgoo HA, Farzi M. The effectiveness of handling training on stress and quality of life among mothers of children with cerebral palsy aged 4-12 years old. Journal of Research in Rehabilitation Sciences. 2013;9(1):48-58.[Persian]
  21. Rodgers H, Atkinson C, Bond S, Suddes M, Dobson R, Curless R. Randomized controlled trial of a comprehensive stroke education program for patients and caregivers. Stroke. 1999;30(12):2585-91.

 

 


An Evaluation on the Effectiveness of Patient Care Education on Quality of Life of Stroke Caregivers: a Randomized Field Trial

 

Mahtab Gholizade.,

M.Sc. Student of Nursing School, School of Nursing and Midwifery, Sabzevar University of Medical Sciences, Sabzevar, Iran

 

Rahim Akrami.,

M. Sc. Of Epidemiology, Lecturer of Department of Community Medicine,School of Medicine,Sabzevar University of Medical Sciences, Sabzevar, Iran

 

Moosaalreza Tadayonfar.,

Lecturer and M.Sc. in nursing, School of Nursing and Midwifery, Sabzevar University of Medical Science, sabzevar, Iran

 

* Roya Akbarzadeh.,

Lecturer and MSc in Nursing, Department of Anesthesiology, Paramedicine School, Sabzevar University of  Medical Sciences, Sabzevar, Iran

 

Received:11/04/2015, Revised:20/05/2015, Accepted:22/06/2015


Abstract

Background & Objectives: Stroke is a debilitating and chronic disease. Caring of a patient with stroke can affect caregiver’s life dimensions, especially their quality of life. This study aimed to evaluate the effect of patient care education on caregivers’ quality of life of stroke patient.

Materials & Methods: This randomized field trial was performed on 120stroke patients who were hospitalized in Vasei hospital in Sabzevar in 2014. Research units were randomly assigned to two groups: intervention group (n=60) and control group (n=60).Both groups completed SF-36 questionnaire before and one month after education. Data analyzed through chi-square, wilcoxon, paired t-test and independent t-test with STATAsoftware(V.12) with 5% significant level.

Results: The results revealed that, one month after education, scores of quality of life was significantly higher in intervention group than control group. The most differences were in General Health (p=1.000), Role ofPhysical(p=1.000) and Role of Emotion (1.000).

Conclusion: Teaching caring to caregivers of stroke patients leaded to enhancement of knowledge and skill in caring of patients and, finally, increased their quality of life. So,the importance of teaching care skills to caregivers by nurses must be paid more attention than before.

Keywords: Family caregiver, Quality of life, Stroke.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Corresponding Author:

RoyaAkbarzadeh,

Paramedicine School, Sabzevar University of Medical Sciences, Sabzevar, Iran

E-mail: roakbarzadeh53@gmail.com

 

