per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
206
216
288
نقش گلوکز- انسولین- پتاسیم در درمان انفارکتوس حاد میوکارد: مقاله مروری
The role of glucose-insulin-potassium therapy in the treatment of acute myocardial infarction: A review article
هدا عزیزی
1
فرحزاد جباری
2
محمود شبستری
shabestarimd@gmail.com
3
مریم هاشمیان
hashemian3@yahoo.com
4
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالا و مرگومیر بالای ناشی از بیماریهای قلبی عروقی باید به درمان آن توجه ویژه مبذول داشت. در حال حاضر درمان اصلی انفارکتوس میوکارد (MI) با بالارفتن قطعه ST، برقراری مجدد جریان خون از طریق حل لخته است. علاوه بر این درمان اساسی، عوامل فارماکولوژیک متعددی در طی سالهای گذشته مورد بررسی قرار گرفتهاند. در این مقاله ضمن اشاره به درمانهای کمکی که در سالهای اخیر پیشنهاد شده است، مقالات کارآزمایی بالینی در خصوص محلول گلوکز- انسولین- پتاسیم مورد بحث قرار می گیرد. مواد وروشها: کلیه مطالعات منتشر شده در مجلات و ارائه شده در کنگرهها در پایگاههای اطلاعاتی Elsievier، Pubmed، Cochrane و SID با کلید واژههای مرتبط مورد جستوجو قرار گرفتند و مقالات مرتبط که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند پس از کنترل کیفی وارد مطالعه شدند. یافتهها: نتایج این مطالعه مروری نشان میدهد که نتایج حاصل از مطالعات انجام شده بر روی اثرات گلوکز انسولین پتاسیم بر مرگومیر، سطح آنزیمهای قلبی، کسر جهشی بطن چپ، بازگشت قطعه ST، فاکتورهای التهابی و مارکرهای اکسیداتیو متفاوت بوده است؛ ولی عموماً در مطالعاتی که جدیدتر انجام شده و روی تعداد بیشتری از بیماران صورت گرفته است GIK بیتأثیر بوده است. نتیجهگیری: در حال حاضر درمان با گلوکز انسولین پتاسیم بهعنوان درمان کمکی به ترومبولیتیک توصیه نمیشود.
Background: Given the high prevalence and high mortality of cardiovascular disease, special attention should be paid to its treatment. Currently, the main treatment for ST-elevation myocardial infarction is restoring blood flow by dissolving the clot. In addition to this basic treatment, several pharmacologic agents have been studied during the past years. In this paper, clinical trials about glucose-insulin-potassium are discussed in addition to adjuvant treatment which has been suggested in recent years. Materials and Methods: All studies published in journals or presented at scientific conferences were searched in Elsevier, PubMed, Cochrane, and SID databases using relevant keywords. After quality control, eligible articles were included in the study. Results: The results of this review article showed that studies on the effects of glucose-insulin-potassium treatment on mortality, cardiac enzyme levels, left ventricular ejection fraction, ST resolution, and inflammatory and oxidative biomarkers have been conflicting. But, generally, evidence from newer studies conducted on larger numbers of patients has shown ineffectiveness of glucose-insulin-potassium therapy. Conclusion: Currently, glucose-insulin-potassium therapy should not be recommended as an adjunct to thrombolytic therapy.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_288_59a5b6a257f2760ca27130a5e3ce6271.pdf
گلوکز
انسولین
پتاسیم
انفارکتوس میوکارد
Glucose
Insulin
Potassium
myocardial infarction
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
217
227
289
بررسی اثر تحریک الکتریکی با فرکانس پایین بر تشنجات ناشی از کیندلینگ آمیگدال در موش صحرایی
The effect of low-frequency electrical stimulation on amygdala-kindled seizures in rat
مهدی زارعی
zarei.m8716@yahoo.com
1
محمد محمدزاده
mohamad1353@gmail.com
2
سید مهدی بهشتی نصر
3
مقدمه و هدف: تحریک الکتریکی با فرکانس پایین (LFS: Low Frequency Stimulation) (کمتر از 5 هرتز) به عنوان یک راهکار درمانی مناسب برای معالجه صرع و تشنجهای ناشی از آن؛ محسوب میشود. هر یک از الگوهای LFS اثرات متفاوتی بر تشنجهای صرعی دارد. با توجه به اینکه الگویی از LFS که بتواند کاملاً این گونه تشنجات را مهار و سرکوب کند ارائه نشده است؛ در این تحقیق بر آن شدیم تا اثر 60 دقیقه اعمال LFS را بر تشنجهای ناشی از کیندلینگ آمیگدال بررسی نماییم. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی دو گروه موش صحرایی (14 سر) پس از جراحی استرئوتاکسیک و یک هفته دوره بهبودی، تحریکات کیندلینگ (2 بار در روز) دریافت میکردند. حیوانات پس از کیندل شدن؛ در گروه 1 (6=n)و (4 بار و یک مرتبه در روز) تنها تحریکات کیندلینگ را دریافت میکردند. اما در گروه دوم (8=n)، چهار بار (در فواصل زمانی 24 ساعت) و به مدت 60 دقیقه LFS (فرکانس1 هرتز، مدت زمان پالس 1/0 میلی ثانیه و شدت تحریک برابر با ½ آستانه ایجاد امواج تخلیه متعاقب) داده شده و بلافاصله تحریکات کیندلینگ انجام میشد. مدت زمان امواج تخلیه متعاقب (ADD: Afterdischarge Duration)، مدت زمان تأخیری تا شروع مرحله 2 تشنج (S2L: Stage 2 Latency)، مدت زمان تأخیری تا شروع مرحله 4 تشنج (S4L: Stage 4 Latency) و مدت زمان مرحله 5 تشنج (S5D: Stage 5 Duration) روز تحریک LFS با روز قبل (که تنها تحریکات کیندلینگ را دریافت کرده بودند) مقایسه شد. یافتهها: اولین الگوی LFS بهکار گرفته شده مدت زمان لازم برای شروع مرحله 2 و 4 تشنج را بهترتیب 5/91 درصد (05/0>P) و 5/79 درصد (01/0>P) نسبت به گروه کنترل بهطور معناداری افزایش داد. اعمال 4 بار LFS مدت زمان مرحله 5 تشنج را نیز بهطور معناداری کاهش داد؛ بهطوری که اولین الگوی LFS این پارامتر را 100 درصد کاهش داد. مدت زمان امواج تخلیه متعاقب تحت تأثیر 4 روز LFS تنها در 2 روز اول بهترتیب 9/46 درصد و 4/40 درصد بهطور معناداری (05/0>P) نسبت به گروه کنترل کاهش یافت.نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده از این تحقیق نشان داد که اعمال LFS بلافاصله قبل از شروع تشنجات صرعی موجب کاهش شدت حملات تشنجی گردید.
Background: Low-frequency stimulation (LFS) (
https://jsums.medsab.ac.ir/article_289_d5109be0ae7521f441ccbf78d912eae5.pdf
صرع
تشنج
تحریک الکتریکی با فرکانس پایین
موش های صحرایی
epilepsy
Seizure
Low
frequency stimulation
rats
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
228
237
290
مقایسه تأثیر متیل فنیدیت و بوپروپیون در درمان کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی، کم توجهی
A double-blind, randomized comparison of efficacy and side effects of bupropion versus methylphenidate in children with ADHD
آزاده سلطانی فر
1
رؤیا صمدی
2
محسن پسندیده
3
نغمه مخبر
4
فاطمه محرری
5
عاطفه سلطانی فر
soltanifara@mums.ac.ir
6
زمینه و هدف: اختلال بیشفعالی، کمتوجهی (ADHD) جزو شایعترین اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان میباشد. متیل فنیدیت شایعترین داروی مورد استفاده دراین اختلال است. با توجه به عوارض داروهای محرک و احتمال سوء مصرف آنها،اثر بوپروپیون در درمان این اختلال در بزرگسالان تأیید شده است؛ ولی تأثیر آن در کودکان چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف مطالعه حاضر بررسی میزان تأثیر بوپروپیون در مقایسه با متیل فنیدیت دراختلال بیش فعالی، کم توجهی کودکان و بررسی عوارض جانبی این داروست. مواد و روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دوسر کور و تصادفی انجام شد. از مراجعین به کلینیک روانپزشکی کودک و نوجوان بیمارستان ابنسینا 40 کودک مبتلا به ADHD به صورت پذیرش متوالی انتخاب شده و بهصورت تصادفی در دو گروه درمان با بوپروپیون و میتل فنیدیت قرارگرفتند. ارزیابی با پرسشنامه (ADHD-RS) معلم و والد، قبل از شروع درمان در هفته 4 و هفته 8 پس از شروع درمان انجام شد. عوارض جانبی در هفته 4 و 8 بررسی شد. یافتهها: از نظر والد، معلم و بالینگر دوره درمان در مورد هر دو دارو متیل فنیدیت و بوپروپیون به نحو معناداری در کاهش نشانههای کودکان مؤثر بوده است (001/0 >P). پاسخ درمانی از نظر والد در گروه متیل فنیدیت در پایان هفته هشتم بهصورت معناداری بهتر از بوپروپیون بوده است (014/0 =P). از نظر معلم درمان با متیل فنیدیت بهتر بوده ولی تفاوت معناداری با بوپروپیون نداشت (092/0=P). مقیاس ارزیابی کلی کودکان نیز تفاوت معنیداری را در دوگروه از نظر پاسخ به درمان نشان نداده است. (283/0=P). نتیجهگیری: براساس نتایج این پژوهش بوپروپیون در کاهش نشانههای اختلال مؤثر بوده است؛ ولی اثر آن بنابر گزارش والد کمتر از متیل فنیدیت بوده است.
