per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
370
378
438
اثر عصاره دانه های هویج (Daucus carota ssp.sativum) بر سطح سرمی نشانگرهای عملکرد کلیه و آنزیم های شاخص عملکرد کبد در مدل تجربی دیابت نوع I
The Effect of Daucus carota ssp. sativum seeds extract on serum levels of Renal Function Indicators and liver function enzymes in type I diabetes Model
بنفشه رنجبر
1
ایران پورابولی
pourabolii@yahoo.com
2
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به خواص آنتی اکسیدانی، آنتی هیپرگلیسمیک وآنتی هیپرلیپیدمیک عصاره دانه های گیاه هویج در دیابت ملیتوس برای بررسی عدم سمیت آن، در این مطالعه اثر این عصاره بر نشانگرهای عملکرد کلیه و آنزیمهای شاخص عملکرد کبد در موشهای صحرایی دیابتی بررسی شد.
مواد و روشها: دیابت نوع Ι با تزریق استرپتوزوتوسین (i.p mg/kg,70) به موشهای صحرائی نر القا شد. قبل از تزریق و 5 روز بعد، خونگیری از موشهای ناشتا، برای تعیین سطح سرمی گلوکز، آنزیمهای کبدی (AST, ALT) و کراتینین، اوره و اسید اوریک انجام و حیواناتی که میزان گلوکز سرمی آنها بیش از mg/dL250 بود دیابتی محسوب شدند و عصاره مذکور با دوزهای mg/kg100،200و300 ، آب مقطرmL) 5/0) و گلابین کلامید (g/kgµ 600) را روزانه به مدت 3 ودر طی 14 روز به طور جداگانه به روش گاواژ دریافت نمودند. در پایان هر دوره، سنجش فاکتورهای مختلف سرم با کیت های مربوط با روش اسپکتروفتومتری انجام شد.
یافته ها: تجویز دوزهای مختلف عصاره به مدت 3 و 14 روز سبب افزایش سطح سرمی آنزیمهای کبدی و نشانگرهای عملکرد کلیه نگردید. بعلاوه تجویز عصاره با دوز300 به مدت 3 روز میزان اوره و در مدت 14 روز مقدارکراتینین سرمی را بطور معنی دار کاهش داد. همچنین تجویز 3 روزه دوزهای mg/kg 100 و 300 عصاره مقدارAST و تجویز 14 روزه دوز mg/kg 200 عصاره مقدار ALT سرمی را بطور معنی دار کاهش داد.
نتیجه گیری: تجویز این عصاره برای کاهش عوارض دیابت نه تنها عوارض جانبی نامطلوب کبدی و کلیوی نداشت بلکه تا حدودی سبب بهبود عملکرد این اندامها نیز گردید.
Background: With respect to antioxidant, antihyperglycemic and antihyperlipidemic properties of Daucus carota seeds extract in improvement diabetes mellitus, in this study, effects of this extract on renal function indicators and liver function enzymes were investigated in diabetic male rats.
Materials and Methods: Diabete type 1 was induced in male wistar rats weighting 200-250g by injection of 70 mg/kg, i.p of streptozotocin. Before this and 5 days postinjection fasting blood samples were collected for measurement of serum levels of glucose and liver enzymes (AST, ALT) and kidney indicators(urea, creatinine , uric acid). Diabetes was confirmed in rats having FBS above 250 mg/dL. Diabetic animals were devided to 10 groups received 100, 200, 300 mg/kg extract, 0.5 mL distilled water and 600µg/kg glibenclamide daily for 3 and 14 days individually by gavage. After 3 and, 14 days rats sacrified and fasting blood samples were collected and above serum parameters were measured with commertial kits by spectrophotometery
Results: Administration of different doses of D. Carota seeds extract for 3 and 14 days did not increase serum levels of renal indicators or liver enzymes. Also administration of extract (300 mg/kg) for 3 days significantly decreased urea and for 14 days decreased creatinine serum level. Also administration of extract at doses 100, 300 mg/kg for 3 days decreased AST and at 200 mg/kg for 14 days decreased ALT serum levels.
Conclusion: Using Daucus carota seeds extract for 3 or 14 days in remedy diabetes mellitus complications had no hepatotoxicity or renal damage.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_438_3a3a9570f82eae6dd3ec0538681a460b.pdf
دانه های هویج
دیابت ملیتوس
آنزیمهای کبدی
کلیه
Daucus carota seeds
Diabetes Mellitus
liver enzymes
kidney
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
379
385
439
مقایسه اثر تسکینی دیکلوفناک و مورفین بر درد بیماران آپاندکتومی
Comparison of the analgesic efficacy of diclofenac and morphine on pain of appendectomy patients
موسی الرضا تدین فر
mtadayonfar@gmail.com
1
حسین خسروجردی
2
مهدی آمدنی
amadani115@gmail.com
3
علی تاج آبادی
4
یاسر تبرائی
5
زمینه و هدف: درد بعد از آپاندکتومی، رایجترین نارضایتی بیماران میباشد. شایعترین درمان آن، استفاده از مسکنهای مخدر است. عوارض جانبی آنها، محققان را بر آن داشت تا با جایگزینی داروهای مناسبتر، بتوانند بر دردهای بعد از عمل این بیماران غالبگردند. این پژوهش، با هدف مقایسه اثر تسکینی دیکلوفناک و مورفین در بیماران آپاندکتومی انجامشد.
مواد و روشها: مطالعهی حاضر، یک کارآزمایی بالینی است که بر روی 60 بیمار تحت عمل جراحی آپاندکتومی صورتگرفت. جامعهی پژوهش، بیماران آپاندکتومی شده بین 49-15 سال بودند که درسال 1391 در بیمارستان امدادی شهید دکتر بهشتی شهرستان سبزوار بستری شده-بودند. جهت انجام پژوهش، واحدها در دو گروه 30 نفره به صورت تصادفی سه سوکور قرار گرفته و به گروه اول مسکن مخدر و به گروه دوم دیکلوفناک دادهشد. براساس مقیاس استاندارد عددی درد، در ساعت اول پس از دریافت دارو، درد بیماران بررسیشد. اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و کای دو توسط نرمافزار SPSS نسخه 18 با سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیلگردید.
یافتهها: بین دو گروه دریافتکنندهی دیکلوفناک و مورفین در تسکین درد یک ساعت بعد از عمل، اختلاف معناداری مشاهده نشد (098/0p=)، ولی در نیم ساعت بعد آن، اختلاف معنادار بود (001/0p=)، بهطوری که میزان درد، نیم ساعت بعد از تزریق دیکلوفناک (26/2) ± 04 /5 کمتر از آمپول مورفین (30/1) ± 47/6 بود.
نتیجهگیری: داروهای ضد التهابی غیراستروئیدی در تسکین درد بعد از آپاندکتومی مؤثرترند. لذا برنامهریزیهای اساسی برای تغییر در این وضعیت و جایگزینی آنها با اوپیوئیدها توصیهمیشود.
Background: Pain after appendectomy is the most common complaint of appendectomy patients. The most common treatment of this pain is the use of narcotic analgesics. Because of the narcotic side effects, the researchers have evaluated appropriate alternative medications to alleviate postoperative pain of appendectomy patients. This study aimed to compare the analgesic efficacy of diclofenac and morphine in appendectomy patients.
Materials and Methods: This clinical trial study was performed on 60 patients undergoing appendectomy. The study population was appendectomy patients aged 49-15 years, who had hospitalized in Shahid Beheshti hospital of Sabzevar city, in 2012. To perform the study, two groups of 30 subjects were triple-blind randomized. The first group received narcotic analgesics, and the second group received diclofenac. Based on the numeric pain standard scale, patient’s pain was assessed within the first hour after the drugs uptake. Data were analyzed in SPSS 18 using the Pearson correlation coefficient and chi square test; and P
https://jsums.medsab.ac.ir/article_439_95152fae484dabcd0e472cae203d6c50.pdf
دیکلوفناک
مورفین
تسکین درد
آپاندکتومی
Diclofenac
Morphine
PAIN RELIEF
Appendectomy
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
386
392
440
بررسی اپیدمیولوژیک بیماران مبتلا به اندوکاردیت در شهرستان قم بین سالهای 1383-1392
Epidemiological study of patients with endocarditis in Qom city between 2004-2013
سام حاتمی
1
جواد تفرجی
2
محمد قره بگلو
3
علیرضا جلالی
4
علی اکبر ریاحین
5
مصطفی واحدیان
vahedian58@gmail.com
6
زمینه وهدف: دانستن موارداپیدمیولوژی و بررسی عوامل مؤثر براندوکاردیت، باعث تسریع در روند تشخیص و درمان و کاهش مرگ و میر ناشی از این بیماری میشود. این مطالعه باتوجه به وضعیت اپیدمیولوژیک نامشخص بیماری اندوکاردیت در نقاط مختلف کشور و بهخصوص شهرستان قم انجامگرفت.
مواد و روشها: دراین مطالعهی مقطعی بهبررسی اپیدمیولوژیک بیماران بستری مبتلا به اندوکاردیت در بیمارستانهای شهرستان قم در بین سال-های1383-1392پرداختهشد. با روش نمونهگیری و بهصورت سرشماری، تعداد74 نفر، شامل کل بیمارانی که معیارهای تعریفشده duke را برای اندوکاردیت عفونی داشتند، مورد بررسی قرارگرفتند. اطلاعات دموگرافیک بیماران و مشخصات مربوط به بیماری در چکلیست ثبت گردید. ابزارگردآوری دادهها، پروندهی بیمارستانی بیماران بود. تحلیل دادهها با استفاده ازنرمافزار SPSS نسخهی 16 انجامشد.
یافتهها: دراین مطالعه، 74 نفر شامل 49 مرد و25 زن بررسیشدند. میانگین سنی و انحراف معیار این بیماران 78/15±28 بود. با توجه به اطلاعات حاصلشده، بازه سنی20-23 سال با تعداد29 نفر (1/39%) بیشترین درگیری را داشتهاست. شایعترین علت مراجعه، تب با نسبت 80% (59 نفر) بوده-است. سهم درگیری دریچه Tricuspid 5/67%(29نفر)بود .شایعترین بیماری زمینهای نیز بیماریهای قلبی بهمیزان 5/44%(33نفر) بوده است.4/42% (14 نفر) بیماران سابقهی تعویض دریچه میترال داشتهاند. از میان افرادی که کشت مثبت داشتهاند، نتیجهی کشت 7/85% (12 نفر) استاف اورئوس و 2/14% (2نفر) کلبسیلا گزارششد . میزان مرگ و میر 5/7%بهدستآمد.
