دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221study the effect of thymus vulgaris in inhibiting acetylcholinesterase enzyme in order to treat Alzheimer’s diseaseﺑﺮرﺳﯽ تأثیر گیاه آویشن باغی در مهار آﻧﺰﯾﻢ اﺳﺘﯿﻞﮐﻮﻟﯿﻦاﺳﺘﺮاز به منظور درمان بیماری آلزایمر5946021345FAمژگاننادریکارشناسی ارشد بیوشیمی، گروه زیستشناسی، دانشکده علوم پایه، مؤسسه آموزش عالی نور دانش، میمه، اصفهان، ایران0000-0002-3227-6779عزیزهاسدزادهدکترای بیوشیمی، گروه زیستشناسی، دانشکده علوم پایه، مؤسسه آموزش عالی نور دانش، میمه، اصفهان، ایران0000-0002-6530-0392فاطمهحیدریان نائینیاستادیار گروه زیستشناسی ، دانشکده علوم پایه ، مؤسسه آموزش عالی نور دانش ، میمه، اصفهان، ایرانJournal Article20190415<strong>Introduction</strong><strong>:</strong> Alzheimer’s disease is the most common cause of dementia in the elderly and is characterized by loss of memory and other cognitive functions. The acetylcholinesterase enzyme (ACHE) with hydrolysis of the neurotransmitter acetylcholine in the cholinergic synapses of the brain plays a role in ending the neural message. One of the methods used to control the progression of Alzheimer’s disease is the administration of cholinesterase inhibitors, especially plant- originated medicines. The aim of this study was to study bioinformatics and obtain the level of inhibitory effect of acetylcholinesterase enzyme by hydro-alcoholic extract of aerial organs of Thymus vulgaris. <br /><strong>Materials and Methods</strong><strong>:</strong> In order to investigate how the compounds are attached to the active site of the enzyme, first, Docking studies were conducted using AutoDock 4.2 software, the hydro-alcoholic extract of Thymus vulgaris was measured at concentrations 2, 1, 0 .5, 0.25 mg/ml in order to determine its inhibitory effect on acetylcholinesterase. <br /><strong>Results</strong><strong>:</strong> The compounds present in the extract were able to occupy the active site of the enzyme with a binding energy level of -4.12 to -6.58 kcal / mol. According to the laboratory results, concentrations of 2mg/ml were 46.99% and IC<sub>50</sub> = 2.03 mg/ml. <br /><strong>Conclusion:</strong> The results of in silico and in vitro studies indicate that the extract of this plant contains effective inhibitory compounds, and trying to use these compounds is a suitable topic for future research with the aim of acquiring pharmacologically inhibitors.<strong>زمینه و هدف</strong><strong>: </strong>بیماری آلزایمر، شایعترین علت زوال عقل در سالمندان است و با از دست دادن حافظه و عملکردهای شناختی، مشخص میشود. آنزیم استیلکولیناستراز (ACHE) با هیدرولیز نوروترانسمیتر استیل کولین در سیناپسهای کولینرژیک مغز، در ختم پیام عصبی، نقش دارد. یکی از روشها برای مهار پیشرفت بیماری آلزایمر، تجویز داروهای مهارکننده آنزیم استیلکولیناستراز بهخصوص با منشأ گیاهی میباشد. ﻫﺪف از اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﺑﺮرﺳﻲ بیوانفورماتیکی و به دست آوردن ﻣﻴﺰان ﺧﺎﺻﻴﺖ ﻣﻬﺎرﻛﻨﻨﺪﮔﻲ آﻧﺰﻳﻢ اﺳﺘﻴﻞﻛﻮﻟﻴﻦاﺳﺘﺮاز توسط عصاره آبی- الکلی اندامهای هوایی گیاه Thymus vulgaris میباشد.<br /> <strong>مواد و روشها</strong><strong>:</strong> ابتدا برای بهدست آوردن نحوه اتصال ترکیبات به جایگاه فعال آنزیم، مطالعات داکینگ به وسیله نرمافزار AutoDock 4.2 انجام گرفت، سپس عصاره آبی- الکلی گیاه Thymus vulgaris به منظور بررسی فعالیت مهاری آن بر استیلکولیناستراز، به روش المن در غلظتهای0/25، 5/0، 1، 2 میلیگرم برمیلیلیتر مورد سنجش قرار گرفت.<br /> <strong>یافتهها</strong><strong>:</strong> مطالعات داکینگ، ترکیبات موجود در عصاره، قادر به اشغال جایگاه فعال آنزیم با سطح انرژی اتصال 4/12- تا Kcal/mol 6/58- بودند. مطابق نتایج آمایشگاهی در غلظت 2 میلیگرم بر میلیلیتر درصد مهار 46/99 و میزان IC<sub>50</sub> برابر 2/03 میلیگرم بر میلیلیتر بود.<br /> <strong>نتیجهگیری</strong><strong>:</strong> نتایج بررسیهای<em>in silico </em> و<em>in vitro </em> نشان میدهد که عصاره این گیاه، حاوی ترکیبات مهارکننده مؤثری میباشد و تلاش برای استفاده از این ترکیبات، موضوع مناسبی برای پژوهشهای آینده با هدف دستیابی به مهارکنندههای دارای کاربرد دارویی میباشد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Absorbed Dose Assessment from Alpha and Gamma Rays of Radon Progeny in Trachea Tissueارزیابی میزان دوز جذبی ناشی از تابشهای آلفا و گامای دخترهستههای گاز رادون در بافت نای6056131343FAزهرهداناییدانشآموخته کارشناسیارشد فیزیک هستهای، گروه فیزیک، دانشکده علوم، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0002-5079-3737حمیدرضاباغانیاستادیار گروه فیزیک، دانشکده علوم، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0003-0392-9192علی اصغرمولویگروه فیزیک، دانشکده علوم، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0001-7217-6871Journal Article20190309<strong>Introduction</strong><strong>:</strong> Radon is a natural radioactive gas that easily enter to respiratory tract and cause considerable biologic damages. The main objective of this study was to determine the dose from the alpha and gamma radiations of radon decay chain products in trachea tissue using Monte Carlo simulation. <br /><strong>Materials and Methods</strong><strong>:</strong> At first a trachea-equivalent cylindrical phantom was simulated by MCNPX Monte Carlo code. Then, dose profiles from alpha and gamma-emitter progenies were separately calculated. The daughter radionuclides were considered as suspended particles with uniform distribution inside the trachea inner volume. <br /><strong>Results</strong><strong>:</strong> The results showed that the received dose by trachea in alpha decay is considerably higher than that of gamma decay. The maximum administered dose by alpha decay was 1.72×10<sup>-16</sup> Gy/decay. <sup>218</sup>Po was had the highest dose among the studied alpha emitter daughter nuclides. The maximum administered dose by gamma decay was also equal to the 17.55×10<sup>-19</sup> Gy/decay, where <sup>214</sup>Pb and <sup>214</sup>Bi had almost the same contribution in calculated dose. <br /><strong>Conclusion:</strong> The daughter radionuclides from radon decay chain, especially alpha emitter products of <sup>218</sup>Po and <sup>214</sup>Po, can be considered as a serious danger viewpoint to the internal exposure. These daughter nuclides can attach to the inner wall of trachea and remain in the respiratory system for long periods of time which can cause to the continuous exposure of trachea. Reducing the biologic effects of these internal radiation source requires especial schemes in order to avoid entering the radon and its radioactive daughters to human respiratory system, as much as possible.