per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
229
235
41
اثرات محافظتی دیکلوفناک سدیم و بتامتازون در اپیتلیوم قرنیه چشم خرگوش های آلوده به خردل در مرحله حاد
Prophylactic Effects of Betamethasone and Diclofenac-Na on HD-induced Corneal Epithelium of Rabbits in Acute Phase
سیدهمایون صدرایی
h_sadraei@yahoo.com
1
محمدحسین اسدی
2
خسرو جدیدی
3
مصطفی نادری
4
غلام رضا کاکا
5
غلام رضا پورحیدری
6
اقدسیه، سه راه اراج، دانشگاه علوم پزشکی بقیه اله (عج)، مرکز علوم اعصاب
زمینه و هدف: چشم از حساس ترین اعضا در مواجهه با گاز خردل (Sulfur Mustard or Hun Distilled) است. تاثیر درمانی عوامل ضد التهابی بر کاهش ضایعات اپیتلیال قرنیه ناشی از خردل در مطالعات مختلفی نشان داده شده است. مطالعه حاضر به بررسی اثرات محافظتی استفاده از قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون-دیکلوفناک سدیم در اپیتلیوم قرنیه چشم خرگوش های آلوده به خردل پرداخته است.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، از 36 سر خرگوش استفاده شد که به طور تصادفی در 6 گروه مساوی قرار گرفتند. گروه ها شامل سه گروه شاهد، حلال، خردل و سه گروه محافظتی بودند که قبل از مواجهه با خردل قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون دیکلوفناک سدیم را دریافت کرده بودند. حیوانات به مدت دو هفته نگه داری شده و گروه های محافظت هر هشت ساعت یک بار قطره ها را دریافت نمودند. معاینه پس از شروع آزمایش در روزهای اول، دوم، پنجم، هفتم و چهاردهم توسط متخصصین چشم به وسیله اسلیت لمپ تحت بیهوشی انجام شد. در پایان روز چهاردهم، نمونه های بافتی از قرنیه برداشته شد و جهت بررسی فراساختار اپیتلیوم قرنیه آماده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه توسط نرم افزار SPSS 13 استفاده گردید.
یافته ها: از دیدگاه بالینی، نقص اپیتلیوم قرنیه در پایان روز چهاردهم در گروه محافظتی دیکلوفناک سدیم (1.32±4.2) در مقایسه با گروه خردل (8.42±68.7) کاهش معناداری داشت (P=0.034)؛ گروه بتامتازون-دیکلوفناک سدیم (1.17±4.2) در مقایسه با گروه خردل نیز کاهش معناداری داشت (P=0.031). این آسیب در گروه محافظتی بتامتازون مشاهده نگردید. فراساختار سطح اپیتلیوم قرنیه و میکروویلی های سطح سلول های آن در گروه محافظت با بتامتازون تقریبا مشابه گروه شاهد بود.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که بتامتازون توانسته است از آسیب اپیتلیوم قرنیه در چشم خرگوش های آلوده به خردل جلوگیری نماید.
Background and Purpose: Eyes are among the most sensitive organs to chemical agents especially Sulfur mustard or Hun Distilled. Therapeutic effects of anti-inflammatory drugs have been shown on the decrease of epithelium of corneal injuries after being exposed to sulfur mustard. The aim of the present study was to evaluate the protective effects of topically applied Bethametazone - Diclofenac Na in rabbits. Materials and Methods: In this experimental research, thirty six rabbits were used. Animals were randomly divided into six equal groups (6 rabbits in each group) including control, solution and mustard groups and prophylaxis groups included Betamethasone, Diclofenac Na; Betamethasone-Diclofenac Na were applied before being exposed to the sulfur mustard solution. Animals were kept for 2 weeks and the drugs were used 3 times a day for 2 weeks. Slit-lamp examinations were performed under anesthesia before exposure and subsequently at days 1, 2, 5, 7, and 14 after sulfur mustard exposure by ophthalmologists. At the end of the 14th day, specimens of cornea were obtained for ultrastructural evaluation of corneal epithelium. Statistical analysis was performed by one way analysis of variance (ANOVA) with Tukey’s test using SPSS 13 software. Results: No significant differences were found between the control and solvent groups as far as the variables were concerned. Corneal epithelial defect and severe changes in ultrastructure of corneal epithelial surface was found in the sulfur mustard group. Clinically, corneal epithelial defect in prophylactic Diclofenac Na group (4.2±1.32) decreased significantly when compared to the mustard group (68.7±8.42) (P=0.034). Betamethasone-Diclofenac Na group (4.2±1.17) also decreased significantly when compared to the mustard group (68.7±8.42) (P=0.031). The corneal epithelial defect was not seen in prophylactic Betamethasone group. Ultrastructural damage of corneal epithelial surface and their microvillus in Betamethasone group was similar to the control group. Conclusion: Betamethazone is capable of protecting corneal epithelial defect in the eyes of rabbits exposed to sulfur mustard.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_41_0906ca410a0de6760098c9f071c586e3.pdf
از خردل
محافظت
بتامتازون
دیکلوفناک سدیم
نقص اپیتلیوم قرنیه
Sulfur Mustard; Prophylaxis; Betamethasone; Diclofenac Na; Corneal epithelial defect
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
236
247
42
اثرات مصرف آب هویج غنی شده با بتاکاروتن بر سطوح سرمی نشانگرهای التهابی در دیابت نوع 2
EFFECTS OF CARROT JUICE ENRICHED WITH BETA CAROTENE ON SERUM LEVELS OF INFLAMMATORY INDICATORS IN TYPE 2 DIABETICS
بهرام رشیدخانی
1
تیرنگ رضانیستانی
2
شاهین رسولی
3
آتنا رمضانی
ramezaniatena@yahoo.com
4
فریده طاهباز
5
تهران، دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشکده تغذیه
زمینه و هدف: تغییر و افزایش سطوح عوامل التهابی و گلیسمی یکی از مشکلات بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 است، لذا این مطالعه به منظور بررسی تاثیر مصرف آب هویج غنی شده با بتاکاروتن بر سطوح نشانگرهای التهابی CRP،IL-6 و گلوکز ناشتا در این بیماران طراحی گردید.
