per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
6
14
258
مقایسه اثر محلول موضعی سولفات روی با قطره خوراکی فلج اطفال در پیشگیری از عفونت های راجعه هرپس سیمپلکس
COMPARISON OF THE THERAPEUTIC EFFECTS OF TOPICAL SOLUTION OF ZINC SULFATE AND ORAL POLIO VACCINE IN PREVENTING THE RECURRENT HERPES SIMPLEX INFECTIONS
فخرالزمان پزشک پور
1
پوران لایق
2
احمد جبینی
3
رضا رضازاده ثانی
4
بیش از 85 درصد جمعیت دنیا آلوده به ویروس هر پس سیمپلکس میباشند. از خصوصیات منحصر به فرد این ویروس، عدم ریشهکن سازی آن بعد از ابتلا میباشد. از دیرباز تاکنون راههای مختلفی جهت درمان و پیشگیری از موارد عود بیماری و عوارض از آن امتحان شده است. ولی دستیابی به روشهای موثر، ارزان، در دسترس و کمعارضه همچنان مدنظر محققان است. مقایسه اثر بخشی محلول موضعی سولفات روی با واکسن خوراکی فلجاطفال در پیشگیری از عفونتهای راجعه هرپس سیمپلکس هدف اصلی این پژوهش میباشد. در این مطالعه مداخلهای آیندهنگر، 58 بیمار مبتلا به عفونتهای راجعه هرپس سیمپلکس با عود بیش از 3 بار در سال تحت درمان با محلول موضعی سولفات روی 0.05 درصد و یا واکسن خوراکی فلجاطفال به صورت 4 قطره ماهی یک بار تا 3 ماه متوالی قرار گرفتند. سپس هردو گروه به مدت 6 ماه پیگیری شدند و در مراجعات ماهانه از نظر خصوصیات عود بیماری بررسی گردیدند. سرانجام میزان بهبودی در دو گروه با آزمون مجذور کای مقایسه شد. بر اساس یافتهها، میانگین آماری نتایج 3 بار پیگیری بیماران بیماران در طی دوران مطالعه، نشانگر اثرات معنیدار دو داروی سولفات روی موضعی و واکسن پولیو در کاهش دفعات عود، شدت و وسعت ضایعات و طول دوره بیماری به میزان 60 تا 70 درصد در پایان ماه ششم بود (P=0.01) ولی در مقایسه بین اثرات درمانی این دو روش با یکدیگر با استفاده از آزمون تی استیودنت اختلاف معنیداری به دست نیامد (P=0.192). لذا محلول موضعی سولفات روی درمانی موثر، در دسترس و ارزان با اثر تاخیری اما معادل واکسن خوراکی فلجاطفال در پیشگیری از موارد راجعه هرپس سیمپلکس است
More than 85% of the world population are infected with herpes simplex virus. Inability to eradicate it after infection is one of the unique characteristics of this virus. Numerous methods have been tried out in the treatment and prevention of recurrent episodes and its complications. However, research to find out an effective, inexpensive, accessible method with low complications is still to be conducted. This study is conducted to compare the effectiveness of topical solution of zinc sulfate with that of oral polio vaccine in preventing the recurrent herpes simplex infections. In this prospective clinical trial, 60 patients with recurrent herpes simplex (with more than 3 recurrences per year) were treated with 0.05% zinc sulfate solution and OPV (4 droplets each month for 3 consecutive months). Both groups were followed up for 6 months and the characteristics of each recurrence episode were examined in follow-up visits. Chisquare was utilized for analysis. According to the findings , statistical means of 3 follow - ups suggested significant effects of both zinc sulfate and OVP in reducing the frequency, severity and duration of episodes up to 60 to 70% at the end of sixth month (P=0.01); however, no significant difference was observed in the effectiveness of the two methods (P=0.192). Therefore it is concluded that zinc sulfate is an effective, available and low - cost treatment with delayed effects but equivalent to OVP in preventing recurrent herpes simplex episodes.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_258_514f4e47ed3ec18ed13791981bbebb38.pdf