<strong>زمینه و هدف</strong><strong>: </strong>رادون (Rn<sup>222</sup>) یک گاز پرتوزای طبیعی است که به راحتی وارد دستگاه تنفسی میشود و باعث ایجاد آسیبهای زیستشناختی قابل توجهی میگردد. هدف اصلی این مقاله، تعیین دوز ناشی از تابش آلفا و گامای دخترهستههای حاصل از زنجیره واپاشی رادون در بافت نای با استفاده از شبیهسازی مونتکارلو میباشد.<br /> <strong>مواد و روشها</strong><strong>:</strong> ابتدا یک فانتوم استوانهای معادل نای توسط کد مونتکارلوی MCNPX شبیهسازی شد. سپس پروفایلهای دوز ناشی از محصولات آلفازا و گامازای حاصل از زنجیره واپاشی رادون به صورت جداگانه محاسبه گردید. دخترهستههای پرتوزای موردمطالعه، به صورت معلق در فضای داخل نای در نظر گرفته شدند.<br /> <strong>یافتهها</strong><strong>:</strong> نتایج نشان داد که میزان دوز رسیده به نای در واپاشی آلفا، به مراتب بیشتر از واپاشی گاما است. بیشینه دوز ناشی از دخترهستههای آلفازا برابر <sup>16-</sup>10×72/1 گری بر واپاشی بهدست آمد. پولونیم-218 (Po<sup>218</sup>) دارای بالاترین دوز در بین دخترهستههای آلفازای مورد مطالعه بود. همچنین بیشینه دوز جذبی ناشی از واپاشی گاما برابر <sup>19-</sup>10×55/17گری بر واپاشی بهدستآمد که سرب-214 (Pb<sup>214</sup>) و بیسموت-214 (Bi<sup>214</sup>)سهم تقریباً یکسانی در دوز محاسبه شده داشتند.<br /> <strong>نتیجهگیری</strong><strong>:</strong> دخترهستههای کوتاهعمر حاصل از واپاشی گاز رادون، به خصوص محصولات آلفازا شامل پولونیم-218 و پولونیم-214 میتوانند یک خطر جدی به لحاظ پرتوگیری داخلی تلقی گردند. این دخترهستهها میتوانند از طریق اتصال به دیواره نای به مدت طولانی در داخل سیستم تنفسی باقی بمانند و باعث پرتوگیری مداوم نای گردند. کاهش تأثیرات زیستشناختی ناشی از این چشمههای پرتوزای داخلی، مستلزم در نظر گرفتن تمهیدات ویژهای است که تا حد ممکن از ورود گاز رادون و دخترهستههای پرتوزای آن به داخل بدن جلوگیری شود.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221A review of the SARS-Cov-2 immunological studyمقایسه مروری به بررسی ایمونولوژیکی SARS-Cov-26146191340FAمهدیهعمادیکارشناس ارشد بیوفیزیک، گروه زیستشناسی،دانشکده علوم پایه، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانجاویدتقی نژادکارشناس ارشد میکروبیولوژی، گروه میکروبیولوژی، واحد ملکان، دانشگاه آزاد اسلامی، ملکان، ایران0000-0003-3333-267Xآیداغفارزادهکارشناس ارشد ژنتیک، گروه ژنتیک مولکولی، دانشکده علوم پایه، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایرانJournal Article20200721<strong>Introduction</strong><strong>:</strong> COVID-19 is a highly contagious infectious disease caused by a new coronavirus that can be transmitted from person to person through close contact. The aim of the present study is to investigate new information in the field of COVID-19 immunology. <br /><strong>Materials and Methods</strong><strong>:</strong> The present study uses Google and Google Scholar search engines and articles indexed by reputable international scientific databases including Pub Med, MedLine, and the World Health Organization (WHO). In this study, published articles about COVID-19 and field of immunology were reviewed, and articles that did not have free access (Open Acess) and only access to abstracts were excluded from the study. <br /><strong>Results</strong><strong>:</strong> In total, studies have been suggested that the amount of cytokines such as IL-10, IL-7, IL-2, G-CSF, and TNF-α has been reported at high levels in patients. The ACE2 receptor is the target receptor for the Covid-19 virus, which binds to it after entering the lungs then IFN-I inhibit the primary replication and inhibition of the virus. <br /><strong>Conclusion:</strong> After reviewing the articles, it was found that strengthening the immune system against viral infections is very important. The virus weakens the immune system by disrupting the production of type I interferon and reducing expression in the production of MHC-I, II. One of the best ways to fight COVID-19 is to get the right vaccine to boost immune system and produce T cells and cytokines.<strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>بیماری کووید-19 یک بیماری عفونی بهشدت مسری میباشد که توسط یک کروناویروس جدید ایجاد میشود که میتواند از انسان به انسان از طریق تماس نزدیک منتقل شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی اطلاعات جدید در زمینه ایمونولوژی کووید-19 میباشد.<br /> <strong>مواد و روشها</strong> در مطالعه مروری حاضر، از موتورهای جستجوی Google و Google Scholar و مقالات نمایه شده در پایگاههای علمی معتبر بینالمللی از جمله Pub Med، MedLine و سایت بهداشت جهانی (WHO) که منتشر شده بودند استفاده گردید. در این مطالعه، مقالات منتشر شده درباره کووید-19 و در حوزه ایمونولوژی بررسی شدند و مقالاتی که امکان دسترسی آزاد (Opean Acess) نداشتند و تنها به چکیده امکان دسترسی بود از مطالعه حذف شدند.<br /> <strong>یافتهها</strong> در مجموع مطالعات صورت گرفته، میزان سیتوکینهایی مانند IL-10,IL-7,IL-2,G-CSF, TNF-α در سطح بالایی در بیماران مبتلا گزارش گردیده است. گیرنده ACE2 به عنوان گیرنده هدف ویروس کووید-19 مطرح است که ویروس پس از ورود به ریهها به آن متصل میشود، سپس تکثیر و مهار اولیه ویروس توسط IFN-I مهار میگردد.<br /> <strong>نتیجهگیری</strong> پس از بررسی مطالعات انجام شده مشخص شد تقویت سیستم ایمنی در برابر عفونتهای ویروسی، حائز اهمیت است. این ویروس با ایجاد اختلال در تولید اینترفرونهای نوع I و کاهش بیان در تولید MHC-I , II سیستم ایمنی را ضعیف و فرّار میکند. از جمله راهکارهای مناسب برای مبارزه با کووید-19 ساخت واکسن مناسب در راستای بهبود سیستم ایمنی و تولید سلولهای T و سایتوکاینها میباشد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Bio-control of Acinetobacter baumannii by Bdellovibrio as a predatory bacteriaکنترل زیستی اسنیتوباکتر بومانی توسط باکتری شکارگر بدلوویبریو6226281346FAنداجعفریاندانشجوی دکتری میکروبیولوژی، گروه میکروبیولوژی، دانشکده علوم زیستی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال،تهران، ایران0000-0002-9184-0798عباساخوان سپهیدانشیار ،گروه میکروبیولوژی، دانشکده علوم زیستی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، تهران، ایران0000-0002-5314-6199نفیسه ساداتنقویاستادیار، گروه میکروبیولوژی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فلاورجان، فلاورجان، اصفهان، ایران0000-0001-6367-0114فرزانهحسینیاستادیار، گروه میکروبیولوژی، دانشکده علوم زیستی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، تهران، ایران0000-0001-9344-1507جمیلهنوروزیاستاد، گروه میکروبیولوژی، دانشکده علوم زیستی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، تهران، ایران0000-0003-4735-9208Journal Article20181226Introduction: Management of antimicrobial-resistant Acinetobacter baumanni is a great challenge for clinical microbiologist. Whereas use the predatory bacteria is the best way to treat infection diseases caused by antibiotic-resistant bacteria, the aim of this study was to use the autochthonous Bdellovibrio potential to prey Acinetobacter baumannii as a biological control agent.