مواد و روش ها: این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور کنترل شده بر روی 44 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 صورت گرفت. ابتدا بیماران به صورت طبقه بندی شده تصادفی بر حسب جنس و BMI به دو گروه دریافت کننده 200 میلی لیتر آب هویج غنی شده با 10 میلی گرم بتاکاروتن (گروه الف) و آب هویج معمولی (گروه ب) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت 8 هفته، هر روز 200 میلی لیتر آب هویج در وعده ناهار (به جای یک واحد غلات) دریافت نمودند. یاد آمد 24 ساعته خوراک در 3 روز متوالی و 6 روز غیر متوالی در ابتدا و انتهای مطالعه گرفته شد. همچنین مقادیرCRP، IL-6، گلوکز ناشتا و بتاکاروتن سرم در نمونه های خون ناشتا در شروع و پایان هفته هشتم اندازه گیری شدند. در نهایت داده های بررسی مصرف با نرم افزار Nutritionist IV آنالیز و برای آزمون های آماری از نرم افزار SPSS 11.5 استفاده شد.
یافته ها: در هر گروه 22 بیمار (شامل 11 مرد و 11 زن مبتلا به دیابت نوع 2) قرار گرفتند. سطح بتاکاروتن سرم به طور معناداری در گروه دریافت کننده آب هویج غنی شده با بتاکاروتن در مقایسه با گروه ب افزایش یافت (به ترتیب 64.9±111.9 در ابتدا و 43.9±72 در پایان مطالعه، P=0.02) و سطح CRP سرم در گروه الف، نسبت به گروه ب، کاهش یافت (به ترتیب 2172.6±-996.9 و 1412.4±-537.3، p=0.098) ولی این میزان کاهش به لحاظ آماری معنادار نبود و همچنین کاهش سطح IL-6 سرم نیز در گروه الف، نسبت به گروه ب، نیز به لحاظ آماری معنادار نبود (به ترتیب 2.1±-0.8 و 2.4±-0.6، p=0.085) و همچنین گلوکز ناشتا نیز در این تحقیق در هر دو گروه طی مطالعه تحت تاثیر قرار نگرفت.
نتیجه گیری: مصرف روزانه 200 میلی لیتر آب هویج غنی شده با 10 میلی گرم بتاکاروتن به مدت 8 هفته بدون تاثیر معنادار بر مقدار گلوکز سرم و شاخص های التهابی، سبب بهبود سطوح آنتی اکسیدانی سرم از قبیل افزایش سطح بتاکاروتن در بیماران دیابتی نوع 2 می گردد.