Background: ADHD is one of the most common neuropsychiatric disorders in children. Methylphenidate is the most frequent medication prescribed for this disorder, while bupropion is suggested as an alternative for treatment. This research aims to compare the efficacy and safety of bupropion and methylphenidate (Ritalin) in children with ADHD. Materials and Methods: Forty children with ADHD, aged 6 to 12 years, from consecutive referrals to child psychiatric clinic of Ibn-e-Sina hospital were selected and randomly divided into two categories (treatment with methylphenidate or bupropion). Evaluations were carried out based on ADHD Rating Scale (by teacher and parent) and Global Clinical Scale (by clinician) at the beginning of the study and again after 4 and 8 weeks of the study. Adverse effects were also checked at 4 and 8 weeks. Data was analyzed using SPSS software, version 11.5. Results: Data was normally distributed in the two categories in terms of demographic and quantitative variables. Therapeutic response, in parents’ views, was better in Ritalin group and was significantly different at the end of the 8th week (p=0.014). Ritalin was also more efficacious in teachers’ views, but had no significant advantage (p=0.092). Global clinical scale showed a significant advantage in both categories regarding response to therapy (p=0.014). Therapy was seen efficacious by parents, teachers, and clinician (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_290_b9aeb0d44e556763a348dff9a13e90b9.pdf
اختلال بیش فعالی کم توجهی
کودکان
متیل فنیدیت
بوپروپیون
Attention Deficit Disorder with Hyperactivity
Children
Methylphenidate
Bupropion
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
238
248
291
بررسی جایگاه اتصال آنزیم هگزوکیناز روی غشای خارجی میتوکندری در سلول های سرطانی مغز
Study of hexokinase binding site on mitochondrial outer membrane in brain tumor cells
حسن رامشینی
hramshini@yahoo.com
1
زمینه و هدف: در سرطانهای مغز، منبع اصلی انرژی از مسیر گلیکولیز تأمین میشود. آنزیم شروعکننده این مسیر نیز هگزوکیناز نوع یک (HKI) میباشد. این آنزیم در دو جایگاه متفاوت به غشای خارجی میتوکندری متصل میشود. آنزیم متصل به جایگاه A بهوسیله محصولش یعنی گلوکز 6-فسفات (G6P) از جایگاه خود آزاد میگردد. آنزیم متصل به جایگاه B به G6P غیرحساس است ولی بهوسیله غلظت بالایی از نمک کائوتروپ KSCN از جایگاه خود رها میگردد. در مطالعه حاضر تغییرات احتمالی این جایگاهها در سلولهای سرطانی مغز انسان مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی برای رهاسازی آنزیم از جایگاه A از G6P 2 میلیمولار و جایگاه B از مخلوط 45 میلی مولار KSCN و KCl استفاده شد. همچنین برای مسدود کردن جایگاه A از دی سیکلو هگزیل کربودی ایمید (DCCD) استفاده گردید. یافتهها: نتایج نشان داد DCCD که در میتوکندری مغز طبیعی با اتصال به گلوتامات 72 پورین میتوکندریایی، مانع اتصال هگزوکیناز به آن میگردد، در سلولهای سرطانی گلیوما و آستروسایتوما قادر به اتصال به گلوتامات 72 نیست. براساس یافتههای این پژوهش احتمالاً به دو دلیل، DCCD قادر نیست جایگاه A را در سلولهای سرطانی مسدود نماید: 1- محل گلوتامات 72 پورین غشای خارجی میتوکندری در اثر سرطانی شدن تغییر کرده است و احتمالاً از یک محیط آب گریز به یک محیط آب دوست جابهجا شده است. بنابراین، DCCD قادر به مسدودکردن آن در محیط جدید نیست.2- با توجه به اینکه مطالعات نشان میدهد در غشای خارجی میتوکندری سلولهای سرطانی نسبت به نوع طبیعی آن میزان خیلی زیادی کلسترول رسوب میکند؛ لذا سیالیت آن کاهش یافته و DCCD قادر به نفوذ در غشا نمیباشد. نتیجهگیری: در مجموع هر دو استدلال بالا نشان میدهد که غشای خارجی میتوکندری سلولهای سرطانی نسبت به سلولهای طبیعی هم به لحاظ میزان سیالیت آن و هم به لحاظ محل اتصال آنزیم هگزوکیناز دچار تغییر شده است.
Background: In brain tumors, the main source of energy is from glycolysis, which is initiated by hexokinase type I (HK-I), an enzyme bound to the outer mitochondrial membrane, involving two sets of binding sites. In addition to the glucose-6-phosphate (G6P)-sensitive site (Type A), the enzyme is bound on a second set of sites (Type B) which are insensitive to G6P, but totally releasable by high concentrations of chaotropic salts such as KSCN. In the present study, we investigate possible changes in HK-I binding to the outer mitochondrial membrane during malignancy. Materials and Methods: In this experimental study, 2 mM G6P was used for releasing enzyme from site A, while site B was depleted using a mixture of KSCN and KCl with a total concentration of 45 mM. For blocking binding sites in site A, dicyclohexylcarbodiimide (DCCD) was used. Results: DCCD, which normally has the capacity to block HK-I binding at site A, was found ineffective for mitochondria obtained from astrocytoma and glioma specimens, presumably due to changes in the microenvironment of Glu 72 of porin with which it interacts. It also appears that increased incorporation of cholesterol, reported to occur in the mitochondria of cancer cells, may influence HK binding due to changes in mitochondrial membrane fluidity. Conclusion: Taken together, these results support earlier conclusions on possible changes in the microenvironment of bound HK-I and also fluidity of membrane upon malignancy.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_291_77800af3021826e2fcbe82b93590cccf.pdf
میتوکندری