Materials and Methods: To evaluate the effect of autochthonous Bdellovibrio on Acinetobacter baumannii, as a biological control agent, plaque perdition assay, reduction in optical density (OD) and reduction in host cells viability by colony forming unit (CFU) counting in cocultures after 0,24, 48 hours and assay of killing efficiency were carried out.
Results: Clear plaques were observed after 3-6 days of incubation. In co-cultures, the CFU enumeration of Acinetobacter baumannii was decreased after 48 hours. Also, after 48 hours, OD was decreased 0.7unit. In this research the efficiency ofBdellovibriokilling for Acinetobacter baumannii was 83%.
Conclusion: Base on the results, Bdellovibrio can prey Acinetobacter baumannii as a prey cell. Therefore utilize of Bdellovibrio spp., as biological control agent, for treatment of antimicrobial-resistant Acinetobacter baumannii infection suggested in future study. <strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>مدیریت عفونتهای حاصل از اسنیتوباکتر بومانی مقاوم به ترکیبات ضدمیکروبی، معضل بزرگی برای فعالان حوزه سلامت میباشد. با توجه به این که امروزه استفاده از باکتریهای شکارگر مانند بدلوویبریو به عنوان بهترین چاره برای درمان عفونتهای ایجاد شده توسط باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک است، در این پژوهش، تأثیر بدلوویبریو بومی جداسازی شده بر اسنیتو باکتر بومانی، به عنوان عامل کنترل زیستی، بررسی شد.
<strong>مواد و روشها</strong> برای بررسی تأثیر بدلوویبریوی بومی جداسازی شده بر اسنیتوباکتر بومانی (ATCC 19606) از روش کشت دو لایه آگار و بررسی ایجاد پلاک، بررسی تغییرات چگالی نوری و تغییرات در واحد تشکیلدهنده کلونی نمونه حاوی اسنیتوباکتر بومانی به تنهایی و نمونه حاویاسنیتوباکتر بومانی به همراه بدلویبریو در ساعتهای 0،24 و 48 و آزمون تعیین درصد کشندگی بدلوویبریو برای اسنیتوباکتر بومانی استفاده شد.
<strong>یافتهها</strong> نتایج حاکی از ایجاد پلاکهای شفاف در کشت دو لایه آگار، کاهش 0/7 چگالی نوری در کشت همراه، کاهش در واحد تشکیلدهنده کلونی اسنیتوباکتر بومانیدر کشت همراه در مقایسه با نمونه شاهد و 83 درصد کشندگی بدلوویبریو برای این باکتری میباشد.
<strong>نتیجهگیری</strong> <em>بدلوویبریو</em> توانایی استفاده از <em>اسنیتوباکتر بومانی </em>به عنوان طعمه را دارد و باعث کاهش جمعیت این باکتری میشود؛ از این رو استفاده از <em>بدلوویبریو</em> برای مبارزه با اسنیتوباکتر بومانی مقاوم به آنتیبیوتیک و کنترل زیستی آن پیشنهاد میشود.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221The role of orexin on GABAA receptor activity during morphine withdrawal syndrome in rat locus coeruleus neuronsنقش اورکسین در فعالیت گیرنده گابا A طی محرومیت از مورفین در نورونهای هسته لوکوس سرولئوس موش صحرایی6306391347FAمهنازداودیدانشجوی دکتری، گروه فیزیولوژی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0001-9806-3496حسینعزیزیدانشیار، گروه فیزیولوژی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0001-8489-0861سید جوادمیرنجفی زادهاستاد، گروه فیزیولوژی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانسعیدسمنانیاناستاد، گروه فیزیولوژی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0002-8987-3291Journal Article20190507Introduction: The neuropeptide orexin is synthetized in the lateral hypothalamus (LH) and is involved in naloxone-precipitated morphine withdrawal syndrome via orexin type 1 receptors (OX1R). Locus coeruleus (LC) is a sensitive site for the expression of somatic aspects of morphine withdrawal. The orexinergic and GABA-A-ergic systems are involved in morphine withdrawal syndrome. In this study, the effect of OX1R at the LC neurones on GABA-A-ergic inhibitory system activity in morphine withdrawal syndrome was investigated.
Materials and Methods: Male Wistar rats (14-21 days) were made dependent on morphine (20 mg/kg, i.p., for 7 days). Then the effect of orexin-A on spontaneous and evoked inhibitory post synaptic currents in LC neurons using whole-cell patch clamp recordings was assessed.
Results: The findings of this study indicated that orexin-A through OX1R in the presence of naloxone may induce an inhibitory effect on GABAergic system in the LC neurons. It seems that the orexin-A administration decreased the eIPSCs amplitude in LC neurons. OrexinA decreased spontaneous sIPSCs frequency of LC neurons, but did not change the sIPSCs amplitude in the presence of naloxone.
Conclusion: These findings implicated evidence that orexin-A via OX1R may participate in expression of naloxone-precipitated morphine withdrawal syndrome through decreasing of GABAA receptor activity. <strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>نوروپپتید اورکسین در هیپوتالاموس جانبی ساخته میشود و از طریق گیرنده نوع 1 اورکسین (OX1R) در سندرم محرومیت از مورفین القایی با نالوکسان درگیر است. هسته لوکوس سرولئوس (LC) یک ناحیه حساس مغزی برای بروز جنبههای حرکتی سندرم محرومیت از مورفین است. سیستم گاباارژیک و اورکسینرژیک در ایجاد وابستگی فیزیکی ناشی از مصرف مورفین درگیر هستند. در این مطالعه اثر اورکسینA بر عملکرد سیستم مهاری گاباارژیک در نورونهای هسته LC در بروز علائم سندرم محرومیت، ارزیابی شد.
<strong>مواد و روشها</strong> در این مطالعه از موشهای صحرایی نر (14-21 روزه )استفاده شد. برای ایجاد وابستگی در حیوانات از مورفین (ml; i.p. 1/0 mg/kg, 20) روزانه به مدت هفت روز انجام گرفت، سپس با استفاده از تکنیک ثبتwhole-cell patch clamp اثر اورکسین بر جریانهای مهاری پسسیناپسی (IPSCs) خودبهخودی و برانگیخته گابا A در نورونهای هسته LC بررسی گردید.
<strong>یافتهها</strong> دادهها نشان دادند که اورکسینA از طریق گیرندههای نوع 1، در حضور نالوکسان، نوعی اثر مهاری بر عملکرد سیستم گاباارژیک دارد. تجویز اورکسینA باعث کاهش دامنه جریانهای پسسیناپسی مهاری برانگیخته (eISPCs) شد. همچنین اورکسین A در حضور نالوکسان اثری بر دامنه جریانهای پسسیناپسی مهاری خودبهخودی (sIPSCs) اعمال نکرد در حالی که موجب کاهش فرکانس این جریانها گردید.
<strong>نتیجهگیری</strong> این یافتهها نشان دادند که ممکن است اورکسین A از طریق گیرندههای نوع 1، در حضور نالوکسان اثر مهاری بر فعالیت سیستم گابارژیک در نورونهای LC داشته باشد. به نظر میرسد اورکسین A، به عنوان فاکتوری خارجی عمل میکند یا میتواند با اثر بر دیگر فاکتورهای خارجی مانند جریان های گاباارژیک نقش مهمی را در محرومیت از مورفین القایی با نالوکسان را ایفا کند. همچنین این یافتهها نشان دادند که ممکن است اورکسین A از طریق گیرندههای نوع 1، در کاهش فعالیت گیرنده گابا A در بروز سندرم محرومیت از مورفین القایی با نالوکسان سهیم باشد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Study of the expression level of microRNA-4443 in tissue samples paraffinembedded ovarian cancer comparison with non-tumor samplesبررسی میزان بیان microRNA-4443 در بافتهای پارافینه سرطان تخمدان در مقایسه با غیرتوموری تخمدان6426461348FAعاطفهپورتقیکارشناسی ارشد ژنتیک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، شهرکرد، ایران0000-0003-0942-2181سمیهرئیسیاستادیار گروه ژنتیک، دانشکده علوم، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران0000-0001-6843-7645مریمپیمانیاستادیار گروه ژنتیک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، شهرکرد، ایرانJournal Article20181218Introduction: Ovarian cancer (OC) is one of the most lethal malignancies in women. Hence, new investigative and therapeutic methods for OC are instantly needed. The use of new biomarkers for faster diagnosis and selection of more efficient therapies is one of the main concerns in this area. Few studies have been conducted on the effects of miR-4443 in cancer. Therefore, to determine the role of thismiRNA in OC, this study was directed to investigate the expression rate in OC tissue samples and its relationship with clinical factors.
Materials and Methods: In this study that was descriptive-analytic, regarding the role of miR-4443, its expression levels were evaluated in 35 ovarian tumor and 35 ovarian non-tumor tissue samples paraffinembedded by using qPCR. Expression was investigated by miRNA specific primers and then statistical analysis was performed to determine the significance. In the next step, the relationship between clinopathologic factors and miRNA expression was investigated. Results: The results of the study showed that miR-4443 decreased in OC and in metastatic samples (P<0.0001). Conclusion: As a result, this studied miRNA may contribute to suppressing tumor. Therefore decrease in its expression is associated with increased cell proliferation and invasion. Further investigation can help to suggest thismiRNA as diagnostic biomarker or therapeutic target in OC. <strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>سرطان تخمدان، یکی از کشندهترین بدخیمیهای زنان است؛ بنابراین، ضرورت کشف روشهای تشخیصی و درمانی جدید احساس میشود. استفاده از بیومارکرهای جدید برای تشخیص سریعتر و انتخاب ملاحظات درمانی بهتر، یکی از دغدغههای اصلی در این زمینه است. مطالعات اندکی در مورد عملکرد انکوژن بودن یا مهارکنندگی تومور miR-4443 در سرطان انجام شده است. بنابراین برای مشخص شدن نقش این miRNAs در سرطان تخمدان، هدف مطالعه حاضر، بررسی میزان بیان miR-4443 در نمونههای بافتی سرطان تخمدان و ارتباط آنها با فاکتورهای بالینی بوده است.
<strong>مواد و روشها</strong> در مطالعه حاضر که یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است، با توجه به نقش miR-4443، سطح بیان آن توسط روش qPCR در 35 نمونه توموری تخمدان و 35 نمونه غیرتوموری پارافینه، بررسی شد. بررسی بیان توسط پرایمرهای اختصاصی miRNA انجام شد و سپس آنالیز آماری برای مشخص شدن معناداری صورت گرفت. در مرحله بعدی، ارتباط فاکتورهای بالینی با میزان بیانmiRNAs سنجیده شد.
<strong>یافتهها</strong> نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که بیان miR-4443 در نمونههای توموری در مقایسه با نمونههای غیرتوموری، کاهش مییابد (P<0.0001) و این کاهش بیان با متاستاز نیز مشاهده شد.
<strong>نتیجهگیری</strong> با توجه به نتایج، مطالعه حاضر نشان داد که miR-4443 نقش مهارکنندگی تومور را دارد، احتمالاً کاهش در بیان آن با افزایش تکثیر و تهاجم سلولی همراه است و با بررسی بیشتر، علاوه بر مطالعه حاضر میتوان آن را به عنوان بیومارکرهای تشخیصی یا هدفهای درمانی در سرطان تخمدان پیشنهاد داد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221The Role of Thought Control Strategies on Perceived Stress in Hypertension Patients Referred to Health Centers in Qaenatبررسی نقش راهبردهای کنترل فکر بر استرس ادراک شده بیماران پرفشاری خون مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهر قاینات6566621350FAمحمدطحان1-مربی، گروه روانشناسی، واحد قاینات، دانشگاه آزاد اسلامی، قائنات، ایران
2-باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد بیرجند، دانشگاه آزاد اسلامی، بیرجند، ایران0000-0003-2175-4584الههآهنگریمربی، گروه روانشناسی، واحد کاشمر، دانشگاه آزاد اسلامی، کاشمر، ایران0000-0003-1920-3484Journal Article20190129Introduction: One of the most severe physiological, psychological disorders and the most critical risk factors for cardiovascular disease is hypertension. High blood pressure is associated with several factors, such as thought control strategies and perceived stress. This study aimed to investigate the role of thought control strategies on perceived stress in hypertensive patients. <br />Materials and Methods: The research method was a descriptive correlational. To select the research sample, 180 patients with hypertension who referred to the health centers of Qaenat (200 persons in total) were selected in 2018. Participants then responded to Wells and Davis (1994), Perceived Stress Questionnaire Cohen (1983). Data were analyzed by SPSS software version 22. <br />Results: The results showed that there is a significant relationship between the components of mind control, the component of distraction, reassessment, fear and punishment with perceived stress (p <0.05). So that the component of distraction and reassessment of negative relationship and the components of worry and punishment are a positive relationship with perceived stress (p <0.05). <br />Conclusion: Thought control strategies play a role in the perceived stress of hypertensive patients. Stress causes many disorders and mental illness, including hypertension. However, if a person is mentally sound and healthy, he will not be stressed and will be safe from blood pressure. <strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>یکی از جدیترین اختلالات روانی فیزیولوژیایی و مهمترین عوامل خطرزا برای بیماری قلبی- عروقی، پرفشاری خون مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهر قاینات است. در ایجاد فشار خون بالا، عوامل مختلفی مانند راهبردهای کنترل فکر و استرس ادراک شده نقش دارند؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهبردهای کنترل فکر بر استرس ادراک شده بیماران پرفشاری خون انجام شد.<br /> <strong>مواد و روشها</strong> روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. برای انتخاب نمونه پژوهش، از بین کلیه بیماران (زن و مرد) مبتلا به پرفشاری خون مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهر قاینات (جمعاً 200 نفر) در سال 1397، تعداد 180 نفر به طور در دسترس انتخاب شدند. سپس شرکتکنندگان، به پرسشنامه کنترل افکار ولز و دیویس (1994)، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن (1983) پاسخ دادند. دادههای بهدست آمده، با نرمافزار SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شدند.<br /> <strong>یافتهها</strong> نتایج، نشان داد بین مؤلفههای کنترل فکر، مؤلفه پرت کردن حواس، ارزیابی دوباره، نگرانی و تنبیه با استرس ادراک شده، رابطه معنیدار وجود دارد (0/05>p). به طوری که مؤلفه پرت کردن حواس و ارزیابی دوباره، رابطه منفی و مؤلفههای نگرانی و تنبیه، رابطه مثبت با استرس ادراک شده دارند (0/05>p).<br /> <strong>نتیجهگیری</strong> راهبردهای کنترل فکر، بر استرس ادراک شده بیماران فشار خون نقش دارد که استرس، موجب بسیاری از اختلالات و بیماریهای روانتنی؛ از جمله فشار خون میگردد. حال آن که اگر انسان با کنترل افکار، از نظر روانی، سالم و سلامت باشد، دچار استرس نمیشود و از بیماری فشار خون در امان خواهد بود.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Comparison the effect of four weeks continuous and interval exercise training on serum and muscular levels of irisin in breast cancer bearing miceمقایسه تأثیر چهار هفته تمرین ورزشی تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی و عضلانی آیریزین در موشهای ماده مبتلا به سرطان پستان6646711351FAبنت الهدیاسدیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.مانداناغلامیاستادیار، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران0000-0001-8960-4123حسینعابد نطنزیاستادیار، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران0000-0001-6638-1131نادرشاکریاستادیار، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20190129Introduction: Irisin is one of the skeletal muscle secreted myokine that can affect the growth of cancer cells and influence the muscular tissue changes. In the present study, the effect of four weeks continuous and interval exercise training on serum and muscular levels of irisin in breast cancer bearing mice were investigated.