Background and Purpose: Variation and increase in the levels of inflammatory factors and glycemia are among the major problems of type 2 diabetics. Therefore, the present study was designed to investigate the effect of beta carotene-enriched carrot juice on CRP inflammatory indexes, IL-6 and FBS glucose in diabetics. Methods and Materials: This randomized double blind clinical trial was conducted on 44 type 2 diabetics. Participants based on gender and BMI were assigned into two groups (Group A receiving 200 ml carrot juice enriched with 10 mg beta carotene and Group B receiving normal carrot juice) by randomized stratified sampling. Both groups received 200 ml carrot juice for 8 weeks for lunch (instead of cereals). A 24-hour recall was obtained for 3 consecutive and 6 concomitant days at the beginning and end of the study duration. Also, CRP, IL-6, FBS glucose and serum beta carotene levels were measured in FBS blood sample at the beginning and end of the study duration. The consumption data were fed into Nutritionist IV, and analyzed in SPSS 11.5. Results: Each group consisted of 22 (11 male and 11 female diabetics) participants. There was a significant increase in the levels of beta carotene in group A (111.9±64.9 at the beginning and 72±43.9 at the end) (p=0.02). However, the reduction of CRP in Group A (-996.9±2172.6 at the beginning and -537.3±1412.4 at the end) was not significant (p=0.098). Also, IL-6 reduction in Group A (-0.8±2.1 at the beginning and -0.6±2.4 at the end) was not significant (p=0.085). FBS glucose was also not examined in the present study. Conclusion: Daily consumption of carrot juice enriched with 10 mg beta carotene for eight weeks caused an improvement in the levels of serum antioxidants including beta carotene in type 2 diabetics, with no significant effects on serum glucose and inflammatory indexes.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_42_35bf34d288fad54b4555ef578098e2d4.pdf
دیابت نوع 2
IL
6
CRP
بتاکاروتن
آب هویج
Type 2 Diabetes; IL
6; CRP; Beta carotene; Carrot Juice
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
248
255
43
مقایسه تاثیر دو روش آموزش شیردهی با و بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده بر میزان خود کارآمدی شیردهی در مادران نخست زا
COMPARING THE EFFECTS OF HANDS-ON AND HANDS-OFF BREASTFEEDING METHODS ON SELF-EFFICACY IN PRIMIPAROUS MOTHERS
فریده اخلاقی
1
سعید ابراهیم زاده
2
رویا باغانی
ry.baghany@yahoo.com
3
صدیقه اظهری
4
جواد صالحی فدردی
5
سبزوار، دانشگاه علوم پزشکی، دانشکده پرستاری-مامایی
زمینه و هدف: خودکارآمدی عامل روانشناختی و انگیزشی مهم و قابل تغییری برای تداوم تغذیه با شیر مادر است که باور و اطمینان فرد به توانایی خود در شیردهی انحصاری و موفق را در بر می گیرد. بنابراین، با توجه به اهمیت آموزش در افزایش خودکارآمدی، این مطالعه با هدف مقایسه اثر دو روش آموزش شیردهی با دخالت مستقیم و بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده، بر میزان خودکارآمدی شیردهی در زنان نخست زا انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی یک سو کور، تعداد 124 زن نخست زا به روش نمونه گیری آسان انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. مادران طی دو ساعت اول بعد از زایمان، در یک گروه با استفاده از تصاویر و بدون کمک مستقیم آموزش دهنده و در گروه دیگر با کمک مستقیم آموزش دهنده در مورد وضعیت صحیح قرارگیری و چسباندن نوزاد به پستان به صورت فرد به فرد توسط یکی از پژوهشگران آموزش می دیدند. افراد گروه کنترل، مراقبت معمول بخش را دریافت می کردند. پیگیری واحدهای آزمودنی در هفته 1 و 4 و 8 انجام شد. جمع آوری داده ها از طریق فرم های مصاحبه، معاینه و مشاهده، فهرست وارسی وضعیت شیردهی و فرم خودکارآمدی شیردهی انجام شد. جهت آنالیز داده ها از نرم افزار SPSS 11.5 و آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، کروسکال والیس و آزمون ضریب همبستگی استفاده شد. مقدار pکمتر از 0.05 معنادار و توان مطالعه 80 درصد می باشد.
یافته ها: میانگین نمره خودکارآمدی در هفته 1 در گروه آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده 4.78±59.9 و در گروه آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده 7.55±54.5 و مراقبت معمول 8.93±53.3؛ در هفته 4 در گروه آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده 6.63±63.28 و در گروه آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده 9.05±58.78 و مراقبت معمول 9.04±56.1؛ در هفته 8 در گروه آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده 5.3±66.7 و در گروه آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده 8.4±61.7 و مراقبت معمول 6.2±60.9 بود که در هر سه دوره پیگیری این اختلاف معنادار بود(P=0.0001) .