عفونت راجعه هرپس سیمپلکس
واکسن خوراکی فلج اطفال
محلول موضعی سولفات روی
RECURRENT HERPES SIMPLEX INFECTIONS
ORAL POLIO VACCINE
ZINC SULFATE TOPICAL SOLUTION
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
15
20
259
تاثیر کلونیدین خوراکی بر میزان لرز بعد از عمل جراحی
THE EFFECT OF ORAL CLONIDINE ON POST - OPERATIVE SHIVERING
علی محمد حسن زاده
1
سیدمصطفی موسوی تکیه
2
سیدرضا مظلوم
3
لرز بعد از عمل که شیوع آن تا 66 درصد هم گزارش شده است، میتواند عوارض وخیمی از قبیل افزایش مصرف اکسیژن، انقباض عروقی، اختلال میوکارد و افزایش فشارمغزی ایجاد کند. در این مطالعه، اثر مصرف کلونیدین خوراکی قبل از عمل بر میزان لرز بعد از عمل بررسی شده است. در این کار آزمایی بالینی 86 بیمار کلاس یک و دوی بیهوشی بطور تصادفی انتخاب و دو گروه کلونیدین و دارونما قرار گرفتند. بیماران گروه کلونیدین، 90 تا 120 دقیقه قبل از عمل قرص کلونیدین خوراکی با دوز 50 µg/kg و بیماران گروه دارونما، در همان زمان قرص مشابه اما فاقد ماده موثر کلونیدین دریافت میکردند. استقرار بیهوشی به روش یکسان انجام میشد و بیماران طی مدت اقامت در ریکاوری بطور مستقیم از نظر بروز لرز مورد مشاهده قرار میگرفتند. نتایج نشان داد که دو گروه از نظر سن، جنس، شاخص توده بدنی، نوع عمل جراحی، طول مدت عمل و مقادیر فشارخون و درجه حرارت همگن بودند. میزان بروز لرز در گروه دارونما 24.1 درصد بود که در گروه کلونیدین به حدود یک چهارم یعنی 6.3 درصد کاهش یافته بود. با توجه به کاهش میزان لرز در اثر مصرف کلونیدین و در عین حال عدم ایجاد عارضه، توصیه میشود قرص خوراکی کلونیدین بعنوان مکمل مراقبتهای قبل و بعد از عمل، برای کاهش لرز و عواقب ناشی از آن بکار رود.
Postoperative Shivering, reported to be of up to 66% prevalence, can cause serions complications such as over consumption of oxygen , vascular cowstriction, myocardial disorders and cerebral pressure increase. In this study, the effect of oral clonidine on postoperative shivering has been studied. 86 patients of class I and II surgery were randomly assigned into clonidine and placebo groups in this clinical trial. The former received 5 g/kg oral clonidine 90 to 120 minutes prior to surgery and the latter received similar pills with no clonidine. Anaesthesia was the same. The patients were observed at recovery for their shivering. The results indicated that the two groups were homogeneous across their age, sex, BMI, type and duration of surgery, bp and body temperaturye. Postoperative shivering in placebo group was 24.1% while it was reduced to 6.3% in the Clonidine group. Therefore, oral Clonidine is Recommended as a supplement to pre - and Post operative caregivings in order to decrease shivering and its complications.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_259_aee96fa2c80c8b3a14577280c7048ebf.pdf
لرز
کلونیدین
عمل جراحی .