Materials and Methods: The 32 female Balb/c mice assigned in four group with eight mice including: healthy control, tumor control, interval training+tumor and continuous training+tumor groups. In order to induce breast cancer, MC4-L2 cell line were used. Interval and continuous exercise training program conducted in four weeks and five sessions per week. The 48 hours after last exercise training session, blood samples and gastrocnemius muscle tissue were isolated and used for measurement of irisin levels by ELISA method. Data analyze performed by one-way analysis of variance test and Tukey post-hock test and significant considered at p≤0.05.
Results: Significant increase of irisin serum levels in continuous (p=0.002) and interval (p=0.011) training group compared to tumor control group was observed. Tumor volume significantly decreased in continuous and interval training group (p>0.05), but not significant changes in gastrocnemius muscle weight observed after continuous and interval training (p>0.05).
Conclusion: According to present study findings, the observed antitumor effects of continuous and interval training can partly attribute to increase in irisin levels and there is no significant difference between continuous and interval exercise training<strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>آیریزین، یک میوکین مترشحه از عضله اسکلتی است که میتواند رشد سلولهای سرطانی را تحت تأثیر قرار دهد و بر تغییرات توده عضلانی تأثیرگذار باشد. در پژوهش حاضر، تأثیر چهار هفته تمرین ورزشی تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی و عضلانی آیریزین در موشهای ماده مبتلا به سرطان پستان، بررسی شده است.
<strong>مواد و روشها</strong> تعداد 32 سر موش ماده Balb/c در چهار گروه هشتتایی شامل گروههای کنترل سالم، کنترل توموری، تمرین تناوبی+تومور و تمرین تداومی+تومور قرار گرفتند. به منظور القای سرطان پستان از رده سلولی MC4-L2 استفاده شد. برنامه تمرین ورزشی (تناوبی و تداومی) به مدت چهار هفته و پنج جلسه در هفته اجرا شد. 48 ساعت بعد از جلسه آخر تمرین، نمونههای خونی و بافت عضله دوقلو گرفته شد و به منظور اندازهگیری سطوح آیریزین به روش الایزا استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی صورت گرفت و معناداری 0/05≥p در نظر گرفته شد.
<strong>یافتهها</strong> افزایش معنادار سطوح سرمی آیریزین در گروههای تمرین تداومی (0/002=p) و تناوبی (0/011=p) در مقایسه با گروه کنترل توموری مشاهده شد. حجم تومور نیز در گروه تداومی و تناوبی در مقایسه با گروه کنترل توموری به صورت معناداری کاهش یافت (0/05≥p)، اما تغییر معناداری در وزن عضله دوقلو بعد از تمرین تداومی و تناوبی مشاهده نشد (0/05<p).
<strong>نتیجهگیری</strong> باتوجه به یافتههای حاضر میتوان بخشی از تأثیرات ضدتوموری مشاهده شده به دنبال تمرینات تداومی و تناوبی را با افزایش سطوح آیریزین مرتبط دانست و اینکه تفاوت معناداری بین دو نوع برنامه تمرین ورزشی تداومی و تناوبی وجود ندارد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221The effects of walking programs of two different intensities on leukocyte counts, plasma levels of Tumor necrosis factor-alpha and body composition in sedentary elderly womenتاثیر پیادهروی با دو شدت متفاوت بر تعداد لکوسیتها، سطوح پلاسمایی فاکتور نکروز تومور-آلفا و ترکیببدن در زنان سالمند غیرفعال6746821352FAفاطمهفلاحدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، گیلان، ایرانhttps://orcid.org/00فرهادرحمانی نیااستاد، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، گیلان، ایران0000-0001-7021-0060رامینشعبانیدانشیار، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، گیلان، ایران0000-0002-2681-3814زهراحجتی ذیدشتیدانشیار، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، گیلان، ایرانJournal Article20181020Introduction: In aged women, elevated levels of some proinflammatory markers are risk factors for the development of diseases. The present study investigated the effect of 12-week walking at two different intensities on inflammatory factors in elderly woman.
Materials and Methods: Thirty untrained elderly women (60—75 years) randomly divided into three groups. Moderate tempo walking group (MTWG, n=11), Brisk walking group (BWG, n=10), and the control group (CG, n=9). The MTWG, walked at 50—55% maximum heart rate reserve (HRRmax) and the BWG walked at %70-75 HRRmax. Both walking groups trained 12 weeks, 3 sessions per week, starting from 30 to 60 minutes and the CG remained untrained. Maximal oxygen consumption (VO2max), body composition, leukocyte counts (WBC) and plasma levels of Tumor necrosis factor-alpha (TNF-α), were measured before and after the study period. To analyze the data, oneway analysis of variance, Scheffe test and dependent t-test was used (P≤0.05).
Results: VO2max, increased significantly in BWG. Body weights, percent body fat (p =0.000), body mass index (p = 0.003) significantly decreased, and percent muscle (p = 0.000) increased in both exercise groups. Percent visceral fat (p = 0.028) significantly decreased in BWG. Also, BWG showed a significant reduction in WBC counts compared to baseline levels (p = 0.004). There were no significant differences in the plasma levels of TNF-α between the groups.
Conclusion: The results showed that regular walking program can affect body composition in elderly women, however, it may not be effective in reducing systemic inflammatory markers. <strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>در زنان مسن، افزایش برخی از نشانگرهای پیشالتهابی، از عوامل خطر برای توسعه بیماریها است. مطالعه حاضر، به بررسی تأثیر۱۲هفته پیادهروی با دو شدت متفاوت بر عوامل التهابی در زنان مسن پرداخته است.
<strong>مواد و روشها</strong> سی زن مسن تمریننکرده (۶۰-۷۰ ساله) به صورت تصادفی به سه گروه پیادهروی با سرعت متوسط (۱۱ نفر)، گروه پیادهروی سریع (۱۰ نفر) و گروه شاهد (۹ نفر) تقسیم شدند. گروه پیادهروی سرعت متوسط، با شدت ۵۰ تا ۵۵ درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره (HRRmax) و گروه پیادهروی سریع، با شدت ۷۰ تا ۷۵ درصد HRRmax پیادهروی کردند. هر دو گروه پیادهروی ۱۲ هفته و ۳ جلسه در هفته، از ۳۰ تا ۶۰ دقیقه تمرین کردند و گروه شاهد، بدون تمرین باقی ماند. حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، ترکیببدن، تعداد لکوسیتها (WBC) و سطوح پلاسمایی فاکتور نکروز تومور-آلفا (TNF-α)، قبل و بعد از دوره مطالعه اندازهگیری شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای آنالیز واریانس یکراهه، آزمون شفه و آزمون تی همبسته استفاده شد (P≤0/05).
<strong>یافتهها</strong> VO2max، به طور معنیداری در گروه پیادهروی سریع افزایش یافت. در هر دو گروه تمرین، وزن بدن، درصد چربی ( 1../.p =)، شاخص توده بدنی (3../.p=) به طور معنیداری کاهش و درصد عضله (.../۰=) افزایش یافت. درصد چربی احشایی فقط در گروه پیادهروی سریع، کاهش معنیداری یافت (28./.p=). همچنین در مقایسه با سطوح پایه، گروه پیادهروی سریع، کاهش معنیداری را در تعداد WBC نشان داد (4../۰=) تفاوت معنیداری در سطوح پلاسمایی TNF-α میان گروهها وجود نداشت.
<strong>نتیجهگیری</strong> نتایج نشان داد که برنامه پیادهروی منظم میتواند بر ترکیب بدن در زنان سالخورده، تأثیر بگذارد اما ممکن است در کاهش نشانگرهای التهابی سیستمیک، مؤثر نباشد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Comparing the Effect of Training by Booklet and Pocket E-Book on Knowledge of Working Midwives about Midwifery Rules and Regulationsمقایسه تأثیر آموزش با کتاب الکترونیک همراه و پادکست بر آگاهی ماماهای شاغل در بیمارستانهای منتخب شهر مشهد از قوانین و مقررات حرفه مامایی6846901353FAسیده فاطمهمیررفیعیکارشناس ارشد مامایی، مربی گروه مامایی،دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، ایرانمهرنازگرانمایهدکترای آموزش پزشکی، مربی گروه آموزش مامایی دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران0000-0001-5122-9946مسعودقادی پاشامتخصص پزشکی قانونی، استادیار مرکز تحقیقات پزشکی قانونی تهران، ایرانمیناقلعه نوئیکارشناس ارشد مامایی، مربی گروه مامایی دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، ایران0000000204425546Journal Article20181105Introduction: Midwifery knowledge of midwifery regulations is a major issue requiring a focused review through appropriate methods for educating midwives to improve their knowledge. The aim of this study was to compare the effect of pocket e-book as a new teaching method with the traditional midwifery knowledge brochure.
Materials and Methods: This is an experimental study in which 92 midwives were randomly selected from hospitals in Mashhad and randomly divided into three groups. Data were collected by researchermade questionnaire. Pretest was collected in groups. The first group did the exercises through the booklet; the second group received instruction through a pocket book. The third group was the control group and did not receive any training. After eight weeks, they were re-tested. Data were analyzed using SPSS statistical software.
Results: Knowledge level in all three groups was average (score 12-18). There was no significant difference between the mean of knowledge in the three groups (p> 0.05). There was a significant difference between pre-test scores (pre-intervention) and post-test (two months after intervention) in two groups of book and e-mail (P<0.05), but there was no significant difference in the control group. The mean score of knowledge after intervention in all three groups showed a significant difference. Both educational groups included podcasts and e-books significantly more than the control group (P<0.05). There was no statistically significant difference between the mean score of knowledge in the e-book group and the booklet. (p> 0.05)
Conclusion: As these two methods of training are influential,training rules and regulations of midwifery profession can be performed using these methods. <br />Received<strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>آگاهی ماماها از قوانین و مقررات حرفهای، از اهمیت ویژهای برخوردار است و مرور مکرر آن با روش آموزشی مناسب و در دسترس، لازمه ارتقای این آگاهی است. این مطالعه با هدف مقایسه دو روش نوین آموزشی کتاب الکترونیک همراه و پادکست با روش سنتی کتابچه بر میزان آگاهی ماماها انجام شد.
<strong>مواد و روشها</strong> در این مطالعه نیمهتجربی، 92 نفر از ماماهای شاغل در بیمارستانهای شهر مشهد به طور تصادفی که دارای معیارهای ورود بودند انتخاب شدند و با قرعهکشی در3 گروه قرار گرفتند. ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه محققساخته بود. پیشآزمون، در سه گروه انجام شد. در گروه اول، آموزش با کتاب الکترونیک همراه، گروه دوم آموزش با پادکست صوتی انجام شد و گروه سوم (کنترل) آموزشی را دریافت نکردند. هشت هفته بعد، آزمون مجدد صورت گرفت. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار اماری SPSS 22 و آزمونهای آماری آنالیز واریانس یکطرفه، کروسکال والیس، دقیق فیشر، کای دو و تی مستقل، تجزیه و تحلیل شد.
<strong>یافتهها</strong> میزان آگاهی قبل از آموزش در هر سه گروه، در سطح متوسط قرار داشت و بین سه گروه، اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت (p>0.05). میانگین نمره آگاهی در گروه کتاب الکترونیک همراه و پادکست، پس از مداخله، به طور معنیداری افزایش یافت (p<0.05). بین میانگین نمره آگاهی، بعد از آموزش در دو گروه کتاب الکترونیک همراه و گروه کنترل، اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت (p=0.6) اما اختلاف میانگین نمرات در گروه پادکست با کتاب الکترونیک همراه و کنترل، اختلاف آماری معنیداری داشت (P<0.001) و این روش، مؤثرتر گزارش شد.
<strong>نتیجهگیری</strong> با توجه به مؤثر بودن هر دو روش آموزشی، آموزش قوانین و مقررات حرفه مامایی با این روشها پیشنهاد میشود. بهتر است به علت مؤثرتر بودن پادکست صوتی، آموزش با ارائه دادن فایل صوتی تهیه شده، به سوپروایزران آموزشی بیمارستانها و مسئولین بخشها یا قرار دادن آن در وبسایت بیمارستانها و دانشگاههای علوم پزشکی صورت گیرد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Comparison of the accuracy of acute appendicitis diagnosis in appendectomies patients at Shahid Beheshti Hospital in Qom with global standardsمقایسه صحت تشخیص آپاندیسیت حاد در بیماران آپاندکتومی شده در بیمارستان شهید بهشتی قم با استانداردهای جهانی6926971263FAاحمدکچوییدانشیار گروه جراحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایران0000-0002-4964-2341صدیقهحسینیدانشجوی دکتری پزشکی عمومی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایران0000-0002-5012-8200اعظمبیدرفشدانشجوی دکتری اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران0000-0002-6290-9696ایمانکمالیاناستادیار گروه جراحی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایران0000-0003-4037-2071سعیدمدنیپزشک عمومی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایران0000-0002-4964-2341عنایت الهنوریپزشک عمومی، دانشگاه علوم پزشکی قم، قم، ایران0000-0002-4457-129XJournal Article20180926Introduction: The accuracy of the diagnosis of acute appendicitis has been agreed at 85%. Based on this and considering that appendectomy is one of the most common surgeries in Shahid Beheshti Educational and Medical Center in Qom, we decided to compare the accuracy of acute appendicitis diagnosis with the agreed standard in patients undergoing appendectomy in this center.
Materials and Methods: This was a retrospective cross-sectional study. It was performed in Shahid Beheshti Hospital in Qom in 2015-2016. Sampling was done by simple random method. Information including sex and age as well as patient pathology diagnosis and complications such as gangrene and appendix perforation were entered into the checklist and analyzed by SPSS software.
Results: In the present study, 250 people were studied, 167 (66.8%) were male and 83 (33.2%) were female. The mean age of patients with acute appendicitis was 23 years and those with other diagnoses had a mean age of 21 years. Also, 167 (66.8%) of them were male and only 83 (33.2%) were female. In this study, out of 250 patients who underwent appendectomy with a diagnosis of acute appendicitis, 194 (77.6%) had a diagnosis of acute appendicitis in pathology and 56 (22.4%) had another diagnosis. The diagnosis of acute appendicitis was 45.5% in women and 44.6% in men, which did not differ much.
Conclusion: Considering these findings and the lower accuracy of appendicitis diagnosis than the agreed standard, it can be concluded that a number of appendectomy procedures, especially appendectomy in women, were unnecessary. It is necessary to examine more carefully before the operation. <br />Received<strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>دقت و صحت تشخیص آپاندیسیت حاد به میزان 85 درصد، مورد توافق قرار گرفته است. بر این اساس و با توجه به اینکه آپاندکتومی، یکی از عملهای جراحی شایع در مرکز آموزشی درمانی شهید بهشتی قم است، برآن شدیم تا با این مطالعه به مقایسه صحت تشخیص آپاندیسیت حاد و مقایسه آن با استاندارد توافقی در بیماران تحت عمل آپاندکتومی در این مرکز بپردازیم.
<strong>مواد و روشها</strong> این مطالعه مقطعی گذشتهنگر، در بیمارستان شهید بهشتی قم انجام شد. نمونهگیری به روش تصادفی ساده انجام شد. اطلاعاتی شامل جنس و سن و همچنین تشخیص پاتولوژی بیماران و عوارضی چون گانگرن و پرفوریشن آپاندیس وارد چکلیست شدند و با نرمافزار spssتجزیه و تحلیل شدند.
<strong>یافتهها</strong> در مطالعه حاضر250 نفر مورد مطالعه قرار گرفتند، 167 نفر (66/8 درصد) مرد و 83 نفر (33/2 درصد) زن بودند. میانگین سنی بیماران آپاندیسیت حاد، معادل 23 سال بود و افراد با سایر تشخیصها میانگین سنی 21 سال داشتند. همچنین نفر 167 (66/8 درصد) آنها مرد و تنها83 نفر (33/2 درصد) زن بودند. در این تحقیق از بین250 بیماری که با تشخیص آپاندیسیت حاد تحت عمل آپاندکتومی قرار گرفتند 194 نفر معادل 77/6 درصد در پاتولوژی هم تشخیص آپاندیسیت حاد را داشتند و 56 نفر معادل 22/4 درصد تشخیص دیگری داشتند. تشخیص آپاندیسیت حاد در زنان 45/5 درصد و در مردان 44/6 درصد بود که تفاوت چندانی نداشت.
<strong>نتیجهگیری</strong> با توجه به این یافتهها و کمتر بودن صحت تشخیص آپاندیسیت نسبت به استاندرد توافقی میتوان نتیجه گرفت تعدادی از عملهای آپاندکتومی انجام شده خصوصاً آپاندکتومی در زنان، غیرضروری بوده است. لازم است پیش از عمل، بررسی دقیقتری صورت گیرد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221The effect of 6 weeks of high-intensity interval training on serum levels of brain-derived neurotrophic factor and body composition of inactive male studentsتأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی عامل نوروتروفیک مشتق از مغز وترکیب بدنی دانشجویان پسر غیرفعال7007071355FAسجادکریمی پورکارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی ،گروه علوم ورزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.محمودفضل بخششیاستاد یار مدیریت ورزشی ،گروه علوم ورزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.شیلانایبی فراستاد یار فیزیولوژی ورزشی ،گروه علوم ورزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.0000-0003-1840-0689Journal Article20190207<strong>Introduction</strong><strong>:</strong> Research has shown that various exercises may have different effects on serum levels of brain-derived neurotrophic factor (BDNF). However, there is little information on the interactive effect of intense interval exercises through the effect on weight, body mass index, and waist to hip on BDNF. Hence, the purpose of the present study was to investigate the effect of 6 weeks of high-intensity interval training on serum levels of brain-derived neurotrophic factor and body composition of inactive male students. <br /><strong>Materials and Methods</strong><strong>:</strong> In this quasi-experimental study, 16 non-athlete male students from Sistan and Baluchestan University were divided into two groups of 8 as control and training through simple randomization. The training group, performed 6 weeks of high-intensity interval training, in a 20-meter shuttle run for 30 seconds with a 90 percent maximum heart rate and 30 seconds active rest between each repetition was performed. The control group did not perform activity. BDNF values were measured 24 hours before and 48 hours after the first and last training sessions of exercise using ELISA method by commercial kits. Data were analyzed using independent t-test and t-paired test at p≤0.05level. <br /><strong>Results</strong><strong>:</strong> In the present study, the findings showed that after 6 weeks, weight (p = 0.008) and body mass index (p = 0.005), decreased in high-intensity interval training group compared to control one, which was consistent with a significant increase in serum levels of BDNF (p = 0.031). While, none of the variables significantly changed in control group (p >0.05), in addition, there was a significant increase in serum contents of BDNFin HIIT group compared to control (p = 0.002). <br /><strong>Conclusion:</strong> Regarding the parameters of study, it can be concluded that high-intensity interval training improve BDNF through reduction in weight and BMI in inactive male students.<strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>تحقیقات نشان دادهاند که تمرینات مختلف ورزشی میتوانند تأثیرات متفاوتی بر سطوح سرمی عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) بگذارند. با این وجود، اطلاعات کافی در مورد اثر تعاملی تمرینات تناوبی شدید ورزشی از طریق تأثیر بر وزن، شاخص توده بدنی و دور کمر به لگن بر BDNF وجود ندارد یا بسیار اندک میباشد. از این رو، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 6 هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی عامل نوروتروفیک مشتق از مغز و ترکیب بدنی دانشجویان پسر غیرفعال بود.<br /> <strong>مواد و روشها</strong> در این پژوهش نیمه تجربی، 16 نفر از دانشجویان پسر غیرورزشکار دانشگاه سیستان و بلوچستان، به صورت تصادفی ساده، به دوگروه 8 تایی کنترل و تمرین، تقسیم شدند. گروه تمرین، تمرینات تناوبی شدید به مدت 6 هفته را در یک مسافت 20 متری به صورت رفت و برگشت به مدت 30 ثانیه با شدت 90 درصد ضربان قلب حداکثر و 30 ثانیه استراحت فعال بین هر تکرار انجام دادند. گروه کنترل، طی این مدت هیچگونه فعالیت ورزشی انجام ندادند. مقادیرBDNF به ترتیب 24 و 48 ساعت پیش از اولین و پس از آخرین جلسه پروتکل تمرینی با روش الایزا توسط کیت ویژه سنجش شد. دادهها با استفاده از نرمافزارspssنسخه19 و تغییرات بین گروهی با کمک آزمون تی مستقل و اختلافات درونگروهی با استفاده از آزمون تی همبسته در سطح معناداری 0/05≥p تحلیل شدند.<br /> <strong>یافتهها</strong> در پژوهش حاضر، یافتهها نشان دادندپس از 6 هفته درگروه تمرین تناوبی شدید، وزن (0/008=p) و شاخص توده بدنی (0/005=p) کاهش معنیداری داشتند که همسو با افزایش معنیدار مقادیر سطوح سرمی BDNF (p=0/031) بود، در حالی که هیچ یک از شاخصها در گروه کنترل، تغییر معنیدار را نشان ندادند (0/05<p). بهعلاوه، در مقادیر سرمی BDNF افزایش معنیداری در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل رخ داد (0/002=p).<br /> <strong>نتیجهگیری</strong> با توجه به پارامترهای حاصل از مطالعه به نظر میرسد، تمرین تناوبی شدید میتواند با کاهش وزن وشاخص توده بدنی،سببسازگاری نروتروفینی وافزایش سطوح سرمی BDNF دانشجویان پسر غیرفعال شود.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Changes of serum E-selectin and P-selectin in men with heart failure after eight weeks of continuous and intermittent aerobic exerciseتغییرات سرمی E-selectin و P-selectin در مردان مبتلا به نارسایی قلبی پس از هشت هفته تمرین هوازی تداومی و تناوبی7107181354FAلادنحسینی ابریشمیاستادیار، گروه تربیت بدنی، دانشگاه خیام، مشهد، ایران0000-0003-1619-6063سید محمودحجازیاستادیار، گروه تربیت بدنی، دانشگاه خیام، مشهد، ایران0000-0003-4016-554Xامیررشیدلمیردانشیار،گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد.ایران0000-0001-6180-8554Journal Article20190421Introduction: Adhesive molecules are cellular markers that identify the process of atherosclerotic plaque formation in the endothelial wall of arteries. The aim was evaluation of changes in E-selectin and P-selectin in men with heart failure after eight weeks of continuous and intermittent aerobic exercise.