نتیجه گیری: آموزش نحوه شیردهی به نوزاد به صورت چهره به چهره و بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده با افزایش خودکارآمدی شیردهی در 8 هفته اول بعد از زایمان همراه است
Background and Purpose: Self-efficacy is a modifiable psychological variable in sustained breastfeeding that is defined as a mother's confidence in her perceived ability for successful and exclusive breastfeeding. Therefore, the present study was conducted in order to compare the effectiveness of “Hands on” and” Hands off” methods on breastfeeding self-efficacy in primiparous mothers. Materials and Methods: In this experimental single-blind study, 124 primiparous women were randomly assigned to one of the three groups. Participants in the experimental group received one of the structured one-on-one educational sessions (i.e., hands-off or hands-on) within the first two hours of giving birth to her child. Mothers in control group received usual postpartum care. Follow-up assessments were conducted one, four, and eight weeks after the birth. Data collection was done through interview forms, examination and observation, checklist of breastfeeding status, breastfeeding self-efficacy and daily-feeding form. The obtained data were analyzed in SPSS using one-way ANOVA, Kruskal Wallis and correlation coefficient (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_43_dbb856ee2e8c8f852b965827843002c5.pdf
خودکارآمدی شیردهی
آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده
آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده
Breastfeeding Self
efficacy; Hands
off; Hands
on
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
256
265
44
مقایسه اثر سه شیوه تمرین حرکتی منتخب بر تعادل بیماران پارکینسون
COMPARING THE EFFECTS OF THREE SELECTED EXERCISE PATTERNS ON THE EQUILIBRIUM OF PATIENTS WITH PARKINSON
محمد سیداحمدی
mseyedahmadi@gmail.com
1
فهیمه کیوانلو
fahimeh.keayvanloo@gmail.com
2
حمیدرضا طاهری
3
اکبر پژهان
a.pejhan@yahoo.com
4
جواد طاهرزاده
5
ایرانشهر، کیلومتر 4 جاده بمپور، دانشگاه ایرانشهر، دانشکده ادبیات و علوم انسانی
زمینه و هدف: بیماری پارکینسون یکی از علل شایع ناتوانی در سالمندان است. این بیماری به واسطه اختلال در هسته های قاعده ای مغز که کنترل حرکاتی مثل تعادل و راه رفتن را بر عهده دارد، به وجود می آید. هدف از تحقیق حاضر، بررسی و مقایسه اثر سه شیوه تمرینی (تمرین ریتمیک، تمرین با توپ طبی و تمرینات کششی-نرمشی) بر روی تعادل بیماران پارکینسون است.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع تجربی است و جامعه پژوهش را کلیه بیماران مرد مبتلا به پارکینسون شهرستان های کاشان و آران و بیدگل تشکیل می داد. تعداد 35 بیمار پارکینسون مرد با میانگین سنی 3±61 سال و شدت بیماری متوسط (مرحله 3 مقیاسY&H ) انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه شامل گروه تمرین ریتمیک (N=11)، گروه تمرین با توپ طبی (N=12)، و گروه تمرینات کششی-نرمشی(N=12) تقسیم شدند. همه بیماران در حین تحقیق داروهای خود را تحت کنترل پزشک متخصص مصرف می کردند. هر گروه یک دوره تمرینی را به مدت 10 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه یک ساعت انجام دادند. برای اندازه گیری داده ها از مقیاس تعادل برگ (BBS) و جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تی وابسته، آزمون آنالیز واریانس یک سویه و آزمون پیگیری LSD استفاده گردید. تجزیه و تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 16 صورت گرفت.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که سه شیوه تمرینی (تمرینات ریتمیک، توپ طبی و حرکات کششی-نرمشی) به ترتیب به طور معناداری موجب 15.7 درصد، 5.58 درصد و 4.28 درصد بهبودی در تعادل بیماران شده اند (p=0.0001). نتایج این تحقیق نشان داد که ورزش ریتمیک اثر بیشتری نسبت به دو شیوه تمرین با توپ طبی(p=0.03) و تمرینات کششی-نرمشی(p=0.008) در بهبود تعادل بیماران پارکینسونی دارد. میزان اثر دو شیوه تمرین با توپ طبی و حرکات کششی-نرمشی روی تعادل بیماران تقریبا مشابه بود و تفاوت معناداری با هم نداشتند(p=0.530) .
نتیجه گیری: روش تمرین ریتمیک نسبت به دو روش دیگر، اثر بیشتری بر بهبود تعادل بیماران پارکینسون دارد.
Background and Purpose: Parkinsons disease is one of the common debilitating factors in the elderly. It is caused by disorders in the nucleus of cerebral base which control body movements such as walking and body balance. The present research is intended to study and compare the effects of three exercise patterns (rhythmic, medical ball exercising and stretching exercise) on Parkinsonian patients equilibrium. Methods and Materials: This quasi-experimental study involved the population of Parkinsonian patients in Kashan and Aranobidgol Iran. Thirty five male patients (61±3 years old) with minor Parkinsons disease (Stage 3 in Y&H scale) were selected and randomly assigned into one of the three groups: rhythmic group (N=11) medical ball exercising group (N=12) and stretching exercising group (N=12). All participants took their medications under medical supervision in the study period. Each group performed the assigned pattern for 10 weeks (three one-hour sessions each week). Berg Balance Scaling (BBS) was used for measurements and dependent t-test one-way ANOVA and LSD tests were used for data analysis. All analyses were done in SPSS 16. Results: The results showed that the three different exercising patterns (Rhythmic medical Ball and stretching exercises) had significantly improved patients equilibrium by 15.7 % 5.58% and 4.28% respectively (P=0.001). It also revealed that rhythmic exercises had more considerable effects on Parkinson patients equilibrium recovery than medical ball (P=0.03), and stretching exercise (P=0.008). The effect of exercising with medical ball and stretching exercises on Parkinson patients balance recovery is almost identical with no significant difference (P=0.530). Conclusion: Rhythmic exercise patterns cause more considerable effects on the improvement of equilibrium in Parkinsons patients than other patterns.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_44_3aa008bab76dfd3da93498445abcf727.pdf
بیماری پارکینسون
تعادل
تمرین ریتمیک
تمرینات کششی
نرمشی
تمرین با توپ طبی
Article keyWords: Parkinsons disease; Equilibrium; Rhythmic Exercises; Stretching Exercises; Medical Ball Exercises
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
266
273
45
مولفه های رادیوگرافیک وضعیت سر به جلو و ارتباط آن با جنسیت و قد
RADIOGRAPHIC COMPONENTS IN FORWARD HEAD POSTURE AND ITS RELATIONS WHIT GENDER AND HEIGHT
محمد سیداحمدی
mseyedahmadi@gmail.com
1
اکبر پژهان
a.pejhan@yahoo.com
2
فهیمه کیوانلو
fahimeh.keavanloo@gmail.com
3
تربت جام، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تربت جام
زمینه و هدف: از آن جا که گردن وزن سر را تحمل می کند، قرار گرفتن آن در وضعیت غیرطبیعی نه تنها باعث ظاهری ناموزون می شود، بلکه می-تواند زمینه ای برای بروز اختلالات، ناهنجاری ها و آسیب های بدنی باشد. این مطالعه با هدف بررسی مولفه های رادیوگرافیک وضعیت سر به جلو و ارتباط آن با جنسیت و قد طراحی و اجرا شده است.
مواد و روش ها: در این تحقیق توصیفی- تحلیلی است، از میان دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه 300 نفر (150 دختر و 150 پسر) به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از نرم افزار( Posture Pro V PPV ) ارزیابی و غربال شدند که نهایتاً از میان آنان 14 نفر که دارای وضعیت شدیدتر (Forward head posture FHP) بودند (FHP>5) به عنوان افراد دارای وضعیت سر به جلو FHP و 14 نفر از کسانی که دارای کمترین میزان FHP بودند (1≥FHP ≥0) به عنوان افراد سالم جهت مقایسه انتخاب شده و با رضایت کامل در مراحل بعدی آزمون شرکت کردند. میزان جابجایی سر به جلو یا (Anterior head translation AHT)، لوردوز گردنی (C2-C7) و انحنای فوقانی گردنی (C1-C2) آن ها در رادیوگرافی نمای جانبی ارزیابی شد. برای بررسی تفاوت میانگین های دو گروه سالم و دارای وضعیت FHP از آزمون تی مستقل و برای بررسی ارتباط متغیرها از همبستگی پیرسون با سطح معناداری (05/0 یافته ها: لوردوز گردنی افراد سر به جلو (26/6±44/23=C2-C7) نسبت به افراد سالم (24/5±29/38=C2-C7) به طور معناداری (0001/0=P) کمتر است. افراد کوتاه قد و زنان نسبت به افراد بلند قد و مردان وضعیت سر به جلوی شدیدتر (67/25 در مقابل 31/11) و لوردوز گردنی کمتری (11/23 در مقابل 77/33) دارند (01/0نتیجه گیری: وضعیت سر به جلو موجب کاهش لوردوز طبیعی گردن و ایجاد کیفوز گردنی می گردد و افزایش قد موجب افزایش وضعیت سر به جلو نمی شود. زنان دارای وضعیت سر به جلو شدیدتری نسبت به مردان هستند.
Background and Purpose: Since the neck supports head weight, its abnormal positioning not only results in spoiled posture but also predisposes the body for physical disabilities, abnormalities, and injuries. The present study was conducted to investigate the radiographic component in forward head posture in relation whit gender and height. Materials and methods: In this descriptive analytical study, 300 students from Razi University in Kermanshah, Iran (150 males and 150 females) were selected randomly and screened with the use of PPV (Posture Pro V) software; 14 students with forward head posture (FHP>5) and 14 healthy students (1≥FHP ≥0) were selected as subjects and participated in the following phase of research with informed consent. Cervical spines were evaluated by radiography from lateral view and then evaluated for anterior head translation (AHT), cervical lordosis (C2-C7), and superior cervical curvature (C1-C2) in lateral cervical spines. Mean differences of healthy and FHP subject’s variables were analyzed and compared with independent t-test. Also, Pearson’s coefficient of correlation was used for investigating the relationships between variables at p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_45_8641aac63bfd5fe885f50efbdb4202eb.pdf
سر به جلو
انحنای گردنی
ناهنجاری
مهره های گردنی
نرم افزار PPV
جنسیت
قد
Anterior Head Translation; Cervical Curvature; Deformity; Cervical Spine; PPV; Gender; Height
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
274
280
46
رابطه بهزیستی معنوی با سلامت روان در دانشجویان
THE RELATIONSHIP BETWEEN SPIRITUAL WELL-BEING AND MENTAL HEALTH OF UNIVERSITY STUDENTS
لطف اله کریمی
1
نعمتاله شموسی
2
ایرج صفایی راد
iraj_rad45@yahoo.com
3
محسن احمدی طهور
4
همدان، شهرک شهید مدنی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد همدان، دانشکده علوم انسانی، گروه روانشناسی