نتیجهگیری: بروز علایم شایعی مثل تب در صورتیکه همراه با درگیری قلبی سوفل یا سابقهی تعویض دریچه میترال در مردان جوان که سابقهی اعتیاد تزریقی نیز داشتهباشند، قویاً شک به اندوکاردیت را برمی انگیزاند.
Background: Understanding the epidemiology and main leading factors of endocarditis, accelerate the process of diagnosis and treatment, and reduce mortality from this disease. This study was performed due to uncertain epidemiological situation of endocarditis in different parts of Iran, especially city of Qom.
Materials and Methods: In this cross-sectional study, epidemiological status of hospitalized patients with endocarditis in Qom city hospitals between 2004-2013 was reviewed. In this study, 74 patients who had duke criteria for infective endocarditis, were studied. Demographic data and the disease information were recorded on a Check list. Data collection method was the patients' hospital records. Data were analyzed using SPSS software version 16.
Results: In this study, 74 patients, including 49 males and 25 females were studied. The patients' mean age ± SD was 28 ± 15/78. According to information obtained, age range 20-23 years with 29 patients (39/1%), was the most affected. The most common cause of hospital admission was fever with 80% (59 patients). Tricuspid valve involvement was 67.5% (29 patients). The most common underlying disease was heart diseases by as much as 44/5% (33 patients). 42/4 % (14 patients) had a history of mitral valve replacement. Among those who had positive cultures, 85/7% (12 patients) Staphylococcus aureus, and 14/2% (2 paients) Klebsiella were reported. Mortality rate was 7.5%.
Conclusion: Fever, if accompanied with a heart murmur, or a history of mitral valve replacement in young men who have had a history of intravenous drug abuse, strongly suspected endocarditis.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_440_ca09559996277adbbaf478b5d7b9fab0.pdf
اندوکاردیت
اپیدمیولوژیک
قم
Endocarditis
Epidemiology
Qom
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
393
401
441
بررسی رفتار استنادی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی شهرستان یزد
Investigation of citation behavior in faculty members of Yazd University of Medical Sciences
رضا بهنام فر
reza82br@yahoo.com
1
زمینه و هدف: بدیهی است که نویسندگان میبایست به منابعی مرتبط با موضوع پژوهش خود که اطلاعات مناسبی را در اختیار آنان قرارمیدهد، استناد نمایند. هدف از این پژوهش، بررسی رفتار استنادی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی شهرستان یزد در مقالات به چاپ رسیده در مجلات فارسی این دانشگاه بود.
مواد و روشها: در پژوهش توصیفی حاضر، به تحلیل استنادی و بررسی وضعیت خوداستنادی 410 مقالهی چاپ شده با نام حداقل یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی شهرستان یزد پرداختهشد که در سایت چهار نشریه فارسی این دانشگاه نمایه شدهاند. دراین پژوهش، دادههای مندرج در صفحهی اول و صفحات منابع مقالات با استفاده از چک لیست، که روایی آن به تأیید رسیده بود، جمعآوری و به کمک نرمافزار EXCEL تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: اکثر نویسندگان را مردان (76/80 درصد) تشکیل میدادند. در 410 مقالهای که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند؛ 8781 بار استناد شده بود. 1/82 درصد این تعداد، مربوط به مقالات به چاپ رسیده در نشریات علمی، 5/9 درصد مربوط به کتابها و 4/8 درصد مربوط به سایر مدارک بود. تنها 68/15 درصد این مقالات به زبان فارسی بودند. نویسندگان 65 مقاله، 107 بار خوداستنادی داشتند. خوداستنادی نشریه، 8/16 درصد و خوداستنادی فردی، 12/83 درصد خوداستنادیها را تشکیل میدادند. نرخ خوداستنادی، تنها 2/1 درصد بود.
نتیجهگیری: استناد به مقالات لاتین در رفتار استنادی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهرستان یزد مشهود بود. هرچند که خوداستنادی، رفتاری است که بهندرت دیدهشد.
Background: It is obvious that authors cite documents that are relevant to their topic, which provide useful background for their research. The purpose of this study is to investigate citation behavior among faculty members of Yazd University of Medical Sciences about papers published in Persian by the university.
Methods: The descriptive study was carried out on 410 articles published with the name of at least one faculty member that indexed in four Yazd Medical University journals in Persian. The data contained in the first and references pages were collected by a valid checklist and were analyzed by Excel 2007.
Results: Most authors were male (80.76%). 410 articles were examined in this study, had 8781 citations and only (1.2%) were self-citations. The percentage of citations made referred to journal articles and books were 82.1%, 9.5% respectively. 8.4% others made to other documents. Only 15.68% of the articles were in Persian. 65 authors had 107 cited themselves. The maximum percentage (83.12 %) of self-citations was author self-citations, followed by 16.8% journal self-citations.
Conclusion: It is clear that citation to Latin journals is significant among faculty members of Yazd University of Medical Sciences and reveals that the authors of the university do not have the tendency to cite themselves.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_441_b26aabac432730ebc31f80ef9f98546b.pdf
رفتار استنادی
تحلیل استنادی
خوداستنادی
اعضای هیأت علمی
citation behavior
self
citation
FACULTY MEMBERS
Citation Analysis
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
402
415
442
تأثیر تمرین ویبریشن و مکملسازی کراتین بر عملکرد عصبی- عضلانی و آمادگی جسمانی در زنان سالمند
Effect of vibration training and creatine supplementation on neuromuscular
سمانه میرزایی
1
نورالدین کریمی
karimi@uswr.ac.ir
2
فرشته قراط
drghorat@gmail.com
3
رباب صحاف
robabsahaf@gmail.com
4
علی صمدی
ali.samadi.62@gmail.com
5
مصطفی رحیمی
6
مصطفی قلی صابریان
7
زمینه و هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر کوتاهمدت تمرین ویبریشن همراه با مکملسازی کراتین بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی و عملکرد عصبی- عضلانی زنان سالمند بود.
مواد و روشها:جامعهی آماری زنان سالمند بالای 60 سال بودند که بدین منظور، 22 نفر زن سالمند سالم انتخاب و بهصورت تصادفی به سه گروه تمرین ویبریشن و مکمل کراتین (8n=)، تمرین ویبریشن و دارونما (7n=) و کنترل (7n=) تقسیم شدند. گروه تمرین ویبریشن و کراتین تمرینات را که شامل 6 وضعیت بدنی بود، بهمدت 10 روز و براساس اصل اضافه بار با فرکانس 35-30 هرتز و دامنهی 5 میلیمتر انجامدادند و همزمان، 20 گرم کراتین در روز در 5 روز اول و 5 گرم کراتین در روز در 5 روز بعدی مصرفکردند. گروه تمرین ویبریشین و دارونما بهجای کراتین از دکستروز استفادهکردند. عوامل مورد ارزیابی شامل قدرت ایستای دست و پا (دینامومتر)، قدرت پویای پا (دستگاه بازکردن زانو)، تعادل ایستا (ایستادن روی یک پا) و پویا (بلندشدن و راه رفتن)، عملکرد پایین تنه (30 متر راه رفتن، تاندم گیت و بلندشدن و نشستن روی صندلی) و انعطافپذیری (نشستن و رساندن) بود. از آزمونهای آماری تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل کواریانس برای بررسی اثر اصلی و آزمونهای تعقیبی Tukey و Sidak برای مقایسهی دو به دوی گروهها استفادهشد (05/0≥P).
یافتهها: نتایج آزمون آنوا نشانداد در قدرت ایستای دست (89/0p=)، عملکرد پایین تنه در آزمون تاندم گیت (25/0p=) و انعطافپذیری (59/0p=) تفاوت معناداری در بین گروهها وجودنداشت، ولی قدرت ایستای پا و عملکرد در آزمون راه رفتن 30 متر در گروه تمرین و مکمل کراتین در مقایسه با گروه کنترل بهطورمعناداری بهتر بود، به ترتیب (016/0p=) و (020/0p=). به علاوه، نتایج آزمون کواریانس نشان داد تفاوت معناداری در متغیرهای تعادل ایستا (11/0p=) و عملکرد نشستن و برخاستن (68/0p=) بین گروهها وجودنداشت، اما هر دو گروه تمرین ویبریشن و مکمل کراتین و تمرین ویبریشن و دارونما در مقایسه با گروه کنترل در تعادل پویا (به ترتیب (001/0p=) و (009/0p=)) و قدرت پویای پا (به ترتیب (001/0p=) و (001/0p=)) عملکرد بهتری داشتند.
نتیجهگیری:بر اساس نتایج پژوهش حاضر، بهنظرمیرسد تمرین ویبریشن همراه با مکملسازی کراتین در کوتاهمدت، میتواند باعث بهبود معنا-دار قدرت ایستا و پویای پاها، تعادل پویا و عملکرد راه رفتن 30 متر در زنان سالمندشود. بهعلاوه، بهنظرمیرسد که مصرف مکمل کراتین در کنار تمرین ویبریشن کل بدن، ممکن است تأثیر مضاعفی بر قدرت ایستای پا و عملکرد راه رفتن 30 متر داشتهباشد.
Background: The aim of this study was to evaluate the short-term effects of creatine supplementation in combination with vibration exercise on physical fitness and neuromuscular performance of elderly women.