SHIVERING
CLONIDINE
OPERATION
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
20
26
260
تاثیر مصرف قطره شیرافزا توسط مادران شیرده بر وزن شیرخواران از ابتدای تولد تا سن 6 ماهگی
THE EFFECT OF TAKING \"SHIRAFZA DROPS\" BY MOTHERS ON THE WEIGHT GAIN OF INFNTS UP TO THE AGE OF SIX MONTHS
منصوره شریعتی
1
غلام علی معموری
2
طلعت خدیوزاده
3
پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی آیندهنگر و دو گروهی است که به منظور بررسی تاثیر مصرف قطره شیرافزا توسط مادران شیرده بر وزن شیرخواران از ابتدای تولد تا سن 6 ماهگی دارای تغذیه انحصاری با شیر مادر انجام شده است. در این پژوهش، 158 مادر شیرده مراجعه کننده به مراکز بهداشتی - درمانی شهر مشهد که از کمبود شیر شاکی بودند و منحنی رشد شیرخواران آنها علیرغم تغذیه انحصاری با شیر مادر دارای روند طبیعی نبود، از طریق نمونهگیری تصادفی و به صورت دوسوکور در دو گروه مصرف کننده شیرافزا و شبهدارو قرار داده شدند. به گروه مطالعه داروی گیاهی شیرافزا داده شد که شامل عصاره الکلی شش گیاه افزاینده شیر شامل رازیانه، انیسون، زیره سبز، شوید، جعفری و سیاهدانه است و به گروه کنترل محلول یک در هزار کلروفیل در الکل داده شد. دوز مصرفی روزانه 30 قطره در سه دوز جداگانه بود که به مدت چهار هفته بصورت خوراکی تجویز گردید. در این پژوهش، ابزار گردآوری دادهها شامل فرم پرسشنامه، فرمهای پیگیری، ترازوی کفهای، متر نواری و قدسنج شیرخوار بود. جهت بررسی همگنی متغیرهای مداخلهگر در افزایش وزن شیرخواران از آزمون تی استیودنت و مجذور کای و جهت مقایسه وزنگیری شیرخواران از آزمون تی استفاده شد. به منظور بررسی اثر دارو بر وزنگیری شیرخواران پس از حذف اثر سایر عوامل مداخلهگر، از آنالیز کواریانس استفاده گردید. میانگین وزنگیری شیرخواران در پایان هفتههای مختلف در دو گروه شیرافزا (322 ± 471 گرم) و کنترل (321 ± 554 گرم) تفاوت آماری معنیداری را نشان نداد. اما مقایسه وزنگیری شیرخواران هر دو گروه با حداقل وزنگیری در سه ماه اول (26 گرم در روز) و سه ماه دوم (17 گرم در روز) پس از تولد نشان داد که شیرخواران دارای رده سنی بیشتر از سه ماه در گروه شیرافزا به حداقل وزنگیری طبیعی دست یافتند.
This prospective, double - blind clinical trial is intended to study the effect of taking "Shirafza Drop" by mothers on the weight gain of infants up to age of six months. 158 nursing mothers, referring to Mashad Health Clinics and suffering from insufficient breast milk were randomly selected for the study and assigned into "Shirafza" and placebo groups. The infants of these mothers did not have a normal development curve despite their exclusive breastfeeding. The control group received placebo or solution of chlorophyl in alcohol; while the "Shirafza" group was given the alcoholic extraction of six milk increasing plants including Foeniculum Volgar, Pimpinella Anisum, Cuminum Cyminum, Nigella Sativa, Anetom Gravolen and Petroselinum Crispum. The drops were given in three separate dosages of 30 drops per day for four weeks. Relevant data were gathered through questionnaires and follow - up forms; their height and weight were also measured. Student t-test and chi-square were utilized to ensure the homogeneity of variables intervening with the infants" weight gain; t - test was used to compare their weight gain. Covariance analysis was also used to study the effects of "shirafza" on the intervening variables. Data aualysis was done in SPSS. No significant differences were found to exist between the mean weight gain of "Shirafza" group (471±322 gr) and control group (554±321gr) at the end of different weeks. However, the comparison of their weight gain in the first and second trimesters (26 gr/day vs. 17 gr/ day respectively) indicated that infants older than 3 months had achieved minimum amount of weight gain.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_260_922ccf529f0e824379128534631fb1fc.pdf
قطره شیرافزا
شیرخوار
وزن گیری
رشد کودک
SHIRAFZA DROP
INFANTS
WEIGH GAIN
Growth
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
27
33
261
اثر درمان های ترکیبی بر استئوپروز
THE EFFECT OF COMBINATION THERAPY ON OSTEOPOROSIS
سیدعلیرضا ابراهیم زاده
1