زمینه و هدف: از آن جایی که ناراحتی های روانی معمولا در سراسر عمر اتفاق می افتند، می توان گفت که ایجاد و حفظ بهزیستی معنوی نقش حیاتی در سازگاری با فشارها دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین بهزیستی معنوی و سلامت روان در بین دانشجویان صورت گرفته است.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی-همبستگی، تعداد 400 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی همدان (177 پسر و 223 دختر) با میانگین سنی (4.57±22.7 سال) به شیوه تصادفی طبقه ای نسبی از دانشکده های مختلف انتخاب شدند و به مقیاس بهزیستی معنوی (SWBS) و پرسشنامه سلامت عمومی(GHQ-28) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون گام به گام و آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و به کمک نرم افزار SPSS 16 انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات متغیرهای بهزیستی معنوی 17.14±89.18 و سلامت روان 15.76±52.48 می باشد. همچنین بین بهزیستی معنوی و سلامت روان همبستگی معناداری وجود دارد (r=-0.55). به علاوه، 0.37 درصد از واریانس سلامت روانی به وسیله بهزیستی مذهبی تبیین می شود. نتایج تحلیل آنالیز واریانس چند متغیره نشان داد که فقط در خرده مقیاس بهزیستی مذهبی، نمرات دانشجویان دختر بیشتر از پسران می باشد (F=4.89، P
Background and Purpose: Since mental disorders usually occur throughout lifetime, establishing and keeping the sense of spiritual well-being can play a vital role in stress management. The present study investigated the relationship between spiritual well-being and mental health in university students. Methods and Materials: In this correlational descriptive study, 400 students from Hamadan Islamic Azad University (177 male and 223 female) with an average age of 22.7±4.57 years were selected through relative categorical sampling method from various faculties. They completed the spiritual well-being scale (SWBS) and general health questionnaire (GHQ-28). Utilized stepwise multiple regression and multivariable analysis of variance (MANOVA) were used in SPSS 16 to analyze the obtained data. Results: The findings showed that mean well-being scores and mental health were 89.18±17.14 and 52.48±15.76 respectively. Also, there was a significant correlation between spiritual well-being and mental health (r=- 0.55). Also, 0.37 percent of mental health variance is explained via religious well-being. The results of the analysis of MANOVA showed that the female students’ scores are higher than those of male ones (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_46_b49b7f848bbfdfcf466dc79bc5c9d27e.pdf
بهزیستی معنوی
بهزیستی وجودی
سلامت روان
دانشجویان
Spiritual Well
being; Existential Well
being; Mental Health; University Students
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
281
286
47
اثرات زیست محیطی احداث کارخانه کمپوست در شهرستان سبزوار
EVALUATING THE ENVIRONMENTAL EFFECTS OF ESTABLISHING A COMPOSTING PLANT IN SABZEVAR, IRAN
ابوالفضل رحمانی
1
محمدرضا بهروزی خواه
mr_behroozikhah@yahoo.com
2
احمداله آبادی
3
سبزوار، دانشگاه علوم پزشکی، دانشکده بهداشت، گروه بهداشت محیط
زمینه و هدف: بررسی سوابق اجرای طرح ها و پروژه های عمرانی در ایران نشان می دهد که در برنامه ریزی های گذشته به اثرات زیست محیطی احداث پروژه های عمرانی توجه کمتری شده و حاصل چنین اقداماتی بروز آلودگی های مختلف منابع محیطی در کشور بوده است. به منظور جلوگیری از این مخاطرات، احداث کارخانه های کمپوست نیز باید با ارزیابی اثرات زیست محیطی همراه باشد. بدین منظور محققان تصمیم گرفتند تا با ارزیابی اثرات زیست محیطی کارخانه کمپوست شهرستان سبزوار قبل از اجرای پروژه، گامی مثبت در جهت توسعه پایدار برداشته شود.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی، ابتدا سه منطقه در اطراف شهر سبزوار جهت احداث کارخانه پیشنهاد و مورد ارزیابی اولیه قرار گرفت که دو گزینه آن رد و گزینه سوم که در 5 کیلومتری شهر می باشد، مورد بررسی بیشتر قرار گرفت و انتخاب گردید. پس از آن اثرات منفی و مثبت آن از نظر زیست محیطی بیان گردید.
یافته ها: اثرات منفی احداث کارخانه در زمان بهره برداری با 11 امتیاز منفی و در زمان ساخت با 18 امتیاز منفی و اثرات مثبت طرح در زمان بهره برداری و ساخت هر کدام با 27 امتیاز مثبت خواهد بود. پس از جمع جبری آثار مثبت و منفی احداث این کارخانه در زمان بهره برداری از 16 امتیاز مثبت و در زمان ساخت از 9 امتیاز مثبت برخوردار است.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش و مقایسه اثرات مثبت و منفی طرح احداث این کارخانه در مکان مورد نظر از امتیاز مثبت برخوردار بوده و اجرای آن امکان پذیر می باشد.