آستروسایتوما
گلیوما
جایگاه های اتصال هگزوکیناز
پورین
Mitochondria
Astrocytoma
Glioma
Hexokinase binding sites
Porins
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
249
257
292
بررسی تأثیر رایحه درمانی اسانس پرتقال بر میزان اضطراب بیماران تحت درمان با همودیالیز
The effect of aromatherapy with orange essential oils on anxiety in patients undergoing hemodialysis
نغمه مخبر
1
احمد امامی
2
سید رضا مظلوم
3
معصومه کنعانی
kananim2@mums.ac.ir
4
زمینه و هدف: تمامی بیماران همودیالیزی، طی مراحل مختلف همودیالیز، درجه ای از اضطراب را تجربه می کنند. اضطراب میتواند باعث افزایش ناتوانی و مرگ و میر گردد. در این مطالعه اثربخشی استنشاق اسانس پرتقال در کاهش میزان اضطراب بیماران همودیالیز مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی، 62 بیمار همودیالیزی بهطور تصادفی و یک سوکور در دو گروه (اسانس پرتقال31 نفر و مراقبت معمول31 نفر) قرار گرفتند. در گروه اسانس پرتقال، پس از اخذ رضایتنامه کتبی، استنشاق اسانس توسط دستمال کاغذی آغشته به یک قطره اسانس به مدت 20-15 دقیقه انجام شد. این روش سه بار در هفته به مدت 4 هفته بهکار برده شد. درگروه مراقبت معمول، مراقبتهای رایج در بخش همودیالیز بیمارستان انجام گرفت. در هر دو گروه، میزان اضطراب آشکار و پنهان بعد از اتمام همودیالیز در یک مرحله قبل از مداخله و پایان هر هفته توسط پرسشنامه اضطراب اشپیل برگر اندازهگیری و ثبت شد. یافتهها: میانگین اضطراب آشکار قبل از مداخله در گروه پرتقال و مراقبت معمول به ترتیب 7/9±9/46 و 6/11±3/48 بود. میانگین اضطراب پنهان قبل از مداخله بهترتیب 2/9±5/46 و 6/11±9/47 بود. میانگین اضطراب آشکار هفته چهارم بعد از مداخله در گروه پرتقال و مراقبت معمول بهترتیب 7/8± 9/35 و 7/10±1/45 بود. میانگین اضطراب پنهان در همین زمان بهترتیب 9/8±0/36 و 8/11±6/45 بود. استنشاق اسانس پرتقال، میزان اضطراب آشکار و پنهان را بهصورت معنیداری نسبت به قبل از مداخله کاهش داده است (001/0>P). در استنشاق اسانس پرتقال تفاوت معناداری در میزان اضطراب آشکار و پنهان بین مراحل بعد از مداخله با یکدیگر وجود داشت (05/0
Background: All hemodialysis patients experience some degree of anxiety during hemodialysis. Anxiety increases morbidity and mortality. The aim of this research is to compare the effect of orange essential oil aromatherapy on anxiety of hemodialysis patients. Materials and Methods: In this clinical trial, sixty-two hemodialysis patients were randomly assigned to two groups: an orange oil group (n=31), and a usual care group (n=31). In orange oil group, subjects inhaled orange oil using handkerchiefs smeared with orange oil for 15-20 minutes. This method was used three times a week for four weeks. In the usual care group, subjects received the routine care of the hemodialysis ward. The level of anxiety in the two groups was measured and compared before intervention, as well as after the first, second, third, and fourth weeks of intervention, using Spielberg State-Trait Anxiety Inventory questionnaire.Results: Before intervention, the mean state anxiety scores were 46.9±9.7 and 48.3±11.6 and the mean trait anxiety scores were 46.5±9.2 and 47.9±11.6 in orange oil and usual care groups, respectively. After intervention, the mean state anxiety scores were 35.9±8.7 and 45.1±1.7 and the mean trait anxiety scores were 36.0±10.0 and 45.6±11.8 in orange oil and usual care groups, respectively. In orange oil group, the level of state and trait anxiety decreased significantly compared with usual care group (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_292_3c51500829da783a228e4ec0f866e4b3.pdf
اضطراب
همودیالیز
رایحه درمانی
اسانس
پرتقال
anxiety
Hemodialysis
Aromatherapy
Essential oils
Orange oil
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
258
266
293
اثر عصاره آبی- الکلی بذر گیاه بنگدانه بر یادگیری و حافظه کوتاهمدت در موش سوری
The effect of hydro-alcoholic extract of Hyoscyamus niger seeds on learning and short-term memory in Balb/c Mice
محمود رفیعیان
1
محمدرضا حجتی
hojjatim@gmail.com
2
فاطمه تاجی
3
زمینه و هدف: بنگدانه اثرات گوناگون درمانی از جمله ضدتشنجی، خوابآوری و اختلال در ادراک دارد. با توجه به عدم بررسی اثر تزریق داخل صفاقی عصاره آبی الکلی گیاه بنگدانه بر یادگیری و حافظه به روش ماز آبی موریس، این مطالعه روی موشهای سوری بالغ نژاد Balb/c اجرا شد. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، 23 سر موش در 3 گروه تصادفی قرار گرفتند. گروه کنترل (10 سر)، سالین و دو گروه دیگر بهترتیب دوز 1 (7 سر) یا 2 (6 سر) mg/kg عصاره دریافت کردند. میزان یادگیری حیوانات برای 5 روز متوالی ارزیابی شد. سپس دو آزمایش پروب برای ارزیابی حافظه کوتاهمدت در روزهای 6 و 10 انجام شد. دادهها بهوسیله آزمون آماری ANOVA یکطرفه و سپس آزمون توکی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. 05/0>P بهعنوان تفاوت معنادار در نظر گرفته شد. یافتهها: در روزهای سوم و چهارم دوره یادگیری، زمان پیدا کردن سکوی پنهان در گروه کنترل بهترتیب به 2/4±9/42 و 6/3±65/31 ثانیه رسید؛ در حالی که این مقدار برای گروه دریافتکننده دوز 2 بهترتیب 0/0±60 و 3/6±08/50 ثانیه بود (05/0>P). نتایج اولین و دومین آزمایش پروب نشان داد میانگین زمان شنا در چارک هدف در گروه کنترل، به ترتیب 84/1±52/20 و 32/2±16/22 ثانیه است؛ که بهطور معناداری بیش از میانگین سایر چارکها (002/2±18/13 برای پروب اول و 96/1±63/12 ثانیه برای پروب دوم) میباشد (05/0>P). نتیجه گیری: عصاره آبی- الکلی بنگدانه میزان یادگیری را در مدل ماز آبی موریس کاهش داده و تشکیل حافظه کوتاهمدت را مختل میکند.