مجید رحیمی حاجی آبادی
2
استئوپروز شایعترین بیماری استخوانی و عامل عمده افزایش مرگ و میر و ناتوانی در افراد مسن میباشد. درمانهای دارویی و غیردارویی زیادی برای جلوگیری از تحلیل پیشرونده استخوانها و درمان کاهش تراکم استخوانی با ممانعت از تحلیل استخوان و یا افزایش تولید استخوان در زنان یائسه و افراد مسن پیشنهاد شده است. درمان تک دارویی ترجیح داده میشود اما در بسیاری از مطالعات درمان ترکیبی پیشنهاد میشود. در این مطالعه نیز اثر درمان ترکیبی مورد بررسی قرار گرفته است. درمان ترکیبی با آلندرونات، کلسیم و ویتامین D همراه با ورزش منظم در 66 بیمار مبتلا به عوارض استئوپروز تجویز شد. میزان (BMD) تراکم استخوانی و نیز T-score در قبل و بعد از درمان در تمامی بیماران سنجیده شد. بر اساس یافتههای پژوهش، بعد از مدت 14.21±4.7 ماه درمان،BMD در ناحیههای لگن، ستون فقرات و ساعد به ترتیب 4.48 ± 1.52 و2.5±4.68 و 4.17 ± 2.6 درصد افزایش معنیدار نشان داد و در مورد T-score، این مقادیر به ترتیب 0.39 ± 0.115 و 0.3 ± 0.149 و 0.5 ± 1.34 افزایش معنیدار نشان داد. لذا این مطالعه موثر بودن درمان ترکیبی استئوپروز را تایید میکند و در صورتی که شرایط اقتصادی و پزشکی بیمار اجازه دهد، میتواند بعنوان درمان بیماران به کار رود.
Osteoporosis is most common osteoporosis causing increased disability and mortality in the elderly. Many medicinal and non-medicinal treatments have been suggested for the prevention of the progressive loss of the bones and treatment of the loss of bone mineral density by preventing bone wasting or enhancing bone generation in menopausic women and the elderly. Although single drug treatment is preferred, combination therapy is suggested in most studies. In the present study, combination therapy with alendronate, calcium and vitamin D together with regular exercise was prescribed for 66 patients with osteoporosis complication. Bone mineral density (BMD) and T-score were measured before and after therapy in all patients. After treatment for 14.21 ± 4.7 months, significant increases were observed in BMD by 1.52 ± 4.48, 2.5 ± 4.68 and 2.6 ± 4.17 precent in pelvis, spine and forearm respectively. Significant increases were also observed in T-score of pelvis, spine and forearm by 0.115 ± 0.39, 0.149 ± 0.3 and 1.34 ± 0.5 respectively. Therefore, the efficacy of combination therapy in the treatment of osteoporosis is verified and suggested to be applied if economic and medical conditions of the patient demand.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_261_b665f5646c6a9e9a7d419ac012ae18e6.pdf
استئوپروز
آلندورنات
درمان ترکیبی
osteoporosis
ALENDRONATE
COMBINATION THERAPY
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
34
40
262
ارتباط فعالیت بدنی و درصد چربی بدن با برخی از عوامل خطرزای قلبی - عروقی در اعضای هیات علمی دانشگاه تربیت معلم سبزوار
THE RELATIONS OF PHYSICAL ACTIVITY AND BODY FAT PERCENTAGE TO SOME CARDIOVASCULAR RISK FACTORS IN FACULTY MEMBERS OF SABZEVAR TEACHER TRAINING UNIVERSITY
محمدرضا حامدی نیا
1
سعید رضایی
2
هدف این تحقیق بررسی ارتباط فعالیت بدنی و درصد چربی بدن با برخی از عوامل خطرزای قلبی - عروقی در اعضای هیات علمی دانشگاه تربیت معلم سبزوار است. به این منظور، 50 نفر از اعضای هیات علمی مرد دانشگاه (با سن 5.7 ± 37 سال، قد 6.9 ± 169 سانتیمتر و وزن 13 ± 76 کیلوگرم) به روش غیرتصادفی انتخاب شدند. این تعداد نمونه 50 درصد حجم جامعه آماری را تشکیل میداد. فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، گلوکز پلاسما، کلسترول،VLDL ,LDL-C ,HDL-C ,TG و نسبت /HDL-C کلسترول بعنوان عوامل خطرزای قلبی- عروقی انتخاب شدند. نتیجه آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رتبهای اسپیرمن نشان داد که درصد چربی بدن با کلسترول پلاسما، VLDL ,TG نسبت HDL-C/ کلسترول،BMI و فعالیت بدنی ارتباط معنیداری دارد؛ ولی با گلوکز پلاسما LDL-C, HDL-C , ارتباط معنیداری ندارد. فعالیت بدنی فقط با درصد چربی بدن ارتباط معنیداری داشت و با عوامل خطرزای قلبی - عروقی دیگر ارتباط معنیداری نداشت. در مجموع از این تحقیق میتوان نتیجهگرفت که درصد چربی بدن در اعضای هیات علمی دانشگاه تربیت معلم سبزوار نسبت به فعالیت بدنی ارتباط بیشتری با عوامل خطرزای قلبی - عروقی دارد.