Background and Purpose: History of implementing civil projects and plans in Iran indicates a lowered attention to environmental effects of civil projects in the past, leading to contamination of various environmental resources nationwide. In order to avoid such threats particularly in establishing composting plants, evaluation of environmental effects must be considered. Therefore, we decided to take a step forward for sustained development by evaluating the environmental effects before a composting plant is established in Sabzevar, Iran. Methods and Materials: In this descriptive study, three geographical zones were selected around Sabzevar for establishing the plant, and two of them were rejected and the third one (5 km from the city) was chosen for further evaluation. The positive and negative environmental effects were also considered. Results: The negative effects of establishing the plant for the time of operation were given 11 points and for the time of construction were 18 points; its positive effects were given 27 points for both construction and operation times. The algebraic sum of negative and positive points came up to be 16 positive and 9 negative points. Conclusion: The study results and the comparison of negative and positive effects of establishing the composting plant in the specified location in Sabzevar, Iran can be considered positive and its implementation is feasible.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_47_9d744116ccbfe95d8c69ef8dc61f7bd7.pdf
اثرات زیست محیطی
کمپوست
سبزوار
Environmental Effects; Composting; Sabzevar
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
287
293
48
استاد موثر بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
NURSING AND MIDWIFERY STUDENTS’ PERCEPTIONS OF THE CHARACTERISTICS OF AN EFFECTIVE CLINICAL TEACHER
حسن خلیلی
khalili189@yahoo.com
1
مصطفی راد
mostafarad633@yahoo.com
2
محمدحسن رخشانی
3
سبزوار، دانشگاه علوم پزشکی، دانشکده پرستاری-مامایی
زمینه و هدف: آموزش بالینی بخش مهمی از آموزش پرستاری و مامایی را تشکیل می دهد و یکی از بهترین منابع برای ارزشیابی استاد در بالین، دانشجو می باشد. این مطالعه با هدف بررسی مشخصات استاد موثر بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار انجام شده است.
مواد و روش ها: این مطالعه به صورت توصیفی مقطعی در دانشجویان پرستاری و مامایی شاغل به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی سبزوار در سال تحصیلی 1388-1387 انجام شد. تعداد 120 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. پرسشنامه شامل مشخصات بالینی استاد در سه حیطه شایستگی حرفه ای استاد، ارتباط با دانشجو و ویژگی های شخصیتی بود. در کلیه حیطه ها، حداقل نمره صفر و حداکثر نمره 5 بود. برای تحلیل داده ها از توزیع فروانی، میانگین و انحراف معیار و آزمون های تی مستقل و ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS 11.5 استفاده شد.
یافته ها: میانگین نمره شایستگی حرفه ای استاد از نظر دانشجویان 4 با انحراف معیار 0.5 بود. آزمون پیرسون نیز نشان داد که با افزایش ترم تحصیلی، دیدگاه دانشجو نسبت به شایستگی حرفه ای استاد مثبت تر شده است (p=0.016 و r=0.22). میانگین امتیاز شایستگی حرفه ای استاد (4 با انحراف معیار 0.5) بالاتر از حیطه های ارتباطی (3.8 با انحراف معیار 0.6) و ویژگی های شخصیتی استاد (3.7 با انحراف معیار 0.6) بوده است.
نتیجه گیری: دانشجویان بالین به شایستگی حرفه ای استاد و اهمیت دانش و اطلاعات زیاد و توانایی انتقال آن بیش از توانایی ارتباط با دانشجو اهمیت می دهند.