Background: Hyoscyamus niger has many different therapeutic effects, such as anti-convulsive and sedative effects. In this study, we tried to evaluate the eventual effect of hydro-alcoholic extract of Hyoscyamus niger on spatial learning and memory in mice using Morris water maze task. Materials and methods: In this study, 23 mice were randomly divided into one control group and two experimental groups. The control group received normal saline and the experimental groups received hydro-alcoholic extracts of Hyoscyamus niger (1 or 2 mg/kg, i.p.). At first, saline or extracts were injected daily (7 days) and then spatial learning was evaluated for 5 consecutive days. For evaluating short-term memory, two probe-trial experiments were performed. Finally, data were analyzed using one-way ANOVA, followed by Tukey’s test. Results: Results obtained from day 3 and day 4 of the learning period showed a significant reduction in learning the water maze task in the experimental group (2 mg/kg) compared with the control group (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_293_40a0d728b10483d719a0bc54bd581ed1.pdf
عصاره آبی
الکلی
بنگدانه
یادگیری
حافظه
ماز آبی موریس
موش سوری
Hyoscyamus niger
Learning
Memory
Water maze
Hydro
alcoholic extract
Mice
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2014-07-13
19
3
267
277
294
بررسی فعالیت تلومراز در سلولهای سرطانی سینه تحت تیمار کروسین
Telomerase activity in breast cancer cells under treatment with crocin
سکینه کاظمی نورعینی
kazemibio@gmail.com
1
فروه خسروجردی
2
محمد نبیونی
3
مقدمه: زعفران به عنوان یک دارو از دیرباز مورد توجه بوده است و گزارشهایی از اثرات ضد سرطانی کروسین ، رنگدانه اصلی زعفران وجود دارد. از آنجا که نامیرایی سلولهای سرطانی عمدتاً ناشی از فعال شدن آنزیمی به نام تلومراز است، تأثیر کروسین بر فعالیت این آنزیم در سلولهای آدنوکارسینومای سینه رده MCF7 مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روش ها: غلظت IC50 کروسین پس از 48 ساعت تیمار سلولها با استفاده از روش MTT تخمین زده شد. فعالیت تلومراز در سلولهای تیمار شده در مقایسه با سلولهای کنترل تیمار نشده با استفاده از روش رایج تکثیر تکرارهای تلومری (TRAP) (بر اساس روش Kim، 1994) و نیز روش کمّی qTRAP (بر اساس روش Hou، 2001) سنجش و نتایج با هم مقایسه شد. یافتهها: غلظتهای خیلی پایین کروسین فعالیت تلومراز را در مقایسه با سلولهای تیمار نشده افزایش می دهد، ولی غلظتهای بالاتر آن به شکل وابسته به دوز فعالیت آنزیم را کاهش می دهد. بر اساس روش qTRAP، فعالیت تلومراز در غلظت IC50 کروسین تا 85% نسبت به سلولهای تیمار نشده مهار میگردد و روش TRAP نیز بطور کیفی این فرآیند را تأیید می کند.نتیجه گیری: هر دو روش مورد استفاده پیشنهاد می کنند که مکانیسم ضد سرطانی کروسین در رده سلولی MCF7 احتمالاً به واسطه اثر مهار کنندگی قوی آن بر فعالیت تلومراز است.