Materials and Methods: The study population included women aged over 60 years. For this purpose, 22 healthy elderly females were selected and randomly divided into three groups: vibration exercise with creatine supplementation (n=8), vibration exercise with placebo (n=7), and control (n=7) groups. Vibration exercise with creatine supplementation group, performed exercises which included six posture exercises, based on the principle of overload, for 10 days, with a frequency of 30-35 Hz and amplitude of 5 mm; and at the same time, received 20 grams creatine, for the first 5-day, and 5 grams creatine, for the later 5-day, daily. Vibration exercise with placebo group, instead of creatine, received dextrose. Evaluation factors were the static strength of hands and feet (dynamometer), the dynamic power of leg (knee open device), the static balance (standing on one leg), and dynamic balance (lifted and walking), the lower body performance (30 meters walk, tandem gate and get up and sit on a chair), and flexibility (sit and delivery). ANOVA and analysis of covariance statistical tests were used to examine the main effects; and post hoc Tukey and Sidak tests, were used to compare pairs of groups (P≤0.05).
Results: The results of ANOVA showed that there was no significant difference between the groups in the static power (P=0.89), lower body function in tandem gate test (P=0.25), and flexibility (P=0.59); but the static power and performance of leg in 30-meter walk test, was better in vibration exercise with creatine supplementation group than the control group (P
https://jsums.medsab.ac.ir/article_442_3892205643f53b076b7936fc41df3d9b.pdf
تمرین ویبریشن کل بدن
آمادگی جسمانی
عملکرد عصبی
عضلانی
زنان سالمند
whole
body vibration exercise
Fitness
Neuromuscular performance
Elderly women
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
416
423
443
بررسی وضعیت درمانی خدمات دندانپزشکی ترمیمی، مبتنی بر نیازهای جامعه
Evaluation of restorative treatment need in dental services: Based on community needs Running title: Evaluation of restorative treatment need in dental services
جلیل کوهپایه زاده
1
احمد جعفری
ajafari@tums.ac.ir
2
سعیده دریازاده
3
ژیلا شجری
4
زمینه و هدف: اولین و اساسیترین گام در برنامهریزی هر سیستم، نیازسنجی است و با شناسایی مهمترین نیازها، مبنایی برای تعیین اهداف و بستری مناسب برای ساماندهی سایر عناصر فراهم میشود. این پژوهش، بهمنظور نیازسنجی خدمات دندانپزشکی ترمیمی بر اساس نیازهای جامعه، انجام شدهاست.
مواد و روشها: این پژوهش، از نوع توصیفی ـ مقطعی بوده و گردآوری اطلاعات بهوسیلهی فرم ثبت اطلاعات که روایی آن تأییدشده؛ انجام-گرفتهاست. نیازهای دندانپزشکی ترمیمی از میان پروندهی 1027 نفر از مراجعهکنندگان، درطی سه ماه از تیر تا شهریور ماه1391 و با روش نمونه-گیری غیرتصادفیِ هدفمند، در محل کلینیک دندانپزشکی فرهنگیان اصفهان، استخراج و وارد نرمافزار 17SPSS- گردیده و نتایج گزارش شدهاست. جهت آنالیز داده ها، از آزمون کای دو استفادهشده و سطح معناداری 05/0 P< منظورگردیدهاست.
یافتهها: بیشتر مراجعان را زنان تشکیلدادهاست (65%). ترمیم دندانهای خلفی شامل 5/78% از کل خدمات ارائه شده و بیشترین خدمات ترمیمی مورد نیاز بیماران بر حسب تعداد دندان، آمالگام (4/67%) و کمترین آن گلاس آینومر (5/0%) بودهاست. ترمیم بیلداپ آمالگام و کامپوزیت شیوع بالایی در خدمات ترمیمی داشتهاست(42%).
نتیجهگیری: بهطورکلی، مراجعهی زنان به دندانپزشک، بیشتر از مردان بوده و نیاز اکثر بیماران به دندانپزشکیِ ترمیمی، بیش از یک بار بوده-است. شیوع بالای نیاز به ترمیم بیلداپ به معنای آناست که در جامعه بسیاری از پوسیدگی ها، در سطح بالایی قرار دارد. بهنظرمیرسد پایین بودن سطح بهداشت دهان و دندان و بی توجهی و عدم مراجعهی بهموقع بیماران به دندانپزشک، از جمله دلایل آن باشد.
Background: The first and most important step in planning for any system is need assessment and with identifying the most important needs, is a basis for setting goals and appropriate context for organizing other elements. This study aimed to evaluate of restorative treatment need in dental services and was done based on community needs.
Materials and Methods: This was a descriptive-cross sectional study and data gathering was done by an objective form that confirmed its validity. Restorative dental services of 1027 visited patients with non-randomized judgment sampling consecutive during three months at summer in 2012 in Isfahan Farhangian dental clinic was noted on forms and entered into statistical software SPSS (version 17) and results reported. Chi-square test was used for data analyzing. Significant level P
https://jsums.medsab.ac.ir/article_443_bd29cce4000621a60477862e4b3d640c.pdf
دندانپزشکی ترمیمی
نیازسنجی
نیازهای جامعه
restorative dentistry
need assessment
community needs
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
424
430
444
بررسی تاثیر روش اولتراسونیک در آب گیری لجن بیولوژیکی تصفیه خانه فاضلاب
A survey on the effect of ultrasonic method on dewatering of bio sludge in wastewater treatment plant
میترا غلامی
1
محمودعلی محمدی
2
رامین نبی زاده
3
آرزو حیدری
4
امیرحسین محوی
ahmahvi@yahoo.com
5
زمینه و هدف: تجزیه و آب گیری لجن تولید شده طی فرایند تصفیه یکی از چالش های اساسی در فرایند تصفیه فاضلاب می باشد. هدف از این مطالعه بررسی کارایی روش اولتراسونیک در آب گیری لجن بیولوژیکی تصفیه خانه فاضلاب تحت شرایط مختلف و انتخاب بهترین شرایط می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه، تجزیه و آبگیری لجن پس از انجام شرایط متفاوتی از فرکانس (35 و 130 کیلوهرتز) و زمان ماند (3، 5، 10و 30 دقیقه) بررسی و در نهایت تغییرات مقادیراکسیژن مورد نیاز شیمیایی محلول(SCOD)، مقاومت ویژه به فیلتراسیون(SRF) و زمان مکش(CST)در نمونه های لجن تعیین گردید.
یافته ها: آزمایش های انجام شده نشان دادند که بهترین آب گیری در فرکانس 35 کیلوهرتز و زمان ماند 5 دقیقه اولتراسونیک به دست آمده است. به طوری که در این شرایط، SCOD%، CST، SRF به ترتیب به %3/4 ،S 151 و m/kg 1013× 1/2 رسیده اند.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه، روش اولتراسونیک به طور معناداری تجزیه لجن را افزایش داده و آب گیری لجن را بهبود می بخشد.
Background: Disintegration and dewatering of produced sludge during wastewater treatment is one of the main challenges in wastewater treatment process. The aim of this study is to investigate the efficiency of ultrasonic method on dewatering of bio sludge in wastewater treatment plant under different conditions and select the best conditions.
Materials and Methods: In the present study, sludge disintegration and sludge dewatering after undergoing different conditions of frequency (35 and 130 KHz) and detention time (3, 5, 10 and 30 min) were investigated and finally the changes of SCOD, CST and SRF were determined.
Results: The results illustrated that the maximum ability of dewatering was obtained at a detention time of 5 min and frequency of 35 KHz for ultrasonic. Under this conditions SCOD%, CST and SRF were achieved to 4.3%, 151 S and 2.1×1013 m/kg respectively.
Conclusion: According to the results, ultrasonic method significantly increases the sludge disintegration and improves the sludge dewatering.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_444_64fe89cb1b9825a6293fc49bc5dddee5.pdf
لجن بیولوژیکی
آبگیری لجن
اولتراسونیک
Bio sludge
sludge dewatering
Ultrasonic
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
431
440
445
رابطه بین راه های مقابله با استرس و بیومارکر پروتئین واکنشگر C در بیماران CHD
Analysis of the Relationship between Coping Styles with Stress and Biomarker CRP in Coronary Heart Disease Patients
نسیم شریف
dr.nasimsharif@yahoo.com
1
علیرضا آقایوسفی
arayeh1100@gmail.com
2
زمینه و هدف: کاربرد روش های مقابله با استرس در بیماران عروق کرونر قلب می تواند منجر به تغییرات قابل ملاحظه ای در سطح پروتئین واکنشگر C شود. ولی، پژوهشگران تا به حال به طور تجربی آن را مورد کنکاش قرار نداده اند. لذا، هدف اصلی این پژوهش شناخت رابطه بین راه های مقابله با استرس و بیومارکر پروتئین واکنشگر C و نیز یافتن راه های مقابله ای است؛که تغییرات در غلظت پروتئین واکنشگر C را پیش بینی می کنند.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی و همبستگی است. در سال 1390 انجام پذیرفته است. جامعه آماری آن را همه بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب(CHD) مراجعه کننده به بیمارستان قلب و عروق شهید رجائی تهران در سال 1390 بودند. تعداد 44 بیمار مبتلا به CHD بستری در بخش های داخلی زنان و مردان و بخش های خصوصی بیمارستان که گرفتگی عروق کرونر در آنها توسّط آنژیوگرافی مورد تایید قرار گرفته بود از بین بیماران واجد شرایط به روش نمونه برداری قضاوتی انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه راه های مقابله ای- لازاروس و فولکمن (Folkman& Lazarus) و کیت پروتئین واکنشگر C (ساخت شرکت پارس آزمون) استفاده شد. برای تحلیل آماری داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری توصیفی و نیز ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیّری به روش گام به گام در سطح معناداری 01/0 استفاده شد. قابل ذکر است که نرم افزار رایانه ای مورد استفاده در این پژوهش برای پردازش داده ها، SPSS نسخه 17 بود.
یافته ها: یافته ها نشان داد که بین راه های مقابله با تنیدگی هیجان مدار(ناکارآمد) با بیومارکر پروتئین واکنشگر C همبستگی مثبت و رابطه معنادار و نیز بین راه های مقابله با تنیدگی مسأله مدار(کارآمد) با بیومارکر پروتئین واکنشگر C همبستگی منفی و رابطه معنادار وجود دارد. همچنین ضریب تأثیر راه مقابله ای ارزیابی مجدّد مثبت با توجّه به مقدارt نشان داد که از بین 8 راه مقابله با تنیدگی فقط این متغیّر با اطمینان 99/0 می تواند تغییرات مربوط بیومارکر پروتئین واکنشگرC را پیش بینی کند(001/0 P=).