This Study is intended to study the relationship of physical activity and body fat percentage with some cardiovascular risk factors in faculty members of Sabzevar Teacher Training University in Sabzevar, Iran. For the purposes of the study, 50 male faculty members , with the age of 37 ± 5.7 years, height of 169 ± 6.9 cm and weight of 76 ± 13 Kg were non-randomly selected; they were 50% of the whole population. Cardiovascular risk factors studied included systolic and diastolic blood pressure, plasma glucose, cholesterole, TG, HDL-C, LDL-C, VLDL and HDL-C/cholestrole ratio. Data analysis using Pearson and Spearman correlation coefficients revealed significant relationships between body fat percentage and plasma cholestrole, TG, VLDL, HDL-C/cholestrole ratio, BMI and physical activity. However, no significant correlation was observed with plasma glucose, HDL-C, and LDL-C, physical activity showed a significant relationship only with body fat percentage and no such relationship with other cardiovascular risk factors. In general, it is concluded that in the subjects of our study, body fat percentage correlates with cardiovascular risk factors more than physical activity does.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_262_343b3df35260c4a77548a5d04e3c5d4c.pdf
فعالیت بدنی
چربی
عوامل خطرزای قلبی
عروقی
اعضای هیات علمی
Physical Activity
BODY FAT PERCENTAGE
CARDIOVASCULAR RISK FACTORS
FACULTY MEMBERS
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
41
45
263
ارتباط محدودیت رشد داخل رحمی نوزادان با گروهی از متغیرها
THE RELATION SHIP BETWEEN INTRA - UTERINE GROWTH RESTRICTION IN NEWBORNS AND SOME FACTORS
مریم احمدی
1
دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور
یکی از عوامل مهم در تعیین وضعیت نوزادان، وزن هنگام تولد آنها است. کموزنی هنگام تولد نقش موثری در بیماریزایی شیرخوار دارد و مرگ و میر در این گروه 40 برابر بیشتر از نوزادان با وزن طبیعی است که برای خانواده و جامعه بسیار هزینه آفرین میباشد. از این رو، بر آن شدیم تا پژوهشی را در زمینه انجام دهیم و بدین منظور 86 نوزاد با وزن کمتر از 2500 گرم در عرض از طریق نمونهگیری ساده انتخاب شدند. نوزادان همگی ترم بوده و بطور سرشتی نیز کم وزن نبودند. در این مطالعه، متغیرهای چون سن مادر، جنس نوزاد، رتبه تولد، حجم خانوار، شغل و تحصیلات مادر، طبقه اجتماعی خانواده، فشارخون مادر، سابقه تولد نوزادان کم وزن، محل سکونت، سابقه مصرف مرتب آهن و کلسیم در بارداری، سابقه تهوع و استفراغهای بدخیم بارداری و عفونتهای واژینال مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین رتبه تولد، سن مادر، فشارخون، تهوع و استفراغهای بدخیم بارداری با محدودیت رشد داخل رحمی، ارتباط معنیداری وجود دارد. بطوری که با افزایش سن مادر، وزن نمونهها افزایش مییافت. مادران با فشارخون بالاتر از 140/90 mmHg، نوزادان کم وزنتری داشتند. همچنین نمونهها با وزن کمتر، در مادران مبتلا به تهوع و استفراغهای بدخیم بارداری مشاهده شد.