Background and Purpose: Clinical teaching is a vital element in Nursing and Midwifery education, and one of the best sources of clinical teacher evaluation is the students perceptions. This study was conducted to investigate the characteristics of an effective clinical teacher from the perspective of Nursing and Midwifery Students at Sabzevar University of medical Sciences. Methods and Materials: This cross-sectional descriptive study was conducted at Sabzevar University of medical Sciences in 2007-2008, and involved 120 participants who were recruited by convenient sampling. A researcher-made questionnaire was used for data collection, which contained questions on professional competency, communication with students, and personal characteristics. Items values ranged from zero to five. Frequency, mean and standard deviation, independent t-test and Pearson correlation coefficient were used for data analysis was done in SPSS 11.5 . Results: Mean score of professional competency was 4± 0.5; students perceptions of professional competency became more positive as their education approached higher semesters (r=0.22, p=0.016). Also, Mean score of professional competency was higher than the mean of communication with students (3.8±0.6), and personal characteristics (3.7±0.6). Concluson: Students experiencing clinical training considered professional competency, knowledge, and the capability of transferring it to them as more important than their ability to communicate.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_48_ca03240d48e19b5e79ca304361c67c2a.pdf
استاد موثر بالینی
آموزش
پرستاری
مامایی
Effective Clinical Teachers; Education; Nursing; Midwifery
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
294
300
49
مقایسه زمان واکنش ساده و انتخابی ورزشکاران دختر و پسر
COMPARING THE SIMPLE AND CHOICE REACTION TIMES BY MALE AND FEMALE ATHLETES
امیر کساییان
1
اصغر کیان زاده
2
سیدمصطفی طیبی ثانی
dr_m_tayebi@yahoo.com
3
حسن عبدی
h_abdiscience@yahoo.com
4
علی فهیمی نژاد
5
شاهرود، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شاهرود، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی
زمینه و هدف: زمان واکنش (RT یا Reaction Time) یکی از عوامل مهم تصمیم گیری و نشان دهنده سرعت پردازش اطلاعات (IP یا Information Process) است که می تواند بر اجرای مهارت های ورزشی اثرگذار باشد، ولی اختلاف آن در بین واکنش های بینایی و شنوایی زنان و مردان ورزشکار در هاله ای از ابهام است. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه زمان واکنش ساده ( SRTیا Simple Reaction Time) و زمان واکنش انتخابی (CRT یا Choice Reaction Time) بینایی و شنوایی ورزشکاران دختر و پسر می باشد.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع توصیفی می باشد که در آن 100 شرکت کننده (50 دختر و 50 پسر) راست دست با ضریب هوشی بالاتر از متوسط از دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه تهران با دامنه سنی 18 تا 25 سال در آن شرکت داشتند. ابزار جمع آوری داده ها دستگاه اندازه گیری RT دست بود. داده ها با استفاده از آزمون F به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شدند (P
Background and Purpose: Reaction time (RT) is one of the most important decision-making elements and represents the speed of information processing (IP) that can affect sport skills, but its variation across visual and auditory reaction times among men and women athletes is unclear. The present study was designed to compare the visual and auditory simple reaction time (SRT) and choice reaction time (CRT) among male and female athletes. Methods and Materials: This descriptive study involved 100 right-handed subjects (50 male and 50 female) with above-average IQ, from among the students of Physical Education at Tehran University, Iran. Their age ranged from 18 to 25 years. The data were collected by the use of manual RT tool. The analysis of data was done by F test in SPSS 16 (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_49_2e1680efb324ec18b1ae52ca75958659.pdf
زمان واکنش
زمان واکنش ساده
زمان واکنش انتخابی
ورزشکار
جنسیت
Reaction Time; Simple Reaction Time; Choice Reaction Time; Athlete; Gender
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
17
4
301
303
50
گزارش یک مورد بالینی شدید و غیر معمول از عفونت هرپس سیمپلکس در پلک ها، بینی و لب در کودک بدون نقص ایمنی
A SEVERE AND UNUSUAL CLINICAL CASE OF HERPES SIMPLEX INFECTION OF LIDS, NOSE AND LIP IN AN IMMUNOCOMPETENT CHILD
ابراهیم شیرزاده
dreshirzad@yahoo.com
1
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، دانشکده پزشکی
یک دختر بچه چهار ساله برای بررسی تورم و ضایعات شدید در پلک ها، بینی و لب بالایی توسط مادرش به کلنیک چشم پزشکی مراجعه نمود. در بررسی سابقه، وی از نظر سلامت عمومی کاملا خوب بوده و مشکلات دیگری غیر از تب قبل از بروز ضایعات وجود نداشت. در معاینه بالینی تورم، ضایعات کیستیک کوچک (وزیکولر) در پلک ها (هر دو چشم) و لب بالا و تاول هایی همراه با پوسته و ضایعات اولسراتیو در پشت و پل بینی مشهود بود. بر اساس ضایعات وزیکولر مشخص در پلک ها، بینی و لب، تشخیص کلینیکی هرپس سیمپلکس ضایعات داده شد. در نوزادان، شیرخواران دچار سوء تغذیه شدید و افراد دچار نقص ایمنی، عفونت های وخیم هرپس سیمپلکس ممکن است رخ دهد. اما هدف از بیان این مورد، گزارش یک تظاهر بالینی شدید و غیر معمول از عفونت هرپس سیمپلکس در یک کودک بدون نقص ایمنی است.
A four-year-old girl referred to the ophthalmologist for evaluation of swelling and lesions on lids, nose and upper lip. In history by her mother’s statement, the patient developed lesions following a severe fever. The child did not indicate other problems. Clinical examination showed swelling, vesicle lesions on lids (both eyes) and the upper lip and vesicle blister, crust and ulcerative lesions on dorsal and nasal bridge. Based on typical blister lesions of lids, nose and lip, the diagnosis was herpes simplex lesions. In a newborn, severely malnourished infants and immunocompromised persons, a serious infection may occur. The purpose of this clinical presentation is to report a severe and unusual clinical case of herpes simplex infection in an immunocompetent child.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_50_8105d2bd2d0849301ed883055bcfbd4c.pdf
هرپس سیمپلکس
ایمنی
پلک
بینی
لب
Herpes Simplex; Immunity; Lid; Nose; Lip