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که افزایش کاربرد راه های مقابله با تنیدگی هیجان مدار(ناکارآمد) باعث افزایش در سطح بیومارکر پروتئین واکنشگر C و افزایش در به کارگیری راه های مقابله با تنیدگی مسأله مدار(کارآمد) منجر به کاهش در سطح بیوماکر پروتئین واکنشگرC می شود.
Background and objective: Using Coping Styles with Stress in coronary heart disease patients can lead to significant changes in levels of CRP. But up to now researchers have not explored it empirically. So, The main objective of this study was to recognize the relationship between Coping Ways with Stress and Biomarker CRP and also discovering Coping Styles which predict changes in the concentration of CRP.
Materials and methods: This descriptive-correlational study was carried out in 2001. The statistical sample is CHD patients who referred to Tehran Shahid Rajaie Heart Hospital, 44 patients with CHD selected through judgmental sampling method. These patients suffer from coronary artery disease which was approved by angiography. Coping Ways questionnaire- Lazarus and kit of CRP (produced by Pars Azmoon Co) were used. Indicators and descriptive statistics and Pearson correlation and multiple regression analysis with stepwise method with significant level 0/01 were used for statistical analysis of research data. The computer software used in this study for data processing was SPSS/17.
Results: The results showed there are Positive and significant correlation between Emotional Focused Coping Styles with Stress (Inefficient) and CRP and negative and significant correlation between Problem Focused Coping Styles with Stress (Efficient) and CRP. The impact factor of positive re-evaluation coping way according to the T test indicate that among 8ways of coping ways only this kind of variable with 99% confidence can be predicted the changes related to CRP.
Conclusion: This study showed that the increase of Application in Emotional Focused Coping Styles (Inefficient) lead to increase in levels of CRP and increase in using Problem Focused Coping Styles (Efficient) lead to decrease in levels of CRP.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_445_5ac8f81d47f1e097b214dbd4ec4f6075.pdf
راه های مقابله ای
مسأله مدار
هیجان مدار
تنیدگی
پروتئین واکنشگر C
بیماری عروق کرونر قلب
Coping Styles
Problem Focused
Emotional Focused
stress
CRP
Coronary Heart Disease
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
441
452
446
مقایسهی اثربخشی آموزش تغذیه به دو روش بحث گروهی و بستهی چندرسانهای بر حیطههای یادگیری زنانِ باردار
Comparative Effectiveness of group discussion and multimedia nutrition education among pregnant women in learning domains
سیده خدیجه سیدی ثانی
khadijesayede@yahoo.com
1
مهدی مشکی
drmoshki@gmail.com
2
خسرو شفقی
3
زمینه و هدف : بارداری، از پرمخاطرهترین دورههای زندگی زنان است و تغذیه این دوران، سلامت مادر وجنین را تحت تأثیرقرارمیدهد. این مطالعه با هدف مقایسهی اثربخشی آموزش تغذیه بهروش بحث گروهی و بهکارگیری بستهی چندرسانهای بر حیطههای یادگیری زنان باردار انجامشد.
مواد وروشها: این مطالعه نیمه تجربی قبل و بعد با گروه کنترل میباشد که درسال 1392، روی150 نفر از زنانِ باردار انتخابشده از بین مراکز بهداشتی ـ درمانی شهرستان مشهد، بهروش سهمیهای غیرتصادفی، انجامشد. قبل مداخله، پیش آزمون با پرسشنامهی محققساختهی رواپایاشده به-روش آزمون مجدد و ضریب آلفای کرونباخ، از آزمودنیها صورتگرفت. یک ماه بعد از مداخله، پرسشنامه پس آزمون تکمیلشد. دادهها با استفاده از نرمافزارspss20 و آزمونهای آماری ANOVA یکطرفه، تی زوجی، مک نمار، کای اسکوئر و در سطح 05/0p< تجزیه و تحلیلشد.
یافتهها: در گروه بستهی چندرسانهای میانگین نمرات پایانی، بیشتر از گروههای بحث گروهی و کنترل بود. بعد از مداخله، نمرات حیطهی شناختی اختلاف کاملا معناداری درگروههای بستهی چندرسانهای، بحث گروهی و کنترل داشت(000/0=p) نمرات حیطهی عاطفی بعد ازمداخله درگروههای بستهی چندرسانهای، بحث گروهی و کنترل اختلاف معناداری نداشت(061/0=p).
نتیجهگیری: دو روش بهکارگیری بستهی جندرسانهای و بحث گروهی موجب ارتقای قابل توجهی برنمرات حیطهی شناختی گروههای تحت مداخله نسبت به قبل از مداخله و نسبت به گروه کنترل داشتند.
Background: The most dangerous period of life of pregnant women during this period maternal nutrition affects the embryo & maternal nutrition. This study aimed to compare the effectiveness of nutrition educationwith group discussion method on the scope and application of multimedia learning packages pregnant women.
Materials and Methods: This semi-experimentalis before and after control study on 150 pregnant women in the control group before the year 2013 a quota method selected at random from among the health centers of Mashhad was performed . Before the intervention , the subjects took the pre -test questionnaire andCronbach's alpha coefficient.
Finally, a month after the intervention, post-test questionnaires were completed After data is collected using the software spss20 and p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_446_181513d3813a1fd0418fa6933fbb92f1.pdf
اثربخشی
بستهی جندرسانهای
بحث گروهی
حیطههای یادگیری
Effectiveness
multi
media packages
group discussions
field of learning
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
451
460
452
مقایسه آلرژی زایی گلبرگ ها در دو مرحله تکوینی در گیاه گل طاووسی (Cytisus scoparius L.) درخوکچه هندی
Comparison of petals allergenicity in two ontogenetic stages of Cytisus scoparius L. in guinea pig
احمد مجد
1
الهام ایزی
elhamiziy@gmail.com
2
حمید چشمی
3
زمینه و هدف: ترکیبات معطر گل ها از آلرژن های مهم استنشاقی می باشند. در این مطالعه مقایسه توان آلرژی زایی گلبرگ ها در دو مرحله تکوینی میان سال و مسن درگیاه گل طاووسی (Cytisus scoparius L.)وتاحدامکان شناخت وابستگی آلرژی زایی با مراحل تکوینی گلبرگ های فوق العاده معطرآن ، هدف پژوهش حاضرمی باشد.
مواد و روش ها: جهت بررسی آلرژی زایی گلبرگ هااز 18 خوکچه هندی نرنژادهارتلی استفاده شد که به طورتصادفی به 3 گروه 6 تایی تقسیم شدند. عصاره های بافری گلبرگ ها با غلظت 16% تهیه گردیدو تست های تزریق زیر جلدی عصاره ها و بررسی های ماکروسکوپی آن صورت گرفت. به منظور تأیید آلرژن بودن گلبرگ ها IgE به روش الایزا اندازه گیری ودر CBC خون خوکچه هندی درصد ائوزینوفیل ها و درنهایت قند خون ارزیابی و آنالیز داده هاتوسط نرم افزار 16SPSS و آزمون تی مستقل انجام گردید.
یافته ها: در خوکچه هندی تیمار شده با عصاره گلبرگ میانسال ،IgE ، ائوزینوفیل و قند خون در مقایسه با شاهد به طور معنی داری افزایش یافت، در حالی که در خوکچه هندی تیمارشده با عصاره گلبرگ مسن تفاوت معنی داری با شاهد دیده نشد.تنها بررسی قطر ویل های (برجستگی های) ایجادشده درآزمون پوستی افزایش معنی داری(001/0>P) رادرهردوگروه تیمارشده در مقایسه با کنترل نشان داد. درنیمرخ های الکتروفورزی پروتئین ها، درمحدوده ی باندآلرژن درگلبرگ میان سال حدود 4 باندپروتئینی مشخص تردرمحدوده ی 27 تا 85 کیلودالتون و در گلبرگ مسن 3 باندپروتئینی درمحدوده ی 46 تا 85 کیلودالتون مشاهده شد.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد توان تحریک سیستم ایمنی متعلق به گلبرگ میانسال بیش تر از گلبرگ مسن می باشد.
Background: Flowers aromatic compounds are the major inhaled allergens. The aim of this research was the comparison of petals allergenicity of in two ontogenetic stages, middle-aged and older of Cytisus scoparius; and Identifying dependence of allergenicity with developmental stages of extremely aromatic petals.
Materials & Methods: In order to evaluate the petals allergenicity, 18 Hartley guinea pigs were randomly selected and divided into three equal groups. 16% petals buffered extracts were prepared and then subcutaneous injection of extracts and also macroscopic examinations was performed. In order to confirm the petals allergenicity, immunoglobulin E (IgE) levels was measured using ELISA method, and the number of eosinophils and finally blood glucose in guinea pig blood samples was evaluated. Data were analyzed in SPSS16 software using independent t-test.