Birth weight is one of the most important factors in determining the neonatal status. Low birth weight is associated with infant’s morbidity, where mortality rate is 40 times greater than those born with normal birth weight. In this study, 86 neonates with birth weight less than 2500 gr. were sampled in 6 months. They were all term and were not low weight by nature. Maternal age, neonates sex, parity, family members, mother’s education and job, social status, blood pressure, history of low birth weight delivery, area of residence, gestational intake of iron and calcium, history of malignant gestational nausea and vomiting and vaginal infections were the variables to be studied. Interview checklists, weight scale and sphygmomanometer were used for data collection. Findings revealed a significant relationship between intrauterine growth restriction and factors such as parity, mother’s age, blood pressure and gestational nausea and vomiting. In other words, the older the mothers, the higher the birth weigh of their infants. Mothers with bp higher than 140/90 mmHg gave birth to lower - weight infants. Also, low birth weight infants were observed with mothers having experienced malignant gestational nausea and vomiting.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_263_bb1a012e37adff03e0092b320282d8cc.pdf
محدودیت رشد داخل رحمی
زایمان
نوزاد
مرگ و میر
INTRA
UTERINE GROWTH
RESTRICTION
LABOR
neonate
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
46
52
264
تاثیر تزریق عضلانی z و قفل هوا بر میزان درد بیماران مراجعه کننده به کلینیک تزریقات بیمارستان حشمتیه سبزوار
THE EFFECT OF Z-TRACK AND AIR - LOCK INJECTIONS ON THE INTENSITY OF PAIN IN PATIENTS REFERRING TO SABZEVAR HESHMATIYYAH CLINIC
زهرا استاجی
1
لادن نجار
2
سیدرضا مظلوم
3
سعید ابراهیم زاده
4
تزریقات عضلانی یکی از اعمال رایج در پزشکی است و پرستاران بطور مکرر با مشکل درد ناشی از تزریقات عضلانی در بیماران خود مواجه میشوند و همواره در جستجوی روشهایی برای کاهش درد میباشند. پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است که با هدف تعیین تاثیر روش تزریق عضلانی z و قفل هوا بر میزان درد بیماران مراجعه کننده به کلینیک تزریقات بیمارستان حشمتیه سبزوار انجام گردید. در این مطالعه، 585 نفر از زنان مراجعه کننده به کلینیک تزریقات جهت تزریق عضلانی یکی از سه داروی پنیسیلین پروکائین، ب کمپلکس یا دیکلوفناک و در مورد هر کدام از داروهای فوق، 195 نفر به صورت تصادفی انتخاب شده و از این تعداد 65 نفر تزریق عضلانی به روشz ،65 نفر به روش قفل هوا و 65 نفر به روش معمول در محل عضله و نتروگلوتئال در وضعیت خوابیده به یک طرف انجام شد. شدت درد توسط معیار مقیاس دیداری اندازهگیری گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد میانگین شدت درد در گروه روش (3.1) Z، قفل هوا (4.1) و روش معمول (4.5) میباشد. آزمون آنالیز واریانس یک طرفه تفاوت درد گروه روش z و معمول و قفل هوا را معنیدار نشان میدهد. از نظر درجات درد 4.1 درصد از گروه روشz ،7.7 درصد از گروه روش قفل هوا و 14.4 درصد از گروه روش معمول درد شدید داشتهاند که نتایج آزمون مجذور کای (p<0.0001) ارتباط بین درجات شدّت درد و روش تزریق را معنیدار نشان میدهد. همچنین بر اساس آزمون انجام شده بین شدت درد ناشی از تزریق به سه روش فوق و عوامل سن، شغل، تحصیلات و شاخص توده بدن ارتباط معنیداری وجود نداشت. با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد میشود برای راحتی بیشتر بیماران از روش تزریق عضلانی z استفاده شود.
Muscular injections are one of the most common medical procedures and nurses encounter the experience of pain in their patients and look for ways of reducing pain. This quasi-experimental research was conducted to study the effects of Z-track and air-lock injection methods on the intensity of pain. 585 women referring to Heshmatiyyah Clinic in Sabzevar, Iran for either of three injections (Penicillin, B-complex, Diclophenac) were randomly assigned into three groups of 195 members; in each group, 65 patients received Ztrack 65 air-lock and the last 65 routine methods of injection in lateral position. Visual scale was utilized for pain assessment. Findings revealed that in Z-track group, intensity of pain was 3.1; while it was 4.1 and 4.5 in air-lock and routine injection groups; the difference was found to be significant by one -way ANOVA. Severe pain was experienced by 4.1% in Ztrack group, 7.7% in air-lock and 14.4% in the routine injection methods; Chi-squre revealed a significant relationship between pain intensity and injection method (P<0.0001). However, no significant relationship was found to exist between intensity of pain and factors such as age, occupation, education, and BMI. Therefore, it is suggested that we make use of Z-track injection for the ease of patients.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_264_1d66668568cca1d335ab6e64a3c853e1.pdf
تزریق عضلانی Z
قفل هوا
درد
MUSCULAR INJECTION
AIR
LOCK
Z
TRACK
Pain
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
1970-01-01
11
3
53
58
265
عوارض شایع آمپول های دپومدروکسی پروژسترون استات (DMPA) در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه
COMMON COMPLICATIONS OF DEPO-MEDROXY PROGESTERONE ACETATE (DMPA) INJECTION IN WOMEN REFERRING TO HEALTH AND TREATMENT CLINICS OF KERMANSHAH UNIVERSITY OF MEDICAL SCIENCES IN 1382(2003)
بهجت افکاری
1
شیرین ایران فر
2
سوسن حیدرپور
3
کتایون اسماعیلی
4
بر اساس سیاست بهداشتی و جمعیتی کشور، آمپولهای دپومدروکسی پروژسترون استات (DMPA) در برنامههای بهداشتی و تنظیم خانواده کشور قرار داده شده و به زنان عرضه میشود. این مطالعه به منظور بررسی عوارض شایع این آمپولها در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمانشاه در سال 1382 انجام شد. در این بررسی توصیفی، 374 نفر از زنانی که آمپولهای دپومدروکسی پروژسترون استات را بعنوان روش پیشگیری از بارداری انتخاب و حداقل 2 دوره (6 ماه) از آن استفاده کرده و در مراکز بهداشتی درمانی پرونده داشتند، مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که متغیرهای اختلال قاعدگی، عصبانیت، افزایش وزن، سردرد، سرگیجه و ... را مورد سنجش قرار میداد. این بررسی نشان داد که شایعترین عارضه در بین افراد مورد مطالعه، اختلال قاعدگی است که میزان آن 86.1 درصد و بعد از آن عصبانیت 25.4 درصد بود. افزایش وزن عارضه دیگری بود که میزان آن 22.2 درصد گزارش شد. شایعترین اختلال قاعدگی، قطع قاعدگی (53.2 درصد) و لکهبینی (26.7 درصد) بودند که از نظر افراد مورد مطالعه، عمدهترین دلیل ترک این روش نیز بود. پیشنهاد میشود این روش با مشاوره و انتخاب صحیح افراد و آموزش کافی در مورد عوارض آن مورد استفاده قرار گیرد.
According to the national policies of health and population, depo- medroxy progestrone acetate (DMPA) injection is provided for women for family planning purposes. This study was conducted on 374 women using this Contra caption method in Kermanshah; the subjects had used it at least for two six-month periods and had files in health centers. Questionnaires were utilized to collect relevant data on menstrual disorders, nervousness, weight gain, headache, vertigo and so on. The findings revealed that the most common complications were menstrual disorders (86.1%), nervousness being the second most common (25.4%); weight gain was another complication common to the subjects (22.2%). The most Common complication among menstrual disorders were absolute amenorrhea (53.2%) and spotting (26.7%). In general, the most common complications of DMPA injection involved menstrual disorders, nervousness, weight gain and the most common disorder among the former. were absolute amenorrhea and spotting , which were the main reason to abandon the method by the subjects. Therefore it is suggested that this method be utilized with counseling and proper selection of the clients and appropriate training about its complications.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_265_d53bfa1d1fb980f3ef508bd80dd89bb6.pdf
عوارض
آمپول دپومدروکسی پروژسترون استات (DMPA)
زنان
کرمانشاه
COMPLICATIONS
DEPO
MEDROXY PROGESTRONE ACETATE
DMPA
women