Background: Crocin is a major constituent of saffron, the dried stigmas of Crocus sativus L., which is used mainly as a herbal medicine or a food coloring agent around the world. Novel publications reporting a cancer preventive effect for crocin motivated us to evaluate telomerase activity, the main cause of immortality in cancer cells, under treatment with crocin. Materials and Methods: IC50 concentration of crocin was estimated in MCF-7 cell line, a breast adenocarcinoma cancer model, by MTT (3-(4,5-dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyltetrazolium bromide) test after 48 hours of treatment. A conventional telomere repeat amplification protocol (TRAP) assay and a real-time quantitative telomere repeat amplification protocol (qTRAP) assay were used to estimate relative telomerase activity in crocin-treated cells in comparison with untreated control cells. Results: Telomerase activity in the treated cells with different concentrations of crocin up to IC50 showed an increment after administration of very low doses of crocin, whereas higher concentrations of crocin remarkably inhibited the enzyme in a dose-dependent manner. IC50 values of crocin reduced by 85% in comparison with untreated control cells. Conclusion: qTRAP estimations show a good correlation with the conventional assay results. Antiproliferative effect of crocin in cancer cells is probably due to strong inhibition of telomerase activity.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_294_7a33f4be7e629962367cace6ccaf516b.pdf
تلومراز
کروسین
سرطان سینه
آدنوکارسینوم
Telomerase
Crocin
Breastneoplasms
denocarcinoma
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
277
286
295
بررسی تأثیر کمپوست مواد زائد شهری بر میزان نشت و جذب فلزات سنگین از خاک شنی رسی لومی
The effect of solid waste compost on leaching and adsorption of heavy metals from silt-loamy soils
روشنک رضایی کلانتری
1
احمد اله آبادی
ahmad-health@yahoo.com
2
مهدی فرزادکیا
m-farzadkia@tums.ac.ir
3
ایوب رستگار
rastegar.89@gmail.com
4
احمد جنیدی جعفری
ahmad_jonidi@yahoo.com
5
عبدالمجید قلی زاده
gholizadeh_eng@yahoo.com
6
زمینه و هدف: نشت فلزات سنگین از کمپوست منجر به انباشته شدن عناصر در لایههای خاک و در نتیجه آلوده شدن آبهای زیرزمینی میگردد. لذا هدف این مطالعه، بررسی تأثیر کمپوست بر میزان نشت فلزات سنگین، سدیم، پتاسیم و سولفات از خاک میباشد. مواد و روشها: در این تحقیق تجربی – کاربردی، سه ستون پلیاتیلن (ارتفاع 50 سانتیمتر و قطر داخلی 10 سانتیمتر) پر از خاک شنی رسی لومی که بهصورت تصادفی انتخاب شده بود، پر گردید. سپس میزان 10 کیلوگرم بر مترمربع کمپوست بر روی ستونها پاشیده شد و روزانه 250 میلیلیتر آب مقطر روی هر ستون پاشیده میشد، شیرابه حاصل از ستون روزانه از نظر pH ، هدایت الکتریکی، سولفات، سدیم، پتاسیم، سرب، کروم و کادمیوم مورد آنالیز قرار گرفت، تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرمافزارهای Excel ، SPSS و آزمون کروس کال والیس انجام شد. یافتهها: یافتهها نشان داد که کاربرد کمپوست غنینشده و غنیشده سبب کاهش pH شیرابه (از 17/0±43/7 به 25/0±7/6 و 11/0±07/7) و افزایش هدایت الکتریکی (از 3/0±8/1 میلی زیمنس بر متر شاهد 12/0±7/3 و به 41/0±87/12) گردید. میزان نشت فلزات در تیمار غنی نشده نسبت به شاهد معنادار نبود (78/0 < p )، ولی میزان نشت هر سه فلز با کاربرد کمپوست غنیشده نسبت به شاهد معنادار بود (001/0 ≥ p). نتیجهگیری : کاربرد کمپوست حاوی فلزات بیشتر بر روی خاک شنی رسی لومی سبب افزایش نشت فلزات از خاک میشود. لذا افزودن کمپوست بهطور مکرر باعث میگردد که کیفیت آبهای زیرزمینی به خطر بیافتد.
Background: Leaching of nutrients and heavy metals from municipal solid waste compost leads to accumulation of certain elements in soil layers, causing underground water pollution. The objective of this study was to investigate the effect of compost on leaching and adsorption of heavy metals and nutrients (sodium, potassium, and sulfate) from silt-loamy soils. Materials and Methods: In this empirical, applied study, three polyethylene columns (height 50 cm, inner diameter 10 cm), filled with sandy clay loam soil, were randomly selected. Then, 10 kg of compost per square meter were sprayed onto the columns, and leachates exiting the columns were routinely analyzed for pH, electrical conductivity, sulfate, sodium, potassium, lead, chromium, and cadmium. Data analysis was performed with Excel and SPSS software using Kruskall-Wallis test. Results: The data showed that the use of enriched and unenriched compost leachate decreased pH (from 7.43±17.0 to 6.7±0.25 and 7.07±0.11, respectively) and increased the electrical conductivity (EC) (from 1.8±0.3 mSiemens/m to 3.7±0.12 and 12.87±0.41 mSiemens/m respectively). Leakage of metals in the unenriched treatments was not significantly different from the control (p>0.78), but leakage with three metal-enriched compost applications was significant compared with control (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_295_4d52574a6a9b39adfde297b5954e7715.pdf
کمپوست
فلزات سنگین
خاک
Soil
Compost
heavy metals
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
287
295
296
بررسی میزان بیان HIF1α در پدیده تحمل به ایسکمی القاء شده به واسطه هیپراکسی نورموباریک متناوب در مدل سکته مغزی موش صحرایی
Evaluation of HIF1α expression in ischemic tolerance induced by intermittent normobaric hyperoxia in the rat model of stroke
سهراب حاجی زاده
hajizads@modares.ac.ir
1
محمد جوان
mjavan@modares.ac.ir
2
محمدرضا بیگدلی
3
فیروزه علویان
4
زمینه و هدف: اخیراً نشان داده شده هیپراکسی نورموباریک اثر درمانی قابل ملاحظهای در درمان ایسکمی حاد دارد که اصطلاحاً پیش شرطیسازی نامیده میشود. به هر حال به خوبی مشخص نیست این پیششرطی در محیط زنده چگونه عمل میکند. در مطالعه حاضر اثر هیپراکسی نورموباریک متناوب بر بیان HIF1α در مدل سکته مغزی مورد مطالعه قرار گرفت.
مواد و روشها: مطالعه از نوع تجربی بوده و حیوانات شامل4 گروه، هر گروه شامل 6 موش صحرایی بودند. غلظت اکسیژن استنشاقی اعمال شده در گروههای هیپراکسی 95 درصد روزانه 4 ساعت و به مدت 6 روز متوالی و در گروه کنترل با همان شرایط با غلظت اکسیژن 21 درصد (نورموکسی) بود. 24 ساعت بعد موشهای صحرایی گروه سکته به مدت 60 دقیقه تحت انسداد شریان کاروتید راست قرار گرفتند. پس از 24 ساعت از جریان خون مجدد، اسکور نقایص نورولوژیک مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها:نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که در گروه سکته نسبت به نورموکسی میزان پروتئین HIF1α افزایش مییافت؛ در حالیکه در گروه هیپراکسی نسبت به نورموکسی میزان این پروتئین تفاوت معناداری نداشت. در گروه هیپراکسی سکته افزایش معناداری در میزان HIF1α مشاهده شد. همچنین هیپراکسی امتیاز نقایص نورولوژی را از 83/8 درصد به 46/3 درصد کاهش داد.
نتیجهگیری: هیپراکسی به واسطه هیدروکسیلاسیون HIF1α موجب ناپایداری آن میشود. در گروه سکته با نرسیدن اکسیژن به سلولها، ازهیدروکسیله شدن و تخریب HIF1α جلوگیری میگردد. در گروه هیپراکسی سکته، سیتوکینهای التهابی با همکاری گونههای آزاد اکسیژن باعت القای افزایش بیان HIF1α میشوند.
Background: Recent studies have shown that normobaric hyperoxia is effective in the treatment of acute ischemia, a phenomenon called preconditioning. However, the exact mechanism of this kind of preconditioning in vivo is not known. In this study, the effect of intermittent normobaric hyperoxia on expression of HIF1α in a stroke model was investigated. Materials and Methods: In this experimental study, rats were divided into 4 groups. Hyperoxia groups were exposed to 95% inspired oxygen for 4 h/day and 6 consecutive days. Oxygen concentration in the control groups was 21% (normoxia). After 24 h, rats in stroke groups were subjected to 60 min of right middle cerebral artery occlusion. After 24 h, reperfusion neurological deficit scores were assessed. The brain HIF1α levels were analyzed by Western blot. Statistical analysis was performed using two-way ANOVA, Bonferroni post-test, Fisher exact test, and GraphPad Prism 5 software. Results: The results of this study showed that HIF1α levels increased in stroke groups compared with normoxia groups, while the amount of protein in hyperoxia groups was not significantly different from normoxia groups. Significantly increased HIF1α levels were observed in hyperoxia stroke group. Also, hyperoxia improved neurological deficit scores from 8.83% down to 3.46%. Conclusion: Hydroxylation, instability, and degradation of HIF1α occurred following hyperoxia. In the stroke groups, lack of oxygen delivery to cells prevents hydroxylation and degradation of HIF1α. In hyperoxia stroke group, inflammatory cytokines with increased ROS can induce increased expression of HIF1α.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_296_5942809c69e4502e7e2447000d6a3c6b.pdf
هیپراکسی
سکته
پیش شرطی سازی
موش صحرایی
HIF1α
Hyperoxia
stroke
Preconditioning
HIF1α
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
296
303
297
بررسی رابطه آگاهی از حقوق بیمار با میزان رعایت آن در کارشناسان توانبخشی مراکز توانبخشی بهزیستی شهر تهران در سال 1389
The relationship between knowledge and observance of patients’ rights in rehabilitation centers of Tehran
محمدعلی حسینی
1
مهشید فروغان
foroughanm@gmail.com
2
وینا عجمی قلعه رشیدی
3
زمینه و هدف: هر بیمار بدون درنظر گرفتن سن، جنس، نژاد و دیگر تفاوتها، از حق آگاهی، انتخاب، احترام، رازداری، حفظ حریم شخصی، مراقبت و درمان صحیح، محافظت و اعتراض برخوردار است. وظیفه درمانگر نیز رعایت حقوق بیمار است که لازمه آن داشتن آگاهی مناسب از این حقوق است. مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع توصیفی - تحلیلی - مقطعی است؛ که در 6 ماهه دوم سال 1389 انجام شد. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش کارشناسان توانبخشی شاغل در مراکز بهزیستی شهر تهران بودند.روش نمونهگیری، تمام شماری و شامل تمامی کارشناسان توانبخشی مشغول به کار بالینی با حداقل 6 ماه سابقه کاری بود که مجموعاً 62 نفر میشدند. اطلاعات لازم شامل اطلاعات دموگرافیک، مقیاس رعایت حقوق بیمار و مقیاس آگاهی از حقوق بیمار از طریق پرسشنامه محقّق ساخته اعتبار سنجی شده، گردآوری شد. برای تحلیل آماری از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی مستقل، و تحلیل واریانس استفاده شد. یافتهها: میزان آگاهی از حقوق بیمار در 7/59 درصد از کارشناسان در سطح خیلی خوب، 5/35 درصد در سطح خوب و 3/5 درصد در سطح متوسط قرار داشت. میزان رعایت حقوق بیمار در 79 درصد موارد در سطح متوسط، در 6/13 درصد در سطح ضعیف و فقط در 5/8 درصد در سطح خوب قرار داشت. میزان رعایت حقوق بیمار با سطح تحصیلات رابطه مثبت و معنادار داشت (03/0>P). میزان رعایت حقوق بیماران در کارشناسان مذکر از مؤنث بالاتر بود (02/0>P). رابطه بین آگاهی از حقوق بیمار با میزان رعایت آن مثبت و معنادار بود (001/0>P). نتیجهگیری: با توجه به وجود ارتباط مثبت و معنادار بین آگاهی از حقوق بیمار با میزان رعایت آن، اقداماتی از قبیل گنجاندن آموزش حقوق بیمار در برنامههای درسی مقاطع مختلف رشته های توانبخشی و برگزاری دوره های بازآموزی مداوم بسیار توصیه میشود.