Results: In guinea pigs treated with middle-aged petal extract, IgE, eosinophil count and also blood glucose significantly increased in comparison to control group, whereas in guinea pigs treated with older petal extract, there was no significant difference between the treatment and control groups. Only, the diameter of wheals in skin test significantly increased in both treatment groups compared to control group (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_452_09142f05bcfeb8e01669476612f28b10.pdf
آلرژن
گل طاووسی
ایمونوگلوبولینE
رینیت آلرژیک
Allergen
Cytisus scoparius L
IgE
Allergic rhinitis
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
453
462
447
ویژگیهای روانسنجی مقیاس نشخوار خشم در دانشجویان
Psychometric characteristics of Anger Rumination Scale (ARS) in Students
طیبه محمودی
mahmoodi_tayebeh@yahoo.com
1
سودابه بساک نژاد
soodabeh_bassak@yahoo.com
2
مهناز مهرابی زاده هنرمند
3
زمینه و هدف: پس از واقعهی خشمآلود، ما افکار تکرار شوندهای را تجربهمیکنیم که برای مدتهای طولانی، ذهن ما را مشغول میکند و این خود، باپیامدهای روانشناختی منفی همراهاست. هدف پژوهش حاضر، بررسی ویژگیهای روانسنجی مقیاس نشخوار خشم در میان دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود. مواد و روشها: در این مطالعهی توصیفی، نمونه شامل 273 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود که با روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای طبقهای انتخاب شدند. برای اندازهگیری پایایی مقیاس، از سه روش آلفای کرونباخ، تنصیف اسپیرمن – براون و گاتمنو و برای اندازه-گیری روایی نیز از تحلیل عامل تأییدی و روایی همزمان استفادهشد. برای تحلیل دادهها از نرمافزارهای Spss نسخهی 19 و Amose نسخهی 20 استفاده و سطح معناداری آزمون نیز 05/0 درنظر گرفتهشد. یافتهها: یافتههای پژوهش حاکی از روایی و پایایی مطلوب مقیاس مذکوراست (مقدار63/0 RMSEA= و پایایی به روش آلفای کرونباخ، تنصیف اسپیرمن – براون و گاتمن، بهترتیب برابر 90/0، 85/0 و 84/0 محاسبهشد). همچنین نتایج تحلیل عامل تأییدی، نشانداد که مدل چهار عاملی مقیاس نشخوار خشم در جامعهی دانشجویان برازش دارد. نتیجهگیری: درمجموع نتایج مطالعهی حاضر، شواهدی را برای صحت روایی و پایایی قابل قبول مقیاس نشخوار خشم در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز فراهمآوردهاست که میتواند در پژوهشهای آینده نیز بهکار رود.
Background: After happening anger events, we experience repetitive thoughts that can be influenced in mind for long times and these repetitive thoughts have negative psychological consequences. The aim of present study was to investigate of the psychometric characteristics of Anger Rumination Scale amongst a sample of ShahidChamran University students. Materials and methods: In this descriptive study, the sample has been carried out on 273 students of ShahidChamran University which were selected through stratified multi-stage random sampling. The reliability coefficients were calculated by three different methods: Cronbach Alpha, Spearman – Brown and Guttmanspiliting and to determine the validity of the scale, Confirmatory Factor Analysis and Concurrent Validity were used. For analysis the dataSpss version 19 and Amos version 20soft ware were used and significant level was 0/05. Results: The findings of this study indicate that the scale has desired reliability and validity. (RMSEA= 0/63, reliability by Cronbach Alpha=0/90, Spearman – Brown spiliting Alpha=0/85 and Guttmanspiliting Alpha = 0/84 were calculated). Confirmatory Factor Analysis showed that the four factor model of Anger Rumination Scale fits among the students sample. Conclusion: The results of the present study have provided an acceptable reliability and validity evidence for the Anger Rumination Scale in ShahidChamran University students which can be applied in future researches.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_447_8614862a5330565d83518a13f55bea6a.pdf
مقیاس نشخوار خشم
ویژگیهای روانسنجی
تحلیل عامل تأییدی
Anger Rumination Scale (ARS)
psychometric properties
confirmatory factor analysis
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
21
3
461
476
453
بررسی اثرات آگونیست GnRH بر روی میزان آپوپتوز سلولهای گرانولوزای فولیکولهای موش های صحرایی
Effects of GnRH agonist on follicular granulosa cell apoptosis of rats
تهمینه پیروی
tpeirouvi@yahoo.co.uk
1
شیوا روشن میلانی
2
سیامک سلامی
3
محمد قادری
4
علیرضا شمس
alirezashams2014@gmail.com
5
زمینه و هدف: هورمون آزادکننده گنادوتروپین (GnRH) علاوه بر هیپوتالاموس، در تخمدان هم تولید می شود و روی تمایز سلولی و ایجاد فولیکول های آترتیک تاثیر می گذارد. با توجه به این که مرگ سلول های گرانولوزا طی روند آترزی فولیکولی به واسطه پدیده آپوپتوز صورت می گیرد.ما در این مطالعه وقوع آپوپتوز در سلول های گرانولوزای فولیکول های تخمدان موش صحرایی را تحت تاثیر یکی از آگونیست هایGnRH یعنی بوسرلین استات مورد بررسی قرار می دهیم.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی موردی ـ شاهدی دوازده سر موش صحرایی نژاد ویستار ماده 25 روزه از خانه حیوانات به صورت غیر تصادفی و در دسترس تهیه و به دو گروه آزمایش و کنترل (6 n=) تقسیم شدند. موش های صحرایی گروه آزمایش و کنترل به ترتیب روزانه به مقدار mg/kg 2/0 بوسرلین و سرم فیزیولوژیک به مدت چهار روز دریافت کردند. 24 ساعت بعد از آخرین تزریق ، موش ها با دوز کشنده کلروفرم بیهوش ، سپس تخمدان ها خارج شدند .نمونه ها ابتدا در فرمالین 10% فیکس و پس از پاساژ با استفاده از میکروتوم دوار از آنها مقاطع پنج میکرونی تهیه شد. برای بررسی آپوپتوز در برش های بافتی از روش تانل پی او دی استفاده شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار Graphpad instant و آزمون independent t-test آنالیز شدند و سطح معنی داری 05/0p≤ در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد میانگین درصد سلول های آپوپتوتیک در گروه کنترل (52/0 ±14/2 ) و در گروه آزمایش (71/1± 75/3) و (0001/0 ≥P) بود. از نظر آماری این اختلاف افزایش معنی دار بود.
نتیجه گیری: این یافته ها بیانگر این مطلبند که بوسرلین ، آپوپتوز را در سلول های گرانولوزای فولیکول های تخمدان افزایش می دهد .
Background: Gonadotropin-releasing hormone (GnRH) has been found to be expressed in ovaries in addition to hypothalamus to modulate cell differentiation and induces atretic follicles. Since the death of granulosa cells during the process of follicular atresia occurs by apoptosis phenomenon, in this study, we investigated the occurrence of apoptosis of granulosa cells of rat ovarian follicles under the influence of Buserelin acetate, a GnRH agonist.
Materials and Methods: In this experimental case-control study, twelve 25-day-old female Wistar rats were randomly divided into 2 groups. The study and control groups received 0.2 mg/kg/d Buserelin acetate and normal saline, respectively, for 4 days. 24 hours after the last injection, the rats were anesthetized with a lethal dose of chloroform and ovaries were removed. Specimens were fixed in 10% formalin. After the passage, five-micron sections were prepared using a rotary microtome. Measurement of apoptosis was performed using a calibrated light microscope after TUNEL POD staining. Data were analyzed in GraphPad InStat software using independent t-test. P ≤ 0/05 was statistically considered significant.
Results: These data showed the average percentage of apoptotic cells in the control group 2/14 ± 0/52, and in the experimental group 3/75 ± 1/71. This difference was statistically significant (p≤0.0001).
Conclusion: These findings suggest that Buserelin acetate increases apoptosis in the granulosa cells of ovarian follicles.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_453_117e9dd85c09a9b2a39e01c7ddeef3ee.pdf
آپوپتوز
TUNEL POD
بوسرلین
سلول های گرانولوزای فولیکول
موش صحرایی
apoptosis
TUNEL POD
Buserelin acetate
Granulosa cells
Rat
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
463
472
448
بررسی ارتباط بین سطح سرب خون مادران باردار در نیمه اول بارداری با شاخص های آنتروپومتریک و آپگار بدو تولد نوزادان
Evaluating the Relationship between Early Pregnancy Maternal Blood Lead Levels and neonatal anthropometric indices and Apgar scores
سمیرا مخلصی
1
لیدا مقدم بنائم
moghaddamb@modares.ac.ir
2
نرگس علیان مقدم
3
کلثوم صفری
4
مینور لمیعیان
lamyianm@modares.ac.ir
5
زمینه و هدف: کاهش شاخص های آنتروپومتریک (تن سنجی) نوزاد هنگام تولد از علل مهم مرگ ومیر نوزادان است. هدف این پژوهش بررسی ارتباط بین سطح سرب خون مادران باردار و شاخصهای آنتروپومتریک و نیز نمره آپگار بدو تولد نوزادان می باشد.
مواد و روش ها: این مطالعه طولی (آینده نگر) روی1033 مادر باردار در درمانگاه های پره ناتال تهران انجام شده ، در بدو ورود به مطالعه نمونه خون جهت سنجش سرب اخذ و پرسش نامه دموگرافیک تکمیل گردید، و کلیه مادران تا زمان زایمان تحت مراقبت های روتین بارداری قرار گرفتند، شاخص های آنتروپومتریک و نمره آپگار از کارت نوزاد استخراج گردید.
در آنالیز آماری 05/0P< معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها: میانگین سطح سرب خون مادران در نیمه اول بارداری 9/4 ± 7/4 میکروگرم بر دسی لیتر بود، در آزمون همبستگی اسپیرمن ارتباط میان سرب خون مادر و آپگار دقیقه 5 معکوس و معنادار بود ( 002/0=p، 09/0-=r) که این ارتباط با هیچ کدام از شاخص های آنتروپومتریک معنادار نبود. برای بررسی نهایی ارتباط میان سرب خون مادر همراه با عوامل بالقوه موثر بر شاخص های آنتروپومتریک از آزمون آماری رگرسیون خطی استفاده شد و سطح سرب با هیچ یک از شاخص ها ارتباط معناداری نداشت و تنها عامل موثر، سن بارداری زمان زایمان بود (001/0p
Backgrounds: Low values of neonates’ anthropometric indices are considered as an important factor in increased neonatal mortality. This research tried to examine the relationship between early pregnancy blood lead levels of pregnant women and their neonates’ anthropometric indices at birth.