Materials and Methods: 42 men with heart failure were selected by sampling method as volunteers and were divided into three equal groups (14 subjects) continuous aerobic, intermittent aerobic exercises and control groups. Continuous training (45-70% of Maximum Heart Rate) and intermittent training (45-80% of MHR with 5-10 minutes rest between each period) were done for 8 weeks (three days a week). Fasting blood samples were taken from all subjects before and after eight weeks of aerobic exercise and adhesion molecules were measured by ELISA method. Data were analyzed by ANCOVA at significance levels of P<0.05.
Results: Comparison of the groups with covariance analysis showed that the levels of E-selectin (P=0.002) and P-selectin (P=0.022) levels was significant in all three groups. The Bonferroni test showed, There was a significant difference between the intermittent and control (P=0.005) and between continuous and control groups (P=0.006) at the level of Eselectin and the intermittent aerobic and control groups (P=0.032) at Pselectin level, However, there was no significant change despite a decrease between the control and continuing aerobic (P=0.083) in Pselecteine. Also, there was no significant difference in the studied variables in both intermittent and continuous aerobic groups.
Conclusion: Aerobic exercise with reducing levels of adhesion molecules may play an important role in the prevention and control of cardiovascular diseases in men with heart failure. <strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>مولکولهای چسبان، نشانگرهای سلولی شناسایی روند تشکیل پلاک آترواسکلروزی دیواره اندوتلیال عروق هستند. هدف، بررسی تغییرات سرمی E-selectin و P-selectin در مردان مبتلا به نارسایی قلبی، پس از هشت هفته تمرین هوازی تداومی و تناوبی بود.
<strong>مواد و روشها</strong> 42 مرد با نارسایی قلبی، نمونهگیری در دسترس انتخاب، به سه گروه مساوی (14 نفر) تمرین هوازی تداومی، تناوبی و کنترل تقسیم شدند. تمرین تداومی (شدت 45 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه) و هوازی تناوبی (شدت 45 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه با استراحت 5 تا 10 دقیقهای بین هر تناوب) هشت هفته (سه روز در هفته) بود. نمونه خونی، قبل و پس از هشت هفته از آزمودنیها گرفته و متغیرها به روش الایزا اندازهگیری شدند. دادهها با تحلیل کوواریانس، سطح معنیداری 05/0≥P تحلیل شدند.
<strong>یافتهها</strong> مقایسه بین گروهها در سطوح E-selectin در هر سه گروه، تفاوت معنیداری نشان داد. آزمون بنفرونی، در E-selectin تفاوت معنیداری بین گروه هوازی تناوبی و کنترل (0/005=P) و بین هوازی تداومی و کنترل (0/006=P) و P-selectin تفاوت معنیداری بین گروه هوازی تناوبی و کنترل (0/032=P) نشان داد ولی بین گروه هوازی تداومی و کنترل (0/083=P)، تغییر معنیداری مشاهده نشد. تفاوت معنیداری در متغیرهای مورد مطالعه در دو گروه هوازی تناوبی و تداومی مشاهده نشد.
<strong>نتیجهگیری</strong> تمرین هوازی با کاهش سطوح مولکولهای چسبان، احتمالاً نقش مؤثری در پیشگیری و کنترل بیماریهای قلبی- عروقی مردانی که مبتلا به نارسایی قلبی هستند دارد.دانشگاه علوم پزشکی سبزوارمجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار2821-137527520201221Assessment of risk factors for musculoskeletal disorders using the Rapid Office Strain Assessment (ROSA) Method among computer users in Sabzevar′ hospitalsارزیابی عوامل خطرزای ناراحتیهای اسکلتی عضلانی با استفاده از روش ROSA در میان کاربران رایانه بخشهای اداری بیمارستانهای شهر سبزوار7207261349FAزهراشریفیکارشناس ارشد ارگونومی، گروه مهندسی بهداشت حرفهای، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.0000-0003-1636-2789فاطمهسلیمیدانشجوی کارشناسی ارشد بهداشت حرفهای، گروه مهندسی بهداشت حرفهای، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0002-8771-5337مریمجوادیکارشناسی بهداشت حرفهای، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران0000-0001-6551-7674فاطمهابارشیکارشناس ارشد بهداشت حرفهای، گروه مهندسی بهداشت حرفهای، دانشکده بهداشت، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران.0000-0001-9311-4047رحیماکرمیدانشجوی دکتری اپیدمیولوژی، گروه آمار و اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.0000-0003-2459-2349Journal Article20190206Background: Computer users are at risk of musculoskeletal disorders due to immobility and static activities, therefore the aim of this study was to evaluate the risk factors of musculoskeletal disorders using ROSA method among computer users of administrative section of Sabzevars hospitals. <br />Materials and Methods: In this descriptive-analytical study, which conducted 1397, 151 administrative staff were selected from four hospitals by census method. To investigate the pattern of pain in their limbs, participants completed the Body Map checklist and ROSA method was used to assess the ergonomic risk factors at workstations. Data were analyzed using SPSS software and t-test, Chi-Square / Fisher's Exact and Pearson statistical tests was analyzed. <br />Results: The results showed that the most pain and discomfort reported among the participants were in the lower back (54.32%), back (51.16%), neck (44.24%), and shoulder (38.97%), respectively. Moreover, knee (36.02%). It also showed a significant relationship between age, work experience, exercise and gender with musculoskeletal pain (P-value <0.05). There was a significant relationship between chair score with pain in back, back and knees and mouse and keyboard score with pain in shoulder and wrist (P-value <0.01). <br />Conclusion: The high prevalence of musculoskeletal pain and the high score obtained in the ROSA method among hospital staff is evidence of the need for ergonomic interventions among them.<strong>زمینه و هدف </strong><strong> </strong>کاربران رایانه، به دلیل عدمتحرک کافی و انجام فعالیتهای استاتیک، همواره در معرض ریسک ابتلا به اختلالات اسکلتی عضلانی هستند؛ لذا هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی عوامل خطرزای ناراحتیهای اسکلتی- عضلانی در میان کاربران رایانه بخشهای اداری بیمارستانهای شهر سبزوار میباشد.<br /> <strong>مواد و روشها</strong> در این مطالعه توصیفی- تحلیلی که در سال 1397 انجام شد 151 نفر از شاغلان اداری چهار بیمارستان آموزشی، پژوهشی، درمانی شهر سبزوار به روش سرشماری انتخاب شدند. به منظور بررسی الگوی درد در اندامها، از فرم Body Map و برای سنجش ریسک فاکتورهای ارگونومی از روش ارزیابی سریع تنش اداری (ROSA) استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار19 SPSS و آزمونهای آماری t-test ، Chi-Square<strong>/</strong> Fisher's Exact و Pearson تجزیه و تحلیل شد.<br /> <strong>یافتهها</strong> نتایج نشان داد بیشترین درد و ناراحتی گزارش شده در بین شرکتکنندگان، به ترتیب در نواحی کمر (54/32 درصد)، پشت (51/16درصد)، گردن (44/24درصد)، شانه (38/97درصد) و زانو (36/02درصد) بود. همچنین رابطه معنیداری را بین سن، سابقه کاری، فعالیت ورزشی و جنسیت با دردهای اسکلتی عضلانی نشان داد (0/05>p <sub>value</sub>). بین نمره صندلی با احساس درد در کمر، پشت و زانو و نمره ماوس و کیبورد با احساس درد در شانه و مچ دست، رابطه معنیداری مشاهده شد (0/01>p <sub>value</sub>).<br /> <strong>نتیجهگیری</strong> شیوع بالای دردهای اسکلتی عضلانی و نمره بالای کسب شده در روش ROSA در بین پرسنل اداری بیمارستان، گواه ضرورت اجرای مداخلات ارگونومیک در بین این قشر از جامعه میباشد.