  1. Smeltzer SC, Bare BG, Hinkle JL, Cheever KH.Brunner and Suddarths textbook of Medical Surgical Nursing.Philadelphia,Lippincott Williams and Wilkins,USA,2007.
  2. Together to end stroke.2014.Available at: http://www.strokeassociation.org/strokeorg. Accessed may19. 2014.
  3. Lopez-Bastida J, Moreno JO, Cerzo MW, Perestelo Perez L, Serrano-Aguilar. Socialand economic costs and health-related quality of life in stroke survivors in the Canary Islands, Spain. BMC Health Serv Res. 2012; 12: 315.
  4. Khatiban M, Kheirollahi A, Oshvandi KH, Alhani F, KH Oshvandi, Feradmal J. The effect of family-based educationon knowledge and self-esteem of caregiver of patients with stroke:a randomized controlled trial. J Mazand Univ Med Sci. 2014;23(110):237-43.
  5. Gil-Guillen V, Carratala-Munuera C, Ortega JCA, Orozco-Beltran D, Ribera JM, Expósito AP, et al. Protective factors in patients aged over 65 with stroke treated by physiotherapy, showing cognitive impairment, in the Valencia Community. Protection Study in Older People (EPACV). BMC Neurol. 2012;12(1):118.
  6. Vincent C, Desrosiers J, Landreville P, Demers L; BRAD group. Burden of caregivers of people with stroke: evolution and predictors. Cerebrovasc Dis. 2009;27(5):456-64.
  7. Dalvandi A, Ekman S-L, Khankeh HR, Maddah SSB, Lutzen K, Heikkilä K. Lack of continuity of rehabilitation care for stroke survivors: Iranian family caregivers' experience. Middle East Journal of Age & Ageing. 2011;7(5): 27-35.
  8. Reinhard SC, Given B, Petlick NH, Bemis A. Supporting family caregivers in providing care. Patient safety and quality: an evidence-based handbook for nurses Rockville (MD): Agency for Healthcare Research and Quality (US). 2008.
  9. Opara JA, Jaracz K. Quality of life of post–stroke patients and their caregivers. J Med Life. 2010;3(3):216-20.
  10. Baumann M, Couffignal S, Le Bihan E, Chau N. Life satisfaction two-years after stroke onset: the effects of gender, sex occupational status, memory function and quality of life among stroke patients (Newsqol) and their family caregivers (Whoqol-bref) in Luxembourg. BMC Neurol. 2012;12(1):105.
  11. Hayashi Y, Hai HH, Tai NA. Assessment of the Needs of Caregivers of Stroke Patients at State-Owned Acute-Care Hospitals in Southern Vietnam, 2011. Prev Chronic Dis. 2013;10:1-9.
  12. Koohestani HR, Baghcheghi N. Burn out in caregivers of patients with stroke and its related factors. Hakim. 2012;14(4):242-8. [persian]
  13. khanjani MS, hatamizadeh N, hoseini MA, rahgozar MM. Effectiveness of  care education to family caregivers of cerebral palsy pediatrics  on their quality of life. Rehab J. 2009;10(3):38-42. [Persian]
  14. Masoodi R, Alhani F, Moghadassi J, Ghorbani M. The effect of family-centered empowerment model on skill, attitude, and knowledge of multiple sclerosis caregivers. J Birjand Univ Med Sci. 2010;17(2):87-97. [Persian]
  15. Montazeri A, Goshtasebi A, Vahdaninia M, Gandek B. The Short Form Health Survey (SF-36): translation and validation study of the Iranian version. Qual Life Res. 2005;14(3):875-82.
  16. Tagharrobi Z, Sharifi KH, Sooky Z. Psychometric evaluation of the short forms of barthel index in the elderly residing in nursing homes. FEYZ. 2012;2(1):26-38. [Persian]
  17. Northouse LL, Mood DW, Schafenacker A, Montie JE, Sandler HM, Forman JD, et al. Randomized clinical trial of a family intervention for prostate cancer patients and their spouses. Cancer. 2007;110(12):2809-18.
  18. Belgacem B, Auclair C, Fedor M-C, Brugnon D, Blanquet M, Tournilhac O, et al. A caregiver educational program improves quality of life and burden for cancer patients and their caregivers: a randomised clinical trial. Eur J Oncol Nurs. 2013;17(6):870-6.
  19. Molazem Z, Falahati T, Jahanbin I, Jafari P, Ghadakpour S. The effect of psycho-educational interventions on the quality of life of the family caregivers of the patients with spinal cordinjury: a randomized controlled trial. Int J Community Based Nurs Midwifery. 2014;2(1):31-9.
  20. Jalili N, Rassafiani M, Dalvand H, Haghgoo HA, Farzi M. The effectiveness of handling training on stress and quality of life among mothers of children with cerebral palsy aged 4-12 years old. Journal of Research in Rehabilitation Sciences. 2013;9(1):48-58.[Persian]
  21. Rodgers H, Atkinson C, Bond S, Suddes M, Dobson R, Curless R. Randomized controlled trial of a comprehensive stroke education program for patients and caregivers. Stroke. 1999;30(12):2585-91.