Background: Patients, regardless of their age, sex, race, and other differences, have a right to knowledge, choice, respect, confidentiality, territoriality, and efficient care and treatment in health care settings. Rehabilitation experts, like other health care providers, should be knowledgeable and observant of these rights. This study was designed to determine the relationship between experts’ knowledge of patients’ rights and their level of observance of these rights. Materials and Methods: In this cross-sectional, descriptive and analytical study, all experts working in rehabilitation and welfare centers in the city of Tehran with at least 6 months work experience were included by census method. Sixty-two experts were examined by a questionnaire with confirmed validity and reliability, consisting of 2 subscales measuring knowledge and observance of the participants on patients’ rights. Results: Of all the participants, 79% were female and 77.4% had bachelor’s degrees. The mean age was 35.9 (SD=8) years. Knowledge on patients’ rights was at the very good level in 59.7%, at the good level in 35.55%, and at the moderate level in 5.3%. Observance of patients’ rights was at the weak level in 13.6%, at the moderate level in 79%, and at the good level in 8.5%. Mean level of observance had significant relationships with sex (p
https://jsums.medsab.ac.ir/article_297_f7d97cdde69610d776f72918977d50c1.pdf
آگاهی
حقوق بیمار
توانبخشی
Knowledge of patient’s rights
Observance of patient’s rights
rehabilitation
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
19
3
304
309
298
گزارش یک موردتومورگرانولوزای تخمدان همراه با کندروسارکوم ایلیاک
Granulosa cell tumor associated with chondrosarcoma of iliac: A case report
سمانه برومند نوقابی
1
سید مجید غضنفری
ghazanfarim1@mums.ac.ir
2
اعظم السادات حسینی هوشیار
hoseiniha881@mums.ac.ir
3
ملیحه حسن زاده مفرد
hasanzadehm@mums.ac.ir
4
مقدمه: همراهی تومورهای تخمدانی با سندرم اولیر (انکندروماتوز متعدد) در مطالعات قبلی گزارش شده است؛ اما بروز همزمان کندروسارکوم و تومور تخمدان نادر است و تا کنون تنها یک مورد گزارش گردیده است. این مقاله به معرفی یک بیمار با تومور تخمدانی سلول گرانولوزا همراه با کندروسارکوم میپردازد. معرفی بیمار: بیمار خانم 20 ساله، با علائم شکم حاد و توده آدنکس در بیمارستان سطح 2 بستری و تحت عمل جراحی اورژانس قرار گرفت. هنگام جراحی توده تخمدان حذف شده پاتولوژی، توده آدنکس را تومور سلول گرانولوزای تخمدان گزارش کرد. در پیگیری های بعدی در CTscan انجام شده، توده استئولتیک در استخوان ایلیاک مشاهده شد که نتیجه بیوپسی آن، کندرو سارکوم ایلیاک بود. سپس بیمار تحت جراحی رزکسیون رادیکال بال ایلیاک و لیگاتور عروقی قرار گرفت و با توجه به تقاضای حفظ باروری از سوی بیمار، برای ادامه درمان تومور تخمدان تحت شیمی درمانی قرار گرفت. نتیجهگیری: در بیماران انکندروماتوز (سندرم اولیر)، خطر ایجاد کندروسارکوم و دیگر تومورهای استخوان وجود دارد. نکته جالب این گزارش همراهی تومور تخمدان با کندرو سارکوم اولیه ایلیاک بود که تا کنون گزارش نشده است.یافتههای همزمان میتواند راهگشای تحقیقات آینده در پیدا کردن علت، تشخیص زودرس و درمان مناسب تومورها باشد.
Background: The association of an ovarian tumor with Ollier’s disease (multiple encondromatosis) is a known entity but chondrosarcoma and ovarian tumors is rare. Only one case with Ollier’s disease was reported. In this clinical presentation we report a patient with granulosa cell tumor and chondrosarcoma Case Report: Our patient was a 20 year old woman with acute abdominal symptoms and adnexal mass. She had emergency surgery. Ovarian mass was removed and sent for pathologic study. Ovarian granulosa cell tumor was reported. In the next follow-up CTscan reported osteolitic mass of iliac bone. Biopsy was done and was compatible with chondrosarcoma of iliac. Then radical surgery and resection of iliac bon was performed. Due to the demand for fertility preservation, she was undergoing chemotherapy. Conclusion: There is a risk of malignant change to chondrosarcoma or other bone tumours in Ollier's Disease. The attractive point of this patient is the association of ovarian tumor with primary iliac chondrosarcoma that has not been reported .Concurrent findings may help future research in finding the cause, early diagnosis and appropriate treatment of tumors.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_298_21db7a3e68cd71426d3a6a67ff40fb28.pdf
کندروسارکوم
تومور سلول گرانولوزا
تخمدان
chondrosarcoma
Granulosa cell tumor
Ovary