Materials and Methods: This longitudinal prospective study was carried out on 1033 pregnant women referred to prenatal clinics in Tehran. Upon entry into the study, a blood sample was taken to determine lead levels, and a demographic questionnaire was filled out for all participants and they were followed up with routine prenatal care till delivery. Anthropometric indices were extracted from the neonatal cards. In statistical analysis, p-values
https://jsums.medsab.ac.ir/article_448_379999ae4269e5918b839a25ec4d02ad.pdf
شاخص های آنتروپومتریک
نمره آپگار دقیقه پنجم
سرب
باردار
Anthropometric indices; Apgar score; lead; Pregnancy
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
21
3
468
481
454
عوامل پیشبین بهزیستی روان شناختی در دانشجویان
Predictor Factors of Psychological Well-being in Students
محمد شاکرمی
1
رضا داورنیا
rezadavarniya@yahoo.com
2
کیانوش زهراکار
3
زمینه و هدف: مفهوم بهزیستی روان شناختی حاکی از یک ساختار چندبعدی شامل نگرشهای زندگی است و برای بررسی این که آیا شخص از پتانسیل، اهداف ، کیفیت روابط با دیگران و آن چه درباره زندگیش احساس میکند، آگاه است یا خیر، طراحی شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی متغیرهای سرمایهروان شناختی، سرمایهاجتماعی، سخت رویی روان شناختی و هوش معنوی به عنوان عوامل پیش بین بهزیستی روان شناختی میباشد.
مواد و روش ها: پژوهش از نوع توصیفی– همبستگی است. جامعه پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه های خوارزمی, آزاد و پیام نور کرج در سال تحصیلی 92-1391و نمونه 377 نفر از دانشجویان میباشند که به روش خوشهای چند مرحلهای انتخاب گردیدند. بدین صورت که ابتدا از هر دانشگاه سه دانشکده به عنوان خوشه انتخاب و سپس به 50 نفر از هر دانشکده پرسشنامه تحویل داده شد. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (PWBS)، پرسشنامه سرمایه روان شناختی لوتانز(PCQ)، مقیاس سرمایه اجتماعی دلاویز (DSCS)، پرسشنامه زمینه-یابی دیدگاههای شخصی کوباسا (PVSQ) و مقیاس خودارزیابی هوش معنوی کینگ (SISRI-24) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS18 و به روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره، در سطح معناداری 05/0>P انجام شد.
یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای سرمایهروان شناختی، سرمایهاجتماعی، سخترویی روان شناختی و هوش معنوی1/59% ، تغییرات بهزیستی روان شناختی را پیشبینی میکنند و همبستگی مثبت و معناداری (76/0=r و 05/0>P) با بهزیستی روان شناختی دارند.
نتیجه گیری: عوامل سرمایه روان شناختی، سرمایه اجتماعی ، سخترویی روان شناختی و هوش معنوی، تغییرات بهزیستی روان شناختی دانشجویان را پیش بینی میکنند و روان درمان گران میتوانند با دستکاری این عوامل باعث افزایش بهزیستی روان شناختی دانشجویان گردند.
Background & objective: The concept of Psychological Well-Being symbolizes a multi-dimensional structure consisting of life attitudes and was designed to review whether a person is aware from his potential, his goals, the quality of his relationships with others, and what he feels about his life or not. The aim of this study was to investigate the some variables such as psychological capital, social capital, psychological hardiness and spiritual intelligence as predictor factors for psychological well-being.
Materials and methods: This descriptive–correlation study carried on all students of Kharazmi, Islamic-Azad and Payam_e_Noor universities of Karaj in the 2012-13 school-year and the sample consisted of 377 persons that were selected by multi stage cluster sampling. For data gathering, questionnaires such as Ryff’s Psychological Well-being(PWBS), Lutanz’s Psychological Capital Questionnaire(PCQ), Delaviz Social Capital Scale, Kobassa Personal Views Survey Questionnaire(PVSQ) and King’s Spiritual Intelligence Self‐Report Inventory(SISRI-24) were used. Data analysis were performed via Pearson correlation and enter multiple regression methods with SPSS18 software in 0/05 P-Value.
Results: Results of regression showed that variables of psychological capital, social capital, psychological hardiness and spiritual intelligence predict 59.1% of variance of the psychological well-being and positively and significantly (r=0/76, P
https://jsums.medsab.ac.ir/article_454_285418c26bd65d07ff070d537a985df0.pdf
بهزیستی روان شناختی
سرمایه روان شناختی
سرمایه اجتماعی
سخت رویی روان شناختی
هوش معنوی
Psychological Well
being
Psychological Capital
Social Capital
psychological hardiness
Spiritual Intelligence
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
473
484
449
بررسی وضعیت خودمراقبتی در بیماران دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر قم در سال 1392
Assessment of effects of self-caring on diabetic patients in Qom diabetes association 2013
روح الله صفایی پور
1
علی رسولی
2
محمود پرهام
3
سیامک محبی
mohebisiamak@yahoo.com
4
زمینه و هدف: دیابت یکی از نگرانی های عمده هزاره سوم میلادی به شمار می رود که هر روز بر شمار مبتلایان به آن افزوده می شود. در این بین مهم ترین راهکار کنترل و پیشگیری از عوارض دیابت ، خودمراقبتی می باشد. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت خودمراقبتی در بیماران دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر قم در سال 1392 صورت گرفت.
مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی 251 بیمار دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر قم به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. در این مطالعه از پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد SDSCA و نیز برگه ثبت اطلاعات استفاده شد. داده توسط نرم افزار SPSS 18 در سطح معنی داری 05/0> تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که 99/32% نمونه ها هیچ گونه فعالیت خودمراقبتی در برابر بیماری دیابت نداشته و تنها 97/7% آنان در طول ایام هفته، هر روز از تمام فعالیت های خودمراقبتی تبعیت می کردند. میزان FBS در این بیماران mg/dl 74/157 و میزان HbA1c، mg/dl 74/7 و نیز میانگین نمره خودمراقبتی 53/46 نمره بود. نتایج نشان داد بین خودمراقبتی و میزان FBS و نیز HbA1c ارتباط معکوس معنی داری وجود دارد (006/0>P و 024/0>P).
نتیجه گیری: وضعیت خودمراقبتی در بیماران تحت بررسی در شرایط نامطلوبی قرار دارد به صورتی که بیماران اعمال خودمراقبتی که شامل رعایت رژیم غذایی، فعالیت جسمانی مناسب، کنترل قندخون، مراقبت از پاها و نیز مصرف داروها یا تزریق انسولین می شود را به طور کامل و مرتب انجام نمی دهند. به تبع این موضوع میزان FBS و HbA1c در این بیماران هم شرایط مطلوبی را نشان نمی دهد.
Background: Diabetes is considered as one of the most important health issues in 3rd millenary that the number of the patients is increasing. Self-care has been known as one of the most effective method for The prevention and control of diabetes complications. This research was performed to assess the self-caring grades in diabetic patients who come to Qom diabetes community in 1391.
Materials and Methods: this cross-sectional descriptive and analytic study was conducted on 251 diabetic patients referring to the Qom diabetes community and was selected randomly. Demographic and information record checklist and also standard SDSCA questionnaire were used to collect data. Obtained information was analyzed through SPSS software 18 and p value lower than 0.05 was considered as significant level.
Results: Results showed a proportion of 32.99% have never performed any self-caring activity and only 7.97% of them followed these every day. The mean values of FBS and HbA1c were 157.74 mg/dl and 7.74 mg/dl, respectively and also self-caring score was 46.53. There was observed a significant reverse association between FBS and HbA1c values.
Conclusion: Self-caring is substantially unacceptable in diabetic patients who are under covered of Qom diabetes community and they don’t perform some self-caring actions like diary regime, appropriate exercise, control of blood glucose, foot caring and also taking medicine or insulin injection completely and regular. For this reason, these patients had inappropriate values of FBS and HbA1c
https://jsums.medsab.ac.ir/article_449_ba4d9c1d5a5b57999a59d0724631ccb0.pdf
دیابت
خودمراقبتی
FBS
HbA1c
diabetes
self
care
FBS
HbA1c
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-12
21
3
482
492
455
بررسی اثر هم افزایی آسپیرین و زهر زنبور عسل در مهار گلایکه شدن در شرایط دیابتی
Investigating the synergic effect of Bee venom and aspirin on inhibition of glycation in diabetic conditions
جواد بهروزی
1
عادله دیوسالار
divsalar@khu.ac.ir
2
علی اکبر صبوری
3
سابقه و هدف: بیماری دیابت یکی از شایعترین بیماریهای سیستم غدد درون ریز بدن میباشد. در این بیماری به دلیل افزایش سطح گلوکز خون میزان گلایکهشدن پروتئینها نیز افزایش مییابد. گلایکهشدن پروتئینها در دیابت منجر به عوارض جبران ناپذیری میشود. هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی اثر همافزایی زهر زنبور عسل و آسپیرین در میزان گلایکهشدن پروتئین هموگلوبین انسانی در حضور گلوکز بوده است.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی هموگلوبین (10 میلیگرم در میلیلیتر) به مدت 5 هفته در حضور و عدم حضور قند گلوکز (40 میلیمولار)، آسپیرین (5/2 میلیمولار) و زهر زنبور (در غلظتهای مختلف 10، 20 و 40 میکروگرم در میلیلیتر) انکوبه گردید. میزان گلایکهشدن هموگلوبین از طریق بررسی تغییرات در باند سورت، میزان تخریب هم موجود در ساختمان هموگلوبین و تغییرات بوجود آمده در ساختمان دوم آن به ترتیب با استفاده از روشهای طیف سنجی مرئی- ماوراء بنفش، فلوریمتری و طیف سنجی دو رنگ نمایی حلقوی تعیین گردید. نتایج با استفاده از نرمافزار InStat 3 و آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تست توکی تجزیه و تحلیل شدند. مقادیر 05/0>p در هر مورد معنیدار تلقی گردید.
یافتهها: انکوباسیون هموگلوبین در حضور گلوکز باعث کاهش میزان جذب باند سورت، تخریب هم موجود در ساختار آن و افزایش مقدار صفحات بتا در ساختمان دوم هموگلوبین گردید. حضور همزمان زهر زنبور و آسپیرین باعث کاهش 36 درصدی در میزان تخریب گروه هم هموگلوبین (001/0>p) و کاهش 54 درصدی در میزان تشکیل صفحات بتا شد (001/0>p). همچنین میزان تغییرات ساختاری و در نتیجه میزان گلایکهشدن هموگلوبین نیز کاهش چشمگیری نشان داد.
نتیجهگیری: زهر زنبور و آسپیرین دارای خاصیت ضد گلایکهکنندگی چشمگیری میباشند و استفاده همزمان از این دو ماده میتواند گلایکهشدن پروتئینها را کاهش دهد.
Background: Diabetes is one of the most common endocrine disorders. In this disease due to increased blood glucose levels, protein glycation increases. Protein glycation in diabetes leads to irreparable consequences. The aim of this study was to investigate the synergic effect of Bee venom and aspirin on human hemoglobin glycation in the presence of glucose.
Materials and Methods: In this experimental study, hemoglobin (10 mg/ml) was incubated in the presence and absence of glucose (40 mM), aspirin (2.5 mM) and Bee venom (in different concentrations of 10, 20 and 40 µg/ml) for 5 weeks. Amount of hemoglobin glycation was evaluated via investigation of changes in soret band, amount of hemoglobin heme degradation and alteration in secondary structure of protein using UV-visible spectroscopy, fluorometry and Circular Dichroism Spectropolarimetry methods. The data were analyzed using InStat 3 software and statistical tests including one way variance analysis and Tukey test. P values less than 0.05 were considered significant.
Results: Hemoglobin incubation in the presence of glucose led to reduction of soret band absorption, degradation of heme and increment of beta sheet value in secondary structure of hemoglobin. Simultaneous presence of Bee venom and aspirin reduced the rate of heme degradation (p< 0.001) up to 36%, and the beta sheet formation up to 54% (p< 0.001). Also, the amount of structural alteration and hemoglobin glycation significantly decreased.
Conclusion: Bee venom and aspirin have significant antiglycation properties and simultaneous use of them can decrease protein glycation.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_455_f13387f82c98d93a85bd0670db6cc113.pdf
دیابت
گلایکهشدن
زهر زنبور
آسپیرین
diabetes
Glycation
Bee venom
Aspirin
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
485
491
450
ارزش پیش اگهی ارتباط بین سطح سرمی اینترلوکین-6 و پیامد بالینی در بیماران با آسیب سر شدید
Prognostic value of the relationship between serum levels of interleukin-6 and clinical outcome in patients with severe head injury
زهرا صانعی
1
ماریه حسین پور
2
احسان کاظم نژاد لیلی
3
انوش دهنادی مقدم
4
شاهرخ یوسف زاده چابک
5
زهرا محتشم امیری
mohtasham@gums.ac.ir
6
زمینه و هدف: صدمه ناشی از آسیب ترومایی مغز (TBI) به میزان آسیب های اولیه و ثانویه بستگی دارد، آسیب های ثانویه سبب القای التهاب سیستم عصبی با واسطه آزادسازی سیتوکین های پیش و ضدالتهابی و کموکین ها می شوند. اندازه گیری سطح سرمی اینترلوکین-6 به عنوان یک سیتوکین پیش التهابی در پیش بینی پیامد بیماران ترومایی با آسیب سرمی تواند مفید باشد.
مواد و روش ها: در طی یک مطالعه توصیفی-مقطعی, 44 بیمار با 8≤GCS (معیار کمای گلاسکو) و سن بالای 14 سال پذیرش شده در بیمارستان پورسینای رشت وارد مطالعه شدند، نمونه خون بیماران در 6 ساعت اول پس از حادثه جمع آوری و سرم توسط روش ELISA برای تعیین سطح اینترلوکین-6 آزمایش گردید.پیامد بیمار بر اساس معیار پیامد گلاسکو ((GOS در 6 ماه پس از آسیب سر ، به دو صورت پیامد بد (4 > GOS ) و خوب (4≤GOS ) تقسیم بندی گردید .تحلیل آماری با کمک نرم افزار SPSS ورژن 18و از طریق آزمون های ضریب همبستگی اسپیرمن، تی مستقل، دقیق فیشر و من ویتنی انجام شد.
یافته ها: مقایسه سطح سرمی اینترلوکین-6 در دو گروه با پیامد خوب و بد در 6 ماه پس از آسیب نشان داد که میانگین سطح سرمی آن در گروه با پیامد خوب (6/51 ± 2/85) نسبت به گروه با پیامد بد (1/141±3/162) مقدار کم تری را نشان می دهد (03/0P
Background: Damage caused by traumatic brain injury (TBI) depends on the extent of primary and secondary damages. The latter can cause induced neurological inflammation by releasing pro- and anti-inflammatory cytokines and chemokines. Measurement of serum interleukin-6 (IL-6), as a pro-inflammatory cytokine, can be useful in predicting outcome in patients with TBI.
Materials & Methods: In a cross-sectional study, 44 patients with GCS≤8 (Glasgow Coma Scale) and age ≥ 14 years, hospitalized in Poursina teaching hospital, were included in the study. Blood samples were collected from patients in the first 6 hours after the accident; and serum was tested by ELISA method for the determination of IL-6 levels. Patients' outcomes were recorded 6 months after head injury according to Glasgow Outcome Scale (GOS), and were divided in two good (GOS ≥4) and bad (GOS
https://jsums.medsab.ac.ir/article_450_abd36dbdecf77fc203ae412ae2a52126.pdf
آسیب ترومایی مغز
اینترلوکین
6
التهاب عصبی
پیامد بالینی
Traumatic brain injury
Interleukin
6
Neurological inflammation
Clinical outcome
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-02
21
3
492
450
451
تأثیر روش آرامسازی بنسون بر کیفیت خواب بیماران مزمن قلبی
Effect of the Benson relaxation technique on quality of sleep in patients with chronic heart disease
محمدحسن رخشانی
1
رویا اکبرزاده
roakbarzadeh53@gmail.com
2
محسن کوشان
mkoushan@yahoo.com
3
سیدمرتضی هاشمی نیک
morteza.hasheminik@yahoo.com
4
زمینه و هدف: بیماریهای قلبیعروقی، فاکتور اصلی در کاهش میزان خواب و افزایش بیداریهای شبانه میباشند. با توجه به عوارض داروهای خواب آور، استفاده از روشهای غیردارویی که بتوانند باعث بهبود کیفیت خواب بیماران مزمن قلبی شوند، لازم به نظر میرسد، لذا این مطالعه با هدف تأثیر روش آرامسازی بنسون بر کیفیت خواب بیماران مزمن قلبی، انجام گرفت.
مواد و روشها: طرح مطالعه، کارآزمایی بالینی تصادفی شده میباشد. جامعه پژوهش را 60 بیمار مزمن قلبی مراجعه کننده به بیمارستان واسعی شهر سبزوار تشکیل میدهند که به روش تصادفی ساده به دو گروه کنترل (30 نفر) و مداخله (30 نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله، تمرینات آرامسازی بنسون را به مدت 20 دقیقه دو بار در روز طی مدت یک ماه انجام دادند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و کیفیت خواب پیتسبرگ بود که در دو نوبت قبل از مداخله و بعد از مداخله در دو گروه تکمیل گردید. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری من-ویتنی، کای اسکوئر، دقیق فیشر، ویلکاکسون و تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه 11.5 و با سطح معنی داری 05/0 ˂ P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار کیفیت خواب در گروه مداخله قبل از آرامسازی بنسون 41/4± 33/10 بود که بعد از مداخله به 01/4± 50/7 کاهش یافت. تجزیه و تحلیل داده ها بین میانگین کیفیت خواب واحدهای پژوهش قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله، تفاوت معناداری را نشان داد (001/0> P).
نتیجهگیری: آرامسازی بنسون بر کیفیت خواب بیماران مزمن قلبی، مؤثر است لذا میتواند به عنوان درمان مکمل برای بهبود کیفیت خواب در این بیماران، استفاده گردد.
Background and Aim: Cardiovascular diseases are major factor in reducing the amount of sleep and increased nighttime wakefulness. Due to the many complications resulting from medication, non-pharmacological methods that can improve the quality of sleep in patients with chronic heart disease, seems to be reasonable. This study aimed to assess the effect of the Benson relaxation technique on quality of sleep in patients with chronic heart disease.
Materials and Methods: The study design is a randomized clinical trial. The study population comprised 60 patients with chronic heart disease referring to Vasei hospital in Sabzevar that randomly divided into control group (n =30) and intervention group (n =30). The intervention Group did Benson relaxation exercises for 20 minutes twice a day over a month. Tools for data collection Consists of; demographic form and Pittsburgh Sleep Quality Index that in two times before and after the intervention were completed. Data with Mann-Whitney test, Chi-square, Fisher exact, Wilcoxon tests and Analysis of Covariance and using SPSS statistical software version 11.5 and with significance level p˂0/05 were analyzed.
Results: The mean± SD quality of sleep in the intervention group before making a gentle Benson relaxation was; 10/33±4/41 that after the intervention was decreased to 7/5±4/01. Analysis of the data in average sleep quality of participants in the intervention group before and after the intervention showed significant differences (P< 0/001).
Conclusion: Benson relaxation has desired effect on sleep quality of patients with chronic heart diseases, so it can be used as a complementary therapy to improve sleep quality in these patients.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_451_93c3d5c52bf6b27bf72c3ebb305ae2de.pdf
آرامسازی بنسون
کیفیت خواب
نارسایی قلبی
انفارکتوس میوکارد
RELAXATION
Quality of Sleep
Heart Failure
myocardial infarction
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
21
3
493
501
456
مقایسهی وضعیت روانی دانشجویان فردگرا و جمعگرای دانشگاه فردوسی مشهد
Comparative of Mental status in individualistic/collectivistic students in Ferdowsi University of Mashhad
فاطمه میردورقی
fatemeh.mirdoraghi@gmail.com
1
محمد فتحی
2
جواد صالحی فدردی
3
زمینه و هدف: بر اساس مفهوم "تناسب شخص- محیط "، اگرچه داشتن شخصیتی هماهنگ با ارزشهای فرهنگ حاکم، بهزیستی ذهنی را افزایش خواهد داد، اما عدم هماهنگی باعث کاهش بهزیستی خواهدشد. برهمین اساس، پژوهش حاضر با هدف مقایسهی وضعیت روانی دانشجویان فردگرا و جمعگرا در فرهنگ ایران صورتپذیرفت.
مواد و روشها: روش این پژوهش، توصیفی و از نوع مقایسهای بود. از بین تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه فردوسی مشهد که درسال تحصیلی 91-92 در دانشکدههای واقع در پردیس این دانشگاه مشغول به تحصیل بودند، نمونهای150 نفری با استفاده از روش نمونهگیری سهمیهای و براساس دانشکده انتخابگردید و با استفاده از پرسشنامههای فردگرایی- جمعگرایی اوکلند و پرسشنامهی SCL- 90 مورد ارزیابی قرارگرفتند.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که دو گروه از لحاظ عملکرد کلیشان در پرسشنامهی SCL- 90، تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. همچنین نتایج آزمونهای اثرات بین آزمودنیها نشان داد که در خرده مقیاس حساسیّت در روابط متقابل، پرخاشگری و افکار پارانوییدی دو گروه تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. بهگونهای که دانشجویان فردگرا بهطور معناداری، نمرات بالاتری در این سه خرده مقیاس داشتند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه دیدگاه "تناسب شخص- محیط" تریاندیس را تأیید مینماید. در فرهنگ ایرانی که بهعنوان یکی از فرهنگهای جمعگرا شناختهمیشود، دانشجویان فردگرا مشکلات روانشناختی بیشتری داشتند، در حالیکه دانشجویان جمعگرا وضعیت روانی بهتری داشتند.
Background and Objective: Regarding to the “person–environment fit”, although, having a personality which matches the values of the overarching culture should increase subjective wellbeing, a mismatch will decrease it. This study compared the mental status in individualistic and collectivistic students in Iranian culture.
Materials and Methods: Used method in this study was descriptive and comparative. Among all undergraduate students at the Ferdowsi University of Mashhad in 91 - 92 school year, the number of 150 students were selectedbased onquota sampling and according to school and were evaluated with using Auckland Individualism and Collectivism Scale (AICS) and SCL_ 90 Questionnaire.
Findings: Results of multivariate analysis of variance showed that the two groups in terms of their overall performance in SCL_ 90 Questionnaire have significant difference. Also, results of Tests of Between-Subjects Effects showed that between two groups, there is a significant difference in Interpersonal sensitivity, Hostility and Paranoid ideation; such thatindividualistic students hadhigher scoresonthethree subscales.
Conclusion: The results in this study confirmed the“person–environment fit”.The Iranian culture that is recognized as one of collectivist cultures, Individualist studentshad more psychological problems; Whereas , collectivist Studentshad a better mental state.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_456_7037d54bce370ff0551517cf97515a79.pdf
وضعیت روانی
فردگرایی
جمعگرایی
mental status
individualism
collectivism
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-08-10
21
3
502
513
457
بررسی کارایی کربن فعال بهدستآمده از هستهی خرما در حذف رنگ متیلنبلو از محلولهای مائی
The efficiency evaluation of activated carbon prepared from date stones for removal of methylene blue dye from aqueous solutions
بهمن رماوندی
ramavandi_b@yahoo.com
1
مصطفی لیلی
mostafa.leili@gmail.com
2
زمینه و هدف: رنگها در بسیاری از صنایع استفاده میشوند. تخلیهی فاضلابها و پسابهای رنگی این صنایع به آبهای پذیرنده، میتواند باعث ایجاد مشکلات قابل توجهی از جمله افزایش سمیّت و افزایش COD در این محیطها شود. بنابراین باید این فاضلابها بهنحو مقتضی تصفیه-شوند. دراین مطالعه، کارایی کربن فعال بهدستآمده از هستهی خرما گونهی Phoenixdactylifera برای حذف رنگ متیلنبلو از محلولهای مائی مورد بررسی قرارگرفت.
مواد و روشها: در این پژوهش که از نوع تجربی بوده و در مقیاس آزمایشگاهی انجام گرفته، اثر پارامترهای مختلف شامل pH اولیهی محلول (12-2)، دوز جاذب (mg/L 5-25/0)، غلظت رنگ (mg/L 400-50) و زمان تماس (min 430-20) بر کارایی جذب رنگ متیلنبلو توسط کربن فعال بهدستآمده از هستهی خرما مورد بررسی قرارگرفت. ایزوترم واکنش نیز با استفاده از معادلات مربوط بررسی شد..
یافتهها: نتایج نشان داد که جذب رنگ در pH برابر 8 با راندمانهای خوبی انجاممیگیرد. همچنین بررسی ایزوترمهای جذب مشخصکرد که دادههای آزمایشگاهی با مدل لانگمویر (998/0 = 2R) مطابقتداشته و حداکثر ظرفیت جذب نیز، برابر mg/g 3/478 تعیینشد.
نتیجهگیری: با توجه به راندمانهای بهدست آمده بر روی غلظتهای استفادهشده دراین مطالعه، میتوان بیان داشت که کربن فعال بهدستآمده از هستهی خرما، بهعنوان یک جاذب کارآمد و ارزان میتواند در حذف رنگ از فاضلابها مورد استفاده قرارگیرد.
Background: Dyes are used in many industries. The discharge of colored wastewater and effluents from these industries to receiving water bodies could cause many significant problems such as increasing the toxicity and chemical oxygen demand (COD). So, these types of wastewater should be appropriately treated. The efficiencies of activated carbon derived from date stone in the removal of methylene blue (MB) from aqueous solutions were assessed in this study.
Material and Methods: In this research that was an experimental study and was done in laboratory scale, the effects of different parameters such as initial pH (2-12), adsorbent dose (0.25-5 mg/L), initial dye concentration (50 -400 mg/L), and contact time (20-430 min) on methylene blue adsorption with activated carbon derived from date stone were evaluated. The reaction isotherm using the appropriate equations was also investigated.
Results: The results showed that dye adsorption with high efficiencies were obtained at pH 8. The evaluation of adsorption isotherm showed that laboratory data was best fit with Langmuir isotherm (R2= 0.998) and maximum adsorption capacity was obtained 478.3 mg/g.
Conclusion: Based on the removal efficiency of used MB-concentrations in this study, we found that activated carbon derived from date stones could be applied as an efficient and inexpensive adsorbent in the removal of dyes from wastewater.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_457_986b3faf106228fcef0306d792531dad.pdf
ایزوترم جذب
سینتیک
کربن فعال
متیلنبلو
هستهی خرما
Adsorption Isotherm; Kinetics; Activated Carbon; Methylene Blue; Date Stones
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
21
3
514
521
458
اثر عصاره هیدروالکلی گل رازک (Humulus lupulus L.) بر میزان هورمونها وسلولهای دودمانی جنسی در موشهای سوری نر بالغ
The effect of hops (Humulus lupulus L.) ethanol extracts on the sexual hormones levels and sexual dynastic cells of Syrian adult male mice
هادی توکلی کازرونی
1
سیدابراهیم حسینی
ebrahim.hossini@yahoo.com
2
مهرداد شریعتی
mehrdadshariati@hotmail.com
3
زمینه و هدف: رازک گیاهی با مصارف صنعتی و پزشکی است که در درمان برخی از بیماریها از آن استفاده مینمایند. ناباروری یکی ازمسائل مهم پزشکی است که درمان آن با داروهای شیمیایی برای بیماران عوارض جانبی فراوانی بر جای میگذارد. با توجه به عوارض کم تر داروهای گیاهی، هنوز تحقیقات چندانی بر روی رازک انجام نشده است. لذا این مطالعه با هدف بررسی اثر عصاره گل رازک بر میزان هورمونها و سلولهای دودمانی جنسی در موش سوری نر بالغ، انجام گرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه تجربی بر روی 40 سر موش سوری نر بالغ که به 5گروه 8تایی شامل گروههای کنترل، شاهد و سه دسته تجربی دریافت کننده عصاره گل رازک با دوزهای mg/kg50، 100 و 150 تقسیم شدند، انجام گردید. تجویزها برای مدت 35 روز و به صورت گاواژ انجام گرفت. درپایان دوره با خونگیری از قلب حیوانات و با جداسازی سرم از نمونهها میزان هورمونهای تستوسترون، استروژن، پروژسترون و با جداسازی بیضههای موشها تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت و اسپرماتید شمارش و دادهها با کمک آزمون های ANOVA و توکی ارزیابی گردیدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که رازک باعث افزایش معنادار هورمونهای استروژن، تستوسترون و افزایش تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت و اسپرماتید میشود اما بر میزان پروژسترون تأثیری نداشته است.
نتیجهگیری: عصاره گل رازک احتمالاً با داشتن ترکیبات فیتواستروژنی و از طریق تحریک ترشح LH باعث افزایش هورمونهای استروژن، تستوسترون و افزایش تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت و اسپرماتید میگردد و لذا با انجام تحقیقات بیش تر میتوان از رازک در کمک به مردان نابارور بهره جست.
Background: Hops (Humulus lupulus L.) has industrial and medical applications and is used in the treatment of several diseases. Infertility is a medical important issue that its treatment with chemical medicines has various side effects. Due to fewer side effects of herbal medicines, yet little research has been done on the hops. Therefore, this study aimed to evaluate the effect of hops extract on sexual hormone levels and sexual dynastic cells in Syrian adult male mice.
Materials and Methods: This experimental study was performed on 40 Syrian adult male mice that were divided into 5 groups of 8: two controls groups and three experimental groups receiving various doses of hops extract (50, 100 and 150 mg/kg). Administrations were done by gavage for 35 days. At the end of the treatment period, blood samples were taken from the heart of animals and testosterone, estrogen and progesterone levels was measured. Also, after isolation of mouse testis, the number of spermatogonia, spermatocytes and spermatid were counted. Data were analyzed using ANOVA and Tukey statistical tests.
Results: The results showed that hop caused a significant increase in estrogen and testosterone levels and spermatogonia and spermatocytes cells number; but has no effect on progesterone levels.
Conclusion: Hops extract, possibly by having phytoestrogen compounds and by stimulating LH secretion, increases estrogen and testosterone levels, and spermatogonia, spermatocytes and spermatid cells number. Therefore, further investigation on hops can utilize to help infertile men.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_458_3855413f3fcabed8dd3a23b5833d6714.pdf
رازک
تستوسترون
استروژن
پروژسترون
اسپرماتوگونی
اسپرماتوسیت
اسپرماتید
Hops
TESTOSTERONE
estrogen
Progesterone
Spermatogonia
Spermatocyte
Spermatid