per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
6
13
802
Original Article
اثرات ناشی از سوء مصرف استروئیدهای آنابولیک بر میزان آنزیم های کبدی و آلبومین خون ورزشکاران
Examination of Effects of Anabolic Steroids Abuse on Liver Enzymes and Blood Albumin of Bodybuilders
امیر رشیدلمیر
rashidlamir@um.ac.ir
1
محسن دهباشی
m.dehbashi64@yahoo.com
2
بهاره کتابدار
3
دانشیار فیزیولوژی ورزش دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
دانشجوی دکتری بیوشیمی و متابولیسم ورزشی، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی ، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکدهی تربیت بدنی و علوم ورزشی ، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
زمینه و هدف: استروئیدهای آنابولیک طی نیم قرن اخیر به واسطه ی تاثیرات متعدد روی عملکرد و کارایی ورزشکاران مورد توجه قرار گرفته اند. لذا هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثرات ناشی از سوء مصرف استروئید های آنابولیک در حین مصرف و پس از ترک مصرف آن ها بر میزان آنزیم های کبدی و آلبومین خون ورزشکاران رشته ی پرورش اندام می باشد. موادّ و روش ها: تحقیق حاضر از نوع علّی ـ مقایسه ای است و نمونه ی آماری آن شامل 40 مرد (سنّ: 6.8± 26.62 سال ، قد :9.2 ±175.89 سانتی متر، وزن: 12.7± 77.17) می باشد که در قالب چهار گروه ده نفره: گروه اول ورزشکاران در حال مصرف استروئید، گروه دوم ورزشکاران با سابقه ی مصرف و دو ماه دوری از مصرف استروئید، گروه سوم ورزشکاران با سابقه ی مصرف و شش ماه دوری از مصرف استروئید و گروه چهارم ورزشکاران بدون سابقه ی مصرف تقسیم شدند. نمونه های خونی پس از سپری کردن 12 ساعت ناشتا، در ساعت 8 صبح تهیه شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی صورت پذیرفت. یافته ها: نتایج حاصل از این تحقیق مُبیّن تخریب بالاتر دو آنزیم آسپارتات آمینو ترانسفراز(AST) و آلانین آمینو ترانسفراز(ALT) در گروه اول نسبت به سه گروه دیگر بود (5درصد<p). همچنین میزان تخریب این دو آنزیم(AST,ALT) در گروه دوم نسبت به گروه سوم و چهارم بیشتر بود(5درصد<p)، اما میزان تخریب دو آنزیم(ALT,AST) در گروه سوم به نسبت گروه بدون سابقه ی مصرف معنادار نبود(5درصد>p). آلبومین و آلکالین فسفاتاز(ALP) خون در هر چهار گروه در حد معمول بود و میزان تغییرات آنها معنادار نبود(5درصد>p). نتیجه گیری: داروهای استروئیدی تاثیرات مخربی بر سلول های کبد از خود به جای می گذارند و عوارض آنها حتی پس از دو ماه دوری از مصرف این مواد، همواره گریبانگیر افراد استفاده کننده می باشد. اما چنین به نظر می رسد با گذشت زمان از آثار مخرب آنها بر آنزیم های کبد کاسته می شود.
Background & Objectives: For the past 50 years, anabolic steroids have been at the forefront of the controversy due to their various effects on athletes' performance. So the aim of the present study was to examine the effects of anabolic steroids abuse, during and after the withdrawal of the drug usage, on liver enzymes and blood albumin of bodybuilders. Materials & Methods: The study is causative-comparative research, and 40 males (Age: 26.62±6.8 years, height: 175.89±9.2 cm, weight: 77.17±12.7) were participated in this study, who were divided into four groups of ten members: athletes are using steroids, athletes with a history of drug usage who had given away its usage at least for 2 months, athletes with a history of at least 6 months of giving away using steroid and athletes with no history of steroid use. 12-hour fasting blood samples were collected at eight o'clock in the morning, and the data were analyzed using one-way ANOVA and a post hoc test. Results: The results of this study showed higher degradation of both enzymes (ALT, AST) in the first group as compared to the other groups (p<%5). The destruction of these two enzymes (AST, ALT) was higher in second group as compared to the third and fourth groups (p<%5). However, the destruction of the two enzymes (ALT, AST) in the third group was not significant as compared to the fourth group. (p<%5). Albumin and (ALP) levels were normal in all groups and their changes were not significant (p>%5). Conclusion: Steroid drugs have devastating effects on the liver cells. So those, even after two months of stopping drug consumption, their side effects are still apparent in athletes who had used them. But it seems that their negative effects on liver enzymes decrease over time.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_802_93dac772ecc321dbc6f7fe0e577ed36c.pdf
استروئیدهای آنابولیک
آنزیم های کبدی
آلبومین
Liver
Albumin
AST
ALT
ALP
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
14
20
803
Original Article
مقایسه اثر تسکینی پرومتازین و دیکلوفناک بر درد بیماران آپاندکتومی: کارآزمایی بالینی تصادفی شده
Comparison of Effect of Promethazine and Diclofenac on Pain Control of Appendectomy Surgery: A Randomized Cclinical Trial
موسی الرضا تدین فر
mtadayonfar@yahoo.com
1
مهدی آمدنی
amadani115@gmail.com
2
علی تاج آبادی
alitaj58@yahoo.com
3
یاسر تبرائی
4
حسین خسروجردی
h.khosro.123@gmail.com
5
کارشناس ارشد آموزش پرستاری، مربی و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
کارشناس پرستاری، سوپروایزر کنترل عفونت بیمارستان روانپزشکی حجازی مشهد
کارشناس ارشد پرستاری، مربی و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
کارشناس ارشد آمار، مربی و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
کارشناس پرستاری، سوپر وایزر آموزشی بیمارستان امدادی سبزوار
زمینه و هدف:درد بعد از اعمال جراحی، به خصوص آپاندکتومی از شایع ترین علل نارضایتی بیماران می باشد. عوارض مسکن های رایج، محققین را بر آن داشت تا با جایگزینی داروهای مناسب تر، بتوانند بر درد این بیماران غلبه کنند. این پژوهش با هدف مقایسه اثر تسکینی پرومتازین و دیکلوفناک بر کنترل درد بیماران آپاندکتومی انجام شد. مواد و روش ها: این کارآزمایی بالینی سه سوکور در 60 بیمار تحت عمل آپاندکتومیبستری در بیمارستان امداد شهید دکتر بهشتی شهر سبزوار در سال 1391 انجام شد.واحدها به روش نمونه گیری آسان در دسترس انتخاب و به صورت تخصیص تصادفی به دو گروه 30 نفره تقسیم شده، به گروه کنترل دیکلوفناک و مداخله پرومتازین به روش عضلانی عمیق و در عضله دورسوگلوتئال تزریق گردید. براساس مقیاس استاندارد عددی درد، ساعت اول پس از دریافت دارو، درد بیماران بررسی شد. اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و کای دو توسط نرم افزار SPSS نسخه 18 با سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: بین دو گروه در تسکین درد نیم ساعت بعد از عمل، اختلاف معنی داری مشاهده شد (018/0P=). به طوری که میانگین میزان درد بعد از تزریق دیکلوفناک (26/2) ±04/5 و پرومتازین(33/1)±96/3 بود. میانگین میزان درد یک ساعت بعد از تزریق دیکلوفناک (31/5)±59/4 و پرومتازین (33/1)±30/3 بود اما اختلاف معنی داری مشاهده نشد (177/0P=). نتیجه گیری: اثر تسکینی پرومتازین بیشتر از دیکلوفناک است. لذا برنامه ریزی اساسی جهت استفاده از فنوتیازین ها به جای مسکن های پر عارضه مثل ضد التهاب های غیر استروئیدی توصیه می شود.
Background & Objectives: Pain after surgery, especially in appendectomy, is one of the most common causes of patients’ dissatisfaction. Regarding common side effects of existing analgesics, the researchers decided to replace conventional medicine for overcoming postoperative pain in such patients. Therefore, the aim of this study is to compare the pain relief effects of diclofenac and promethazine in patients with appendectomy. Materials & Methodes: This triple blind clinical trial was performed on 60 patients of 49 -15 years old undergoing appendectomy in Shahid Doctor Beheshti Hospital of Sabzevar in 2012. Participants were selected by convenience sampling and randomly divided into two 30-cases groups of control and intervention, respectively received diclofenac promethazine by muscle depth injection in Dursuglutyal muscle. According to the standard numeric pain scale, the pain was investigated in the first hours after treatment. Data were analyzed using the Pearson chi-square test and SPSS version 18, and the level of significance was selected as 0.05. Results: The difference of postoperative pain relief was significant (P=0/018) between the two groups at a half an hour. The average amount of pain in half an hour after injection of diclofenac and promethazine were 5.04± 2.26 and 3.96 ± 1.33, respectively. Also, the average amount of pain in one hour after injection of diclofenac and promethazine were 4.59 ± 5/31 and 3.30 ± 1.33, respectively. However, the differences were not statistically significant (P = 0.177). Conclusion: Promethazine is of greater analgesic efficacy than diclofenac. Therefore, a basic planing is recommended for the use of phenothiazines instead of highly morbid analgesics like non -steroidal anti-inflammatory drugs.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_803_912585a2baf45df960006dee920bb85f.pdf
درد
پرومتازین
دیکلوفناک
مسکن
آپاندکتومی
Pain
Promethazine
Diclofenac
Analgesic
Appendectomy
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
21
30
804
Original Article
بررسی باورهای فراشناختی و ویژگیهای شخصیّتی بیماران وسواسی
Examined Metacognition Believes and Personality Characteristics of Obsessive-Compulsive Patients
صدیقه صالحی
salehi.s1990@yahoo.com
1
سیدعلی محمد موسوی
2
محمدابراهیم ساریچلو
3
سید حسین قافله باشی
4
کارشناس ارشد روانشناسی عمومی، مدرس دانشگاه پیام نور واحد آبادان، آبادان، ایران
استادیار گروه روانشناسی عمومی دانشگاه بین المللی امام خمینی، قزوین، ایران
دانشجوی دکترای روانشناسی بالینی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران
استادیار گروه روانپزشکی دانشگاه علومپزشکی قزوین، قزوین، ایران
زمینه و هدف:وسواس بیماری مزمنی است که موجب اختلال در عملکردهای مختلف بیمار شده و درمان آن نیز به دلیل ماهیّت علایم و میل به ازمان آن دشوار و پیچیده است. هدف مطالعه حاضر، بررسی باورهای فراشناختی و ویژگیهای شخصیّتی افراد وسواسی است. مواد و روشها: در قالب طرح مقطعی یک ساله (از 9/1391 تا 8/1392)، 62 بیمار مبتلا به وسواس از کلینیک روانشناسی قزوین، به شیوه نمونهگیری تصادفیِ زمانی انتخاب شدند. گردآوری دادهها براساس پرسشنامههای باورهای فراشناختی ولز (MCQ)، ویژگیهای شخصیّتی پنج عاملی کاستا و مککری (NEO-FFI) و علایم تشخیصی وسواس مادزلی (MOCI) انجام شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 21 و روشهای آمار توصیفی و استنباطی در سطح 5 درصد و 1 درصد معناداری تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: مؤلّفههای شخصیّت و باورهای فراشناختی اثر معناداری بر شدّت وسواس ندارد. بیشتر افراد وسواسی در طیف روانرنجورخویی و سپس باوجدان بودن قرار دارندو دو صفت برونگرایی و گشودگی در این افراد میزان پایینتری داشته است. بین باور اعتماد شناختی و سایر باورهای فراشناختی تفاوت معناداری وجود دارد و این باور نسبت به سایر باورها در بین افراد وسواسی از میزان کمتری برخوردار است. تنها رابطه معنادار مشاهده شده بین صفات شخصیّتی و باورهای فراشناختی، مربوط به رابطه معکوس برونگرایی و اعتماد شناختی است و سایر ضرایب مشاهده شده معنادار نیستند. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش، از مفهومسازی فراشناختی و ویژگیهای شخصیّتیِ اختلال وسواس فکری-عملی حمایت میکند که این یافته مفهوم مهمّی برای علت شناسی، تداوم و درمان این اختلال است.
Background & Objectives: Obsessive-compulsive disorder is a chronic disorder that disables different functions of patients and the treatment is difficult and complicated because of signs inherent of disorder and tending to be chronic. The aim of this study was to evaluate the metacognition believes and personality characteristics of obsessive-compulsive patients. Materials & Methods: In a cross-sectional design (one year, from 12/2012 to 11/2013), 62 patients diagnosed with OCD from psychological clinic of Qazvin were selected by the method of time random sampling. Data were collected using Wells’ MCBQ-30, FFI-60 Costa & Mccare and MOCI questionnaire. Data were analyzed by version 21 SPSS software, descriptive and inferential statistical methods at the level 5 and 1 percent of Significant. Results: Personality components and metacognition believes do not make meaningful effect in obsession severity. Most of obsessed patients are in spectrum of neuroticism and then conscientiousness with extraversion and openness experience which neuroticism and conscientiousness is more in both and extraversion and openness experience is lower in patients. There is meaningful difference between cognitive confidences and other cognitive believe, and these are less than another believes in obsessed patients. The relationship between personality characteristics and cognition believes are the only meaningful relation which is observed. These meaningful relationships pertain to negative relationship of extraversion and cognitive confidence and the other coefficients are not meaningful. Conclusion: The research findings are consistent with meta-cognitive and personality characteristics conceptualizations of obsessive-compulsive disorders. This finding could be an important concept for etiology, continuation, and treatment of this disorder.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_804_0c93f865e2242ed9623f11323f336ab5.pdf
اختلال وسواس فکری-عملی
باورهای فراشناختی
ویژگیهای شخصیّتی
Obsessive-compulsive disorder
Metacognitive beliefs
Personality characteristics
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
31
39
805
Original Article
بررسی شیوع ژن aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia در میان ایزوله های بالینی استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین جدا شده از بیمارستان های منتخب مشهد
Evaluate the Prevalence of aac(6')-Ie-aph (2′′)-Ia Gene among Clinical Isolates of Methicillin-Resistant Staphylococcus aureus Isolates from the Hospital Mashhad
آزاده حداد سبزوار
hadad.azadeh@yahoo.com
1
حسن عبداله زاده
dr1_abdollahzade@yahoo.com
2
کارشناسی ارشد، میکروبیولوژی، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، مشهد، ایران
MD و MPH بهداشت باروری، گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران
زمینه و هدف: استافیلوکوک اورئوس مقاوم به متی سیلین(MRSA) یکیازعواملاصلیعفونتهایبیمارستانیو اکتسابیازجامعهاست. هدف ازانجام این پژوهش، بررسی شیوع ژن aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia در میان ایزوله های بالینی استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین جدا شده از بیمارستان های منتخب مشهد می باشد. مواد و روشها: روش انجام مطالعه از نوع مقطعی (از مهرماه 1392 تا تیرماه 1393 از نمونه های بالینی مختلف بیمارستان های قائم، پاستور، امام هادی (ع)، امام رضا (ع) مشهد) و به صورت توصیفی – تحلیلی می باشد. پساز جمع آوری 45 ایزولهبالینی MRSAالگویحساسیتآنتی بیوتیکیسویهها به روشانتشاراز دیسک توسطدیسکهایآنتی بیوتیکی اگزاسیلین، جنتامیسین، توبرامایسین، آمیکاسین و کانامایسین با رعایت اصول CLSI تعیین شد. برای تشخیص و تعیین فراوانی ژن مقاومت mecA (جهت تشخیص قطعی MRSA) و ژن aac(6')-Ie-aph(2′′)-Iah از روش PCR استفاده شد. دادههای جمعآوری شده پس از ورود به نرمافزار SPSS نسخه 18 با استفاده از آزمون کای دو در سطح معناداری 0001/0P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این پژوهش، جمعاً 45 نمونه MRSA مورد بررسی قرار گرفتند. 51% از نمونه ها از زخم و به ترتیب 37 % ، 7% و 5% نمونهها از خون، ادرار و خلط ایزوله شده بودند. بر اساس نتایج حاصل از آنتی بیوگرام، نمونههای MRSA بیشترین مقاومت را به ترتیب نسبت به کانامایسین (80%)، توبرامایسین (71%)، آمیکاسین (53%) و جنتامایسین (31%) نشان دادند. ژن aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia در 44/24 درصد از جدایه های استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین شناسایی شد. نتیجه گیری: در مطالعه حاضر نسبت به سایر تحقیقات شیوع مقاومت آنتی بیوتیکی کمتر می باشد که می تواند به علت شیوع کمتر مکانیسم های مقاومتی در این ایزوله ها باشد. تفاوت مشاهده شده در نتایج مطرح کننده تنوع الگوی مقاومت به آمینوگلیکوزید ها در نواحی جغرافیایی مختلف است.
Background & Objectives: Methicillin-resistant Staphylococcus aureus is a major cause of nosocomial and community-acquired infections. The purpose of this study was to evaluate the prevalence of aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia gene among clinical isolates of methicillin-resistant Staphylococcus aureus isolated from Mashhad hospitals. Materials & Methods: This study was cross-sectional and descriptive-analytic (from September 2013 to July 2014 performed on clinical samples of Ghaem, Pasteur, Imam Hadi, Imam Reza hospitals in Mashhad). After collecting 45 clinical isolates of MRSA antimicrobial, sensitivity pattern of isolates was determined by disk diffusion method using disks of oxacillin, gentamicin, tubramycin, amikacin, and kanamycin according to the CLSI guidelines. PCR method was used for detection and determination of prevalence of mecA antimicrobial-resistance gene (used to confirm the diagnosis of MRSA) and aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia genes. Data collected after the entry into SPSS version 18 using chi-square test. Results: In this study, 45 cases of Methicillin-resistant Staphylococcus aureus were evaluated. %51 of cases was isolated from ulcers; while %37, %7 and %5 were respectively isolated from blood, urine and sputum. According to the antibiotic sensitivity test results, Staphylococcus aureus isolates were resistant against kanamycin (%80), tobramycin (%71), amikacin (%53) and gentamicin (%31). The aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia gene at %44/24 of isolates of methicillin-resistant Staphylococcus aureus was detected. Discussion: Compared to others, this study shows lower rate of antimicrobial resistance which could be due to lower frequency of resistance mechanisms (Aminoglycoside-resistance genes, efflux pomps, …) in these isolates. The discrepancy between results could also point to diversity in aminoglycoside-resistance in different geographical regions.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_805_2ca7302d93b3b327df1afcd66b41d05e.pdf
ژن aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia
استاف اورئوس مقاوم به متی سیلین
بیمارستان مشهد
Gene aac(6')-Ie-aph(2′′)-Ia
Methicillin-resistant Staphylococcus aureus
Hospital Mashhad
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
40
47
806
Original Article
بررسی تأثیر نانوذرات نقره در غیرفعالسازی باکتریهای هتروتروف از آب آلوده
Effect of silver nanoparticles on the inactivation of heterotrophic bacteria in water contaminated
حسن علیدادی
1
راضیه نوروزیان استاد
norouzianr911@mums.ac.ir
2
حبیب اله اسماعیلی
esmailyh@mums.ac.ir
3
دانشیار، مرکز تحقیقات علوم بهداشتی، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد- ایران
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد- ایران
دانشیار، مرکز تحقیقات علوم بهداشتی، گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد- ایران
زمینه هدف: روشهای معمول گندزدایی آب استفاده از کلر است که می تواند عوامل میکروبی را بطور موثر کنترل کند. تحقیقات دهه اخیر رابطه بین گندزدایی آب با کلر و محصولات گندزدایی جانبی را نشان داده است. تکنولوژی نانو در دهه های اخیر فرصتی را برای کشف قدرت باکتری کشی نانوذرات فلزی فراهم کرده است. از میان این نانوذرات، نقره بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. هدفازاینتحقیقارزیابیتاثیر نانوذرات نقره در غیرفعالسازی باکتریهای هتروتروف از آب آلوده بودهاست. مواد و روشها: اینمطالعهتجربیدرسیستمبستهودرمقیاسآزمایشگاهیبررویآبآلودهدست سازیکهبااضافهکردن 10 میلی لیتر پساب به 90 میلی لیتر آب مقطر ساختهشدهبود،انجامگرفت. هر بار، به 6 ظرف از آب آلوده، نانونقره با مقادیر 180-30 میکروگرم در لیتر افزوده شد و در طول 100 دقیقه هر 20 دقیقه یک بار یک نمونه برداشته شد. شمارش بشقابی باکتریهای هتروتروف مطابق دستورالعمل های چاپ 21 کتاب استاندارد متد آزمایش شد. یافته ها: نتایجنشانداد افزایش زمان تماس با نانونقره، باعث غیر فعالسازی بیشتر باکتریهای هتروتروف است (p=0.001)، اما رابطه معنی داری بین مقدار نانونقره و غیر فعالسازی باکتریهای هتروتروف دیده نشد (p=0/13 ). حداکثرغیرفعال سازی 6/83 درصد در زمان تماس 100 دقیقه و برای غلظت 180 میکروگرم بر لیتر به دست آمد. نتیجه گیری: براساسنتایجاینتحقیق،میتواننتیجهگرفتکهنانونقرهبرای غیر فعالسازی باکتریهای هتروتروفازآبآلودهموثر بوده و به عنوان یک روش جدید برای گندزدایی آّب پیشنهاد می گردد.
Background & Objectives: Common methods for water disinfection are using chlorine which can efficiently control microbial agents. Researches in recent decades have shown a relationship between the disinfection of water and disinfection by-products. Nanotechnology in the last decades has provided opportunities for discovering the bactericide property of metal nanoparticles. Among all anti-microbial nanoparticles, silver is the most applicable one. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effect of nanosilver on inactivating of the heterotrophic bacteria in contaminated waters. Materials & Methods: This bench-scale experimental study was carried out in a batch system on artificially contaminated water samples prepared by adding 10 ml effluent to 90 liters of distilled water. In each run, the nanosilver (30-180 μgL-1) was added to 6 containers of contaminated water and then a sample was taken every 20 minutes for a 100-minute period. Numbers of heterotrophic plate count (HPC) were determined for all samples according to the standard methods book instructions (21st edition). Results: Results revealed that the heterotrophic bacteria inactivation significantly increased with increasing the contact time of nonosilver (P=0.001), but there was no significant correlation between the nanosilver concentrations and heterotrophic bacteria inactivation (P=0.13). The maximum heterotrophic bacteria inactivation (83.6%) was achieved within 100 minutes of contact time for 180 μgL-1 of nanosilver. Conclusion: Nanosilver treatment is effective in heterotrophic bacteria inactivation in contaminated water and can be advised as a new method for water disinfection.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_806_fc8574af3ab49715bddd8553f3cd0cec.pdf
نانونقره
گندزدایی
باکتری هتروتروف
آب
Water
disinfection
Nanosilver
Heterotrophic bacteria
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
48
57
807
Original Article
شرایط بهینه فرآیند انعقاد و لخته سازی با پلی آلومینیوم کلراید در تصفیه فاضلاب صنایع لبنی
Optimal Condition of Coagulation Process Using Poly Aluminium Chloride in Dairy Wastewater Treatment
سمیه رحیمی
somayerahimi25@gmail.com
1
مصطفی علیزاده
alizade@muq.ac.ir
2
فردوس کرد مصطفی پور
3
ادریس بذرافشان
ed_bazrafshan@yahoo.com
4
ادریس حسین زاده
jian_xantia@yahoo.com
5
محمود تقوی
taghavi66@yahoo.com
6
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی بهداشت محیط، مرکز پژوهشهای علمی دانشجویی دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی بهداشت محیط، مرکز پژوهشهای علمی دانشجویی دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
دانشیار، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات ارتقاء سلامت- دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
دانشیار، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات ارتقاء سلامت- دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
دانشجوی دکتری تخصصی بهداشت محیط، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد همدان، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، همدان، ایران
دانشجوی دکتری تخصصی بهداشت محیط، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی زابل، زابل، ایران
زمینه و هدف: با تولید روزافزون محصولات لبنی به خصوص پنیر، مشکل بار آلودگی بالای پساب این صنایع و نحوه تصفیه آن رو به افزایش است. یکی از روش های تصفیه اینگونه پسابها، سیستم تصفیه با استفاده از منعقد کننده میباشد. این تحقیق با هدف تعیین شرایط بهینه فرآیند انعقاد و لخته سازی با پلی آلومینیوم کلراید برای تصفیه فاضلاب صنعت لبنی انجام شد. مواد و روشها:در این مطالعه، از فرایند انعقاد با منعقد کننده PAC درشرایط آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گرفت. با تغیر پارامترهای مهم موثر در این سیستم چون pH (2-12) و میزان دوز منعقد کننده (mg/l100-5) ، میزان کاهش پارامترهای کیفی همچون اکسیژن مورد نیاز شیمیایی(COD)، اکسیژن مورد نیاز بیوشیمیایی(BOD)، کل ازت آلی و معدنی( TKN)، کل فسفر(TP) و کل جامدات محلول(TDS) (راندمان دستگاه) ، محاسبه شد. یافته ها: نتایج آزمایشات نشان داد کارآیی حذف COD، BOD، TKN، TP و TDS در شرایط pH برابر 8، دوز منعقد کننده mg/l50 و شرایط دمایی 2±22 درجه سانتیگراد به ترتیب به 51/74، 81/84، 24/68، 46/65 و 69/85درصد است که بیشترین مقادیر به دست آمده در مقادیر متغیر دو پارامتر pH و مقدار منعقد کننده است. نتیجه گیری:نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که منعقد کننده پلی آلومینیوم کلراید (PAC) قادر به کاهش پارامترهای کیفی فاضلاب صنعت لبنیات به حد استاندارد تخلیه پساب میباشد. با توجه به سهولت دسترسی، راهبری آسان و کارآیی قابل قبول در تصفیه اینگونه فاضلابها میتواند برای تصفیه فاضلاب صنایع لبنیاتی استفاده شود.
Background & Objectives: With increasing the dairy products, particularly cheese, the problem of pollution arisen from the corresponding wastewaters and their treatment is being more serious than before. One of the used treatment methods for such wastewaters is coagulation process. This study was done with the aim of determining optimal condition of coagulation process for dairy wastewater treatment using poly Aluminium chloride (PAC). Materials & Methods: At first, the coagulation process with PAC coagulant was used under laboratory conditions. By changing important parameters affecting the system pH (2-12) and coagulant dosage (5-100 mg/L), the decreasing of quality parameters of effluent such as Chemical Oxygen Demand(COD), Biological Oxygen Demand(BOD), Total Kjehldahl nitrogen (TKN), Total Phosphorous(TP) and Total Dissolved Solids (TDS) were obtained. Results: Experiments showed the removal efficiency ofCOD, BOD, TKN, TP, and TDS in pH 8 and coagulant dosage of 50 mg/L at 22±2 °C can be reached to 74.51, 84.81, 68.24, 65.46 and 85.69, respectively, which were the highest amounts among the pHs and coagulant dosages studied. Conclusion: The results showed that PAC coagulant is able to improve quality parameters of dairy wastewaters to standard levels. Because of availability, easy operation and acceptable removal efficiency for this wastewater type, PAC coagulant can be used for treatment of dairy industries wastewater.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_807_635ed190fd093a47c12370bd9660bade.pdf
فاضلاب لبنی
انعقاد
پلی آلومینیوم کلراید
Dairy Wastewater
Coagulation
PAC
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
58
65
808
Original Article
تأثیر یک برنامه آموزش ارگونومی بر کاهش عوامل آسیبزایی اسکلتی- عضلانی
Effects of an ergonomic training program on the reduction of musculoskeletal disorders
حاجی امید کلته
1
رضا حکمت شعار
reza_hekmatshoar@yahoo.com
2
ابراهیم تابان
ebrahim.taban@modares.ac.ir
3
محمدامین فقیه
4
محسن یزدانی اول
5
ثنا شکری
6
دانشجوی دکتری مهندسی بهداشت حرفهای، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
مربی، کارشناس ارشد بهداشت حرفهای، عضو هیئتعلمی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران
دانشجوی کارشناس ارشد مهندسی بهداشت حرفهای، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی در ارتقاء سلامت، دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان، بندرعباس، ایران
دانشجوی کارشناس ارشد مهندسی بهداشت حرفهای، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
دانشجوی کارشناس ارشد مهندسی بهداشت حرفهای، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
زمینه و هدف: وضعیت بدنی نامناسب در حین کار با رایانه میتواند باعث مشکلات اسکلتی عضلانی برای کاربران رایانه شود. این مطالعه باهدف تأثیر یک برنامه آموزشی ارگونومی بر تصحیح وضعیت نامناسب بدنی در حین کار و کاهش دیگر عوامل آسیبزایی اسکلتی عضلانی دریکی از واحدهای اداری شرکت ملی گاز ایران انجام شد. مواد و روشها: جامعه آماری پژوهش حاضر، 52 نفر از کارکنان یک واحد اداری بودند. بعد از ارزیابی اولیه از وضعیت بدنی در حین کار، برنامه مداخله آموزشی ارگونومی جهت کاهش عوامل آسیبزایی اسکلتی- عضلانی در طی یک دوره دوماهه، به کاربران داده شد.ارزیابی وضعیت بدنی قبل و بعد از آموزش با استفاده از روش رولا انجام گردید، سپس دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 19 و توسط آزمونهای آماری chi-square مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: بر اساس یافتهها امتیاز نهایی افراد قبل از آموزش حداقل 3 و حداکثر 7 میباشد و بعد از ارائه آموزش وباگذشت 2 ماه از آن، امتیاز نهایی حداقل 2 و حداکثر 4 گردید. آزمون آماریchi-square نشان داد که بین برنامه مداخله آموزش ارگونومی در کاهش عوامل آسیبزای اسکلتی عضلانی و اصلاح وضعیت بدنی کاربران رابطه معناداری وجود دارد. نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد برنامه آموزش ارگونومی میتواند یک روش بسیار مؤثر برای کاهش عوامل آسیبزایی اسکلتی عضلانی باشد.
Background and aims: Awkward posture can cause musculoskeletal disorders while working with computers for the computer users. the aim of this study was to evaluate the effect of an ergonomic training program in poor condition physically at work and reduction of other causes of musculoskeletal disorders in one of the subsidiaries of National Iranian Gas Company. Evaluation of posture before and after the training was done by Rula. Methods: The statistical population consisted of 52 employees had an administrative unit. After an initial assessment of body condition during operation, ergonomics intervention program to reduce the factors causing musculoskeletal disorders over a period of two months was given to the users. Then the data using SPSS version 19 and by chi-square and t-test analysis was performed. Results: the final score is based on a minimum of three and maximum of seven subjects before training and over two months, the final score was a minimum of 2 and maximum of 4. Conclusion:Chi-square test showed a significant effect between ergonomic training intervention programs on reduction of awkward musculoskeletal postures of users.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_808_f8d0cde59257d3a99f2cae866c4e65c4.pdf
ارزیابی پوسچر
ارزیابی سریع اندام فوقانی
اختلالات اسکلتی- عضلانی
آموزش
posture assessment
Rapid Upper Limb Assessment
Musculoskeletal disorders
training
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
66
74
809
Original Article
بررسی اثر کیندلینگ پنتیلینتترازول و غیرفعالسازی هیپوتالاموس جانبی بر روند کیندلینگ و جمعیت نورونی هیپوکامپ
Evaluation of PTZ kindling and lateral hypothalamus inactivation on kindling and hippocampal neuronal survival
نصیبه اکبری
akbarinasibe83@yahoo.com
1
محمود اله دادی سلمانی
elahdadi@du.ac.ir
2
تقی لشکربلوکی
lashkar@du.ac.ir
3
مهدی گودرزوند
m118medical@yahoo.com
4
دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی، دانشکده زیستشناسی، دانشگاه دامغان، دامغان، ایران
استادیار فیزیولوژی، دانشکده زیستشناسی، دانشگاه دامغان، دامغان، ایران
استادیار بیوشیمی، دانشکده زیستشناسی، دانشگاه دامغان، دامغان، ایران
استادیار فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی البرز، کرج، ایران
زمینه و هدف:صرع یک اختلال عصبی ناشی از تغییرات سیناپسی است که منجر به افزایش تحریکپذیری و تغییرات ساختاری بافت مغزی میگردد. کیندلینگ یک مدل حیوانی صرع است که طی تحریک های مکرر الکتریکی یا شیمیایی زیرآستانهای منجر به تغییرات سیناپسی و مداری در مغز می شود. هیپوتالاموس جانبی به عنوان کانون اصلی نورون های اورکسینرژیک در خواب و بیداری و نیز تحریکپذیری مغزی دخیل است و گیرنده های زیادی در هیپوکامپ دارد. بنابراین، در این مطالعه به بررسی اثر کیندلینگ و غیرفعالسازی هیپوتالاموس جانبی بر تغییرات بافتی هیپوکامپپرداخته شد. مواد و روش ها:به منظور ایجاد کیندلینگ شیمیایی، داروی پنتیلن تترازول به میزان 45 میلیگرم / کیلوگرم، هر 48 ساعت از طریق داخل صفاقی تا 13 روز به حیوان تزریق گردید. سه مرحله متوالی 4 یا 5، به عنوان تایید کیندلینگ در نظر گرفته شد. لیدوکایین 2% با کمک دستگاه استریوتاکسی به هیپوتالاموس جانبی سمت راست، نیم ساعت قبل از هر تزریق پنتیلن تترازول تجویز گردید. رنگآمیزی Nissl جهت مشاهده جمعیت نورونی نواحی CA3 و هیلوس (Hilus) هیپوکامپ استفاده گردید. یافته ها:غیرفعالسازی هیپوتالاموس جانبی از نمو کیندلینگ پنتیلن تترازول (دوز 45 میلی گرم) پیشگیری نمود. پراکندگی سلولی در ناحیه ژیروس دندانهای و ناحیه CA3 هیپوکامپ در اثر کیندلینگ پنتیلنتترازول افزایش یافت. در حالی که، غیرفعالسازی هیپوتالاموس جانبی نتوانست از این پراکندگی پیشگیری نماید. از طرفی، کیندلینگ اثر قابل مشاهده بر جمعیت نورونی نواحی CA3 و هیلوس هیپوکامپ نداشت. نتیجه گیری:تحلیل نتایج نشان داد که کیندلینگ پنتیلن تترازول در ایجاد پراکندگی نورونی هیپوکامپ نقش دارد و غیرفعالسازی هیپوتالاموس جانبی اگر چه از نمو کیندلینگ ممانعت می نماید، قادر به پیشگیری از پراکندگی نورونی نیست.
Purpose: Epilepsy, as a plastic change lead to hyperexcitability and structural change. Kindling is the process of repetitive subconvulsive electrical or chemical stimulation induced synaptic and circuit alterations. Lateral hypothalamus (LH) contains the main constellation of orexinergic neurons involved in sleep and waking and even excitability with high numbers of receptors in hippocampus. Thus, we investigate the effect of LH inactivation on kindling development and kindling induced hippocampal neuronal population. Method: Pentylenetetrazol (PTZ; 45 mg/kg) was used to induce chemical kindling every 48 h up to 13 injections, intraperitoneally. Three consecutive 4 or 5 seizure stages were criteria for kindling. Lidocaine (2%) was injected stereotaxically into right LH, 0.5 h prior to PTZ administration. Nissl staining was used to demonstrate neuronal population survival in CA3 and hilar regions of hippocampus. Results: LH inactivation prevented PTZ kindling development. Although kindling increased neuronal dispersion in CA3 and hilar regions, LH inactivation was unable to reduce the dispersion. Moreover, kindling did not affect neuronal survival in CA3 and hilus, qualitatively. Conclusion: It is concluded that kindling induced structural changes is to some extent independent of kindling development and it is not prevented by kindling inhibition through LH inactivation.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_809_4e5666f297eb8ffce38c86f865fa3ec3.pdf
صرع
کیندلینگ
پنتیلنتترازول
هیپوتالاموس جانبی
epilepsy
kindling development
Pentylenetetrazol
Lateral hypothalamus
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
75
83
810
Original Article
مقایسه سوء رفتار در سالمندان نژاد فارس و ترک استان چهارمحال و بختیاری
A Comparison on Elderly Abuse in Persian and Turkish Race in Chaharmahal Bakhtiari Province
راضیه سادات حسینی
1
رها صالح آبادی
rahasalehabadi@gmail.com
2
راهله جوانبختیان
3
معصومه علیجانپور آقاملکی
4
وحیدرضا برهانی نژاد
5
وحید پاک پور
vahidpakpour@zums.ac.ir
6
دانشجوی دکتری سالمند شناسی، پژوهشگر مرکز تحقیقات بیماریهای عفونی و گرمسیری، کمیته تحقیقات HSR، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، ایران
کارشناس ارشد پرستاری، عضو هیأت علمی دانشکدهی پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران
کارشناس ارشد آموزش پرستاری، عضو هیات علمی دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی شهرکرد، شهرکرد، ایران
کارشناسی ارشد مامایی، عضو هیات علمی بالینی، گروه مامایی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل
دانشجوی دکتری سالمند شناسی، پژوهشگر مرکز تحقیقات بیماریهای عفونی و گرمسیری، کمیته تحقیقات HSR، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، ایران
دانشجوی دکترای آموزش پرستاری، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی تبریز، تبریز، ایران
زمینه و هدف:در کشور ایران نیز همانند بسیاری از کشورهای درحال توسعه، گزارشی که منعکسکنندهی تاثیر فرهنگهای مختلف بر سالمندآزاری باشد، وجودندارد. این مطالعه با هدف بررسی مقایسهای سوء رفتار با سالمندان و عوامل مرتبط با آن در دو گروه فارس و ترک استان چهارمحال و بختیاری انجام گرفته است. موادّ و روشها:این مطالعه از نوع توصیفی ـ مقایسهای بوده که با مشارکت 400 نفر از سالمندان استان چهارمحال و بختیاری انجام گرفت. روش نمونهگیری ازنوع تصادفی بود. پژوهشگر در چندین شهرستان پس از مراجعه به پارکها و اماکنی که سالمندان واجد شرایط شرکت در مطالعه حضور داشتند و منازل آنان، پرسشنامهی سالمندآزاری را تکمیل نمود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافتهها:نتایج نشان داد که 14/17 درصد از مشارکتکنندگان به نوعی سوء رفتار را تجربه نمودهاند که 9/35 درصد آن سوء رفتار جسمی، 9/15 درصد سوء رفتار روانی کلامی، 16 درصد سوء رفتار غیرکلامی، 1/10 درصد غفلت از خود، 5/4 درصد غفلت دیگران، 3/23 درصد تجربهی طردشدن از جانب دیگران و 3/14 درصد سوء رفتار مالی بوده است. همهی انواع سوء رفتار در هر دو گروه ترک و فارس اختلاف آماری معناداری داشت ( 5 صدم≥p). نتیجهگیری:علیرغم تاکید بر احترام به سالمند در فرهنگ ما سالمندان، انواع مختلف سوء رفتار را تجربه میکنند. لذا شناخت دقیق سوء رفتار با آنان و عوامل مرتبط با آن، میتواند آگاهی و حساسیّت جامعه و سازمانهای مرتبط با این پدیده را ارتقاء دهد تا از این معضل بهداشتی جلوگیری به عمل آید.
Background: In Iran, as in many developing countries, a report that reflects the impact of different cultures on the elderly abuse does not exist. Therefore this study conducted to compare elderly abuse and related factors in groups of Persian and Turk in Chahatmahal Bakhtiari province. Materials & Methods: This descriptive-comparative study was carried out on 400 elderly people in Chahatmahal Bakhtiari province. Sampling method was random. The researcher visiting several parks and places which elderly people were eligible for the study and Elder Abuse Questionnaires were completed. For analyzing the data, descriptive and inferential statistics were used. Results: Finding showed that 17.14% of participants have experienced at least one type of abuse, which 35.9% was physical abuse, 15.9% verbal-psychological abuse, 16% Nonverbal abuse, 10/1% self-neglect, 4.5% others neglect, 23.3% experience of rejection from others, and 14.3% financial abuse. All types of abuse in both Persian and Turkish groups were significantly different. Conclusion: Despite our cultural emphasis on respecting to the elderly people, they experience various forms of abuses. Therefore, understanding their abuse and related factors can promote the awareness and sensitivity of community and related organizations which finally prevents this health problem.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_810_e619ae21cb0e5096c93d6b41723829e7.pdf
سالمند
سالمندآزاری
فارس
ترک
older adult
older abuse
Persian
Turkish
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
84
94
811
Original Article
بررسی فرایند ازنزنی کاتالیزوری با کربن فعال اصلاح شده با MgO در حذف مترونیدازول از محلولهای آبی درراکتوربسترسیال
Survey of Catalytic O zonation Process with MgO-Modified Activated Carbon for the Removal of Metronidazole from Aqueous Solutions through a Fluidized Bed Reactor
اشکان عبدلی
1
رضا شکوهی
2
عبدالمطلب صید محمدی
3
قربان عسگری
asgari@umsha.ac.ir
4
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان
دانشیار گروه مهندسی بهداشت محیط،دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان
استادیار گروه مهندسی بهداشت محیط،دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان
استادیار گروه مهندسی بهداشت محیط،دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی همدان
زمینه و هدف:آنتیبیوتیکها با وارد شدن به محیط زیست میتوانند موجب مقاومت باکتریایی و تاثیر منفی بر موجودات مختلف شوند. ازنزنی کاتالیزوری یک روش برای افزایش راندمان فرایند ازنزنی تنها میباشد. این مطالعه با هدف بررسی کارایی فرایند ازنزنی کاتالیزوری با کربن فعال اصلاح شده با MgO در حذف مترونیدازول از محلولهای آبی در راکتور بستر سیال انجام گرفته است. مواد و روشها: این مطالعه تجربی در آزمایشگاه شیمی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی همدان انجام گرفته است. آزمایشات ازنزنی کاتالیزوری در راکتور با بستر سیال صورت گرفت. تاثیر فاکتورهای pH، زمان واکنش، دوز کاتالیزور، غلظت اولیه مترونیدازول، عوامل تخریب کننده ازن و رادیکالهای هیدروکسیل مشخص شد. همچنین کینتیک تجزیه مترونیدازول و طیف FTIR کاتالیزور نیز تعیین شد. تغییرات غلظت مترونیدازول توسط دستگاه HPLC تعیین شد. یافته ها: نتایج نشان داد که استفاده از کاتالیزور تهیه شده سرعت تجزیه مترونیدازول را حدود 32/7 برابر نسبت به ازنزنی متداول افزایش میدهد. در این مطالعه pH بهینه برابر با 10، دوز کاتالیزور بهینه برابر با 5/1 گرم بر لیتر و زمان بهینه برابر با 30 دقیقه تعیین شد. نتایج حاصل از تاثیر عوامل مداخلهگر نشان داد که عمده واکنشهای تجزیۀ مترونیدازول در مطالعۀ حاضر در سطح کاتالیزور اتفاق میافتند. نتیجهگیری: نتایج حاصل نشان دادند که با توجه به عملکرد بالای کربن فعال پوشش داده شده با MgOدر فرایند ازنزنی کاتالیزوری و افزایش راندمان حذف مترونیدازول در مقایسه با ازنزنی تنها و دسترسی آسان به مواد اولیه، کاربرد این کاتالیزور در فرایند ازنزنی به منظور افزایش راندمان و تسریع واکنش تجزیه مترونیدازول و ترکیبات مشابه توصیه میشود.
Background & Objectives: Antibiotics can cause negative impacts on animals and bacterial resistance by entering to the environment. Catalytic ozonation process is a method for increasing the efficiency of the simple ozonation. This study evaluated the efficiency of catalytic ozonation process with activated carbon modified with MgO to remove metronidazole from aqueous solutions in a fluidized bed reactor. Materials & Methods: Catalytic ozonation experiments were performed in a fluidized bed reactor. Impact of pH, reaction time, catalyst dosage, initial concentration, radical scavengers and hydroxyl radicals was found. The degradation kinetic of metronidazole was determined as well as FTIR spectra of the catalysts. The concentration change of metronidazole was determined by HPLC. Results: The results showed that the catalyst prepared increases metronidazole decomposition rate as high as 7.32 times, compared to conventional ozonation. The optimum pH of 10, the optimal dose of 1.5 g/L of catalyst and the optimum time of 30 min were determined. The results of radical scavengers’ effect showed the main reactions of metronidazole decomposition are on the catalyst surface. Conclusions: The results showed that, due to the high performance activated carbon coated with MgO in catalytic ozonation process, increased removal of metronidazole, compared with simple ozonation, and easy access to raw materials, the use of these catalysts in ozonation process are recommended to increase efficiency and accelerate the metronidazole decomposition reaction and similar compounds.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_811_30ca5753bc6fba6fc24ba997471e0717.pdf
ازنزنی کاتالیزوری
مترونیدازول
پوشش دهی عمقی
MgO
راکتوربا بستر سیال
Catalytic ozonation
Metronidazole
Deep coating
MgO
Fluidized bed reactor
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
95
102
812
Original Article
همسانه سازی و بیان آنتیژن حفاظتی تغییریافته باسیلوسآنتراسیس در باکتری E. coli
Cloning and Recombinant Expression modified protective antigen from Bacillus anthracis In E. coil
سید مسیح اعتماد ایوبی
1
حسین هنری
honari.hosein@gmail.com
2
دانشجوی دکتری نانوبیوتکنولوژی، مرکز و گروه علوم زیستی، دانشگاه جامع امام حسین(ع)، تهران.
دانشیار گروه علوم زیستی، دانشگاه جامع امام حسین(ع)، تهران.
زمینه و هدف: سیاهزخم یک بیماری مشترک بین انسان و دام است. عامل این بیماری باکتری باسیلوس آنتراسیس میباشد. آنتی ژن حفاظتی تغییر یافته باسیلوس آنتراسیس برای درمان و واکسن قابل استفاده می باشد. هدف این مطالعه بیان آنتی ژن حفاظتی تغییر یافته باسیلوس آنتراسیس در باکتریE. coli میباشد. مواد و روش ها: قطعات ژنی مورد نظر از پلاسمید pXOI تکثیر و با عمل SOEiong PCR قطعه بدست آمده در کلونینگ وکتور همسانهسازی گردید و بعد از جداسازی به وکتور pET28a(+) زیرهمسانهسازی و به باکتری E.coli سویه BL21(DE3) تراریخت شد. بیان آنتی ژن حفاظتی تغییر یافته باسیلوس آنتراسیس تحت القایIPTG انجام و بعد از تخلیص پروتئین با استفاده از کروماتوگرافی تمایلی، آنتیژن حاصل در چهار نوبت به موشهای سوری تزریق شد. آنتیبادی پلیکلونال تولید شده در سرم موشها اندازهگیری گردید. یافته ها: آنتی ژن حفاظتی تغییر یافته باسیلوس آنتراسیس کلون شده در وکتور بیانی pET28a(+) به وسیلهی PCR، آنالیز آنزیمی و توالی یابی تأیید گردید. پروتئین نوترکیب تولید شده به وسیله SDS-PAGE و لکهگذاری وسترن تایید شد. سرم از خون موش جداسازی شد و تیتر آنتی بادی علیه PA تغییر یافته از طریق الایزای غیر مستقیم ارزیابی گردید. نتیجه گیری: پروتئین تولیدی دارای خاصیت مهار کنندگی بالایی برای فاکتورهای بیماریزای LF و EF می باشد. با توجه به شناسایی آنتی ژن PA بوسیله آنتی بادی آنتی ژن حفاظتی تغییر یافته باسیلوس آنتراسیس، میتوان بهصورت مجزا، یا ترکیبی با سایر دومن های PA در طراحی واکسن و بعنوان دارو برای درمان و پیشگیری بیماری سیاهزخم استفاده نمود.
Background: Anthrax is a common illness between human and animal which the agent of that is Bacillus anthracis. The modified protective antigen cab be used in treatment and vaccination. The aim of this study is the recombinant expression of modified protective antigen in E. coli. Material and Methods: Gene fragments were amplified with PCR from pXOI and fusion gene from SOEing PCR was cloned in a cloning vector and finally sub cloned in pET28a(+) vector and transferred to E. coli BL21(DE3) competent cells. Recombinant expression of modified PA was induced by IPTG and after protein purification with affinity chromatography, resulted antigen was injected to mice in 4 repeats. Polyclonal antibodies produced in mice serum was accessed. Results: The modified protective antigen cloned in expression vector pET28a(+) was confirmed by PCR, enzymatic digestion and sequencing. Recombinant protein was confirmed by SDS-PAGE and western blot. Serum was separated from mice blood and titre of antibody against modified PA was assessed by indirect ELYSA. Conclusion: resulted protein has high inhibitory property for LF and EF virulence factors. By consideration in PA detection by polyclonal antibody against modified PA from Bacillus anthracis, it can be used in for treatment and prophylaxis against anthrax in individual or combination forms with other PA domains.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_812_0b8675fb701961d361e22247daed78a4.pdf
آنتی ژن حفاظتی تغییر یافته
باسیلوس آنتراسیس
پروتئین نوترکیب
protective antigen
Bacillus anthracis
recombinant protein
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
103
109
813
Original Article
بررسی ارتباط طول مدت خواب با سطح قند خون در بیماران دیابتی نوع 2
Relationship between Sleep Duration and Blood Sugar Levels in Patients with Type 2 Diabetes
سیدامیر حسین ذهنی مقدم
1
مریم جوادی
mjavadi@qums.ac.ir
2
فؤاد علیمرادی
alimoradyf@yahoo.com
3
اصغر محمدپور اصل
4
کارشناس ارشد علوم بهداشتی در تغذیه، گروه تغذیه، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
استادیار، گروه تغذیه، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران استادیار، مرکز تحقیقات رشد کودکان، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
کارشناس ارشد تغذیه، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سنندج، ایران
استادیار، دکتری اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
زمینه و هدف: بیماریدیابت مشکلی جهانی بوده و یکی از علل مهم ناتوانی و مرگ در جوامع امروزی است. برخی بررسی ها نشان داده اند که بین مدت خواب با سطح قند خون در بیماران دیابتی رابطه وجود دارد، اما این رابطه در مطالعات دیگر مورد تأیید قرار نگرفته است. از این رو مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط طول مدت خواب با قند خون بیماران دیابتی نوع 2 طراحی گردید. مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی– تحلیلی 244 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مرکز غربالگری دیابت در جنوب تهران مورد بررسی قرار گرفتند. بعد از کسب رضایت نامه کتبی، اطلاعات دموگرافیکی، وضعیت خواب و نمونه خون از افراد گرفته شد. اطلاعات با استفاده از رگرسیون لجستیک تجزیه وتحلیل گردید. یافته ها: از 244 نمونه مورد بررسی تعداد 9/68 درصد (168 نفر) زن و 1/31 درصد (67 نفر) مرد بودند. میانگین کلی سن این افراد22/11±30/58 سال بود. بررسی رابطه کنترل قند خون با ساعات خواب با تطبیق متغیر های دموگرافیکی و مدت بیماری نشان داد که طول مدت خواب در روز های عادی و روز های تعطیل، با کنترل قند خون در افراد مورد مطالعه رابطه معنی داری ندارد(05/0<p). نتیجه گیری: بین طول مدت خواب با قند خون ناشتا و هموگلوبین A1c در بیماران دیابتی نوع 2 رابطه وجود ندارد. انجام مطالعات طولی در این زمینه توصیه می گردد.
Background and purpose: Diabetes is a global problem and one of the main reasons for debility and mortality in present-day societies. Some studies have indicated that Sleep Durationand blood sugar levels in diabetics are correlated, but this has not been confirmed in other research. Therefore, this study was designed to investigate the relationship between Sleep Durationand blood sugar levels in patients with type 2 diabetes. Methods and materials: In this cross-sectional-analytical study, 244 type 2 diabetes patients referred to the Diabetes Screening Center in south Tehran were studied. After obtaining written consent from the patients, demographic information and information regarding their sleep patterns was collected, and blood samples were taken from them. The data was analyzed using the statistical analyses chi-square, independent t-test, and logistic regression. Findings: Of the 244 studied patients, 168 (68.9%) were females and 67 (31.1%) males, and their overall average age was 58.30±11.22. Study of the relationship between blood sugar level control and sleep hours controlling for demographic variables and duration of the disease showed that Sleep Durationon holidays and working days had no significant correlation with blood sugar level control in the studied patients (p>0.05). Conclusions: There was no correlation between Sleep Durationand fasting blood sugar and HbA1c in patients with type 2 diabetes. We recommend longitudinal studies be carried out in this regard.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_813_83a9b405bb7c9853efec7d8b9f98e4b5.pdf
دیابت نوع 2
خواب
قند خون ناشتا
هموگلوبین A1c
Type 2 diabetes
sleep
Fasting Blood Sugar
HbA1c
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
110
121
814
Original Article
بررسی کارایی نانو ذرات پراکسید کلسیم در حذف مادهی رنگزای راکتیو قرمز 198 از فاضلاب صنایع نساجی
A survey of the Efficacy of Calcium Peroxide Nanoparticles in the Removal of Reactive Red 198 from Textile Wastewater
محمد ملکوتیان
1
علی اسدی پور
aliasadipour@yahoo.com
2
سمیه محمدی سنجد کوه
3
استاد، مرکز تحقیقات مهندسی بهداشت محیط، گروه بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایران.
دانشیار، گروه شیمی داروئی، مرکز تحقیقات فارماسیوتیکس، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایران.
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی بهداشت محیط، گروه بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایران.
زمینه و هدف: یکی از بزرگترین صنایع تولیدکنندهی فاضلابهای رنگی، صنعت نساجی است. تخلیهی این فاضلابها به آبهای پذیرنده از طریق کاهش انتقال نور، کاهش اکسیژن محلول و افزایش COD زندگی آبزیان را به خطر میاندازد. در این تحقیق کارایی نانو ذرات پراکسید کلسیم در حذف راکتیو قرمز 198 از فاضلاب سنتتیک و فاضلاب کارخانه نساجی یزدباف بررسی گردید. موادّ و روشها: این تحقیق یک مطالعهی تجربی است که در بهار و تابستان 1393 در مرکز تحقیقات مهندسی بهداشت محیط دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام شد. مشخصات نانو ذرات سنتز شده از طریق آزمایشهای TEM و XRD تعیین گردید. آزمایشهای جذب در سیستم ناپیوسته روی نمونه سنتتیک و واقعی انجام شد. تاثیر پارامترهای pH محلول (3-13)، غلظت اولیه رنگ (10 – 300 mg/L)، زمان تماس (5- 90 دقیقه) و دوز جاذب (5 صدم -6 دهم گرم) بررسی و ایزوترمهای جذب تعیین شد. دادهها با استفاده از نرمافزارSPSS نسخهی 21، EXCEL2007 و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید. یافتهها: جاذب سنتز شده دارای اشکال کروی یکنواخت با اندازهی متوسط 25-15 نانومتر بود.pHبهینه در حذف رنگ 3-7، زمان تماس تعادلی 50 دقیقه و مقدار بهینهی جاذب 4 دهم گرم در 100 میلی لیتر بود. در شرایط بهینه بازدهی حذف رنگ در نمونهی سنتتیک و واقعی، بهترتیب 58/99 و 18/76 درصد بهدست آمد. نتایج حاصلشده بیشترین همبستگی را با مدل ایزوترم لانگمویر نشان داد. نتیجهگیری: براساس نتایج پراکسید کلسیم جاذب مناسبی در حذف راکتیو قرمز 198 میباشد و با توجه به سنتز آسان، میتواند به عنوان یک روش کاربردی در تصفیهی فاضلابهای نساجی استفاده شود.
Background & Objectives: Textile industry is one of the largest industries producing dying wastewater. Discharge of this wastewater to acceptor waters endangers aquaticslife through reducing light transmission, reducing dissolve oxygen, and increasing COD. This study investigated the efficiency of calcium peroxide nanoparticles in removal of Reactive Red 198 from synthetic wastewater and wastewater of YAZDBAF textile factory. Materials & Methods: This experimental study was performed in spring and summer of 2014 in Environmental Health Engineering Research Center of Kerman University of Medical Science. Characteristic of synthesized nanoparticles was determined by TEM and XRD. Adsorption experiments in batch system were performed on synthetic sample and real wastewater. The effect of solution pH (3-13), initial concentration of dye (10-300 mg/L), contact time (5-90 min) and adsorbent dosage (0.05-0.6 g) was investigated and adsorption isotherms were determined. Data was analyzed by SPSS version 21, Excel 2007 softwares and Pearson correlation coefficient. Results: Synthesized adsorbent particles had uniformly spherical shape with approximately diameter of 15-25 nm. The optimum pH for removal of reactive red 198 was 3-7. The equilibrium contact time was 50 minutes and optimum dosage of adsorbent was 0.4 g/100 mL. In these optimum conditions, removal efficiency in synthetic and real sample was 99.58 and 76.18 percent, respectively. Conclusion: Based on the results, calcium peroxide is an efficient adsorbent in removing reactive red 198 and, with attention to simplicity of synthesis, it can be used as an applied in treating textile wastewaters.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_814_82dd0359ff57bb8a719e71ef2ce056e8.pdf
جذب سطحی
پراکسید کلسیم
کارخانه یزدباف
adsorption
Calcium peroxide
YAZDBAF factory
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
122
132
815
Original Article
بررسی و مقایسه ی رگه های شخصیت و سبک های مقابله ای در زنان و مردان سالم و مبتلا به بیماری های قلبی سرپایی
Review and compare personality traits and coping styles
men and women with and without heart disease outpatient
مختار عارفی
m.arefi@iauksh.ac.ir
1
روح اله رحیمی
2
محسن گل محمدیان
mgolmohammadian@gmail.com
3
گروه روان شناسی و مشاوره، واحد کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمانشاه، ایران.
دانشجوی دکتری تخصصی مشاوره، دانشگاه علامه طباطبائی تهران، ایران.
گروه مشاوره، دانشگاه رازی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران.
زمینه و هدف: بیماری قلبی، اختلالی روانی- فیزیولوژیک است که علاوه بر عوامل خطرساز جسمی، عوامل روانشناختی مانند رگه های شخصیتی و تدابیر مقابله ای در بروز و تشدید آن نقش بسزایی دارد. به همین منظور، پژوهش حاضر به بررسی رگه های شخصیت و سبک های مقابله ای زنان و مردان سالم در مقایسه با مبتلایان به بیماری های قلبی سرپایی میپردازد. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع تحقیقات علی- مقایسه ای است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران قلبی سرپایی و همراهان آن ها که در اردیبهشت ماه سال 1394 به بیمارستان شهید مدنی خرم آباد مراجعه کرده بودند که از بین آنان، تعداد 50 نفر از افراد مبتلا به بیماری قلبی(26مرد و 24 زن) و 50 نفر از افراد سالم(28 مرد و 22 زن) از طریق همتاسازی با گروه بیمار انتخاب شدند. سپس پرسشنامههای شخصیتی آیزنک(EPQ-R) و سبک های مقابله ای فولکمن و لازاروس(WCQ) بر روی گروه های مورد مطالعه اجرا شد. برای تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 18 استفاده شد. سطح معناداری نیز 01/0=α در نظر گرفته شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بیماران قلبی از نظر روان رنجورخویی و روان پریش خویی تفاوت معناداری با گروه سالم دارند (001/0P>). همچنین در سبک مقابله ای هیجان مدار بین دو گروه تفاوت وجود دارد اما در نوع مسأله مدار بین آن ها تفاوتی یافت نشد. در مورد نقش جنسیت نیز نتایج نشان داد که در برون گرایی و سبک های مقابله ای هیجان مدار و مسأله مدار بین زنان و مردان بیمار تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0P>). نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که افراد مبتلا به بیماری های قلبی سرپایی افرادی مضطرب، نگران، خشن، و آماده ابتلا به اضطراب، افسردگی و پرخاشگری هستند و نسبت به افراد سالم در مقابله با مشکلات بیشتر از سبک مقابله ای هیجان مدار استفاده می کنند.
Background and Objective: Heart disease, a disorder psycho-physiological risk factors in addition to physical, psychological factors such as personality traits and coping strategies in the incidence and severity it is very important. The purpose of this study was to investigate the personality traits and Coping Styles in healthy men and women compared to those with heart disease outpatient. Materials & Methods: The methodology of the study is causal-comparative research. The study population consisted of all heart disease outpatients and their relatives in May 2015 to the hospital Madani had come out of them, 50 patients with heart disease outpatients (26 males and 24 females) 50 healthy subjects (28 males and 22 females) were matched with healthy controls. The Eysenck Personality questionnaires (EPQ-R) and coping styles of Folkman and Lazarus (WCQ) study was conducted on groups. To analyze the data, descriptive, multivariate analysis of variance (MANOVA) and software version 18 (SPSS18) was used. significant level α= 0/01 were considered as well. Findings: The results showed that people with heart diseases of neuroticism and psychopathic sense of difference with normal group (P<0/001). The emotion-focused coping styles are different between the two groups problem-focused coping styles between them but no difference was found. About the role of gender also showed that extraversion and emotional and problem focused coping styles between men and women patients there was a significant difference (P<0/001). Discussion & Conclusion: The results showed that people with heart disease outpatient those anxious, fearful, violent, and fast developing anxiety, depression and aggression are higher than in healthy individuals deal with problems Styles emotion-oriented coping pressure.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_815_4f857c47bccb5ee38c10ace605eccbdc.pdf
بیماری قلبی سرپایی
رگه های شخصیتی
سبک مقابله ای هیجان مدار و مسأله مدار
Heart disease outpatient
personality traits
emotion and problem-oriented coping style
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
133
142
816
Original Article
تأثیر تنش شغلی بر تمایل به ادامه خدمت کارکنان مرکز مدیریت حوادث و فوریت های پزشکی شهرکرمان
The Effect of Job Stress on the Intention to Stay as Emergency Personnel
طاهره شریفی
1
مینا نامداری
namdari_90@yahoo.com
2
ناصر هاشمی نژاد
n_hasheminejad@kmu.ac.ir
3
مربی، گروه بهداشت عمومی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه، تربت حیدریه، ایران
کارشناس ارشد مهندسی بهداشت حرفه ای، گروه بهداشت حرفه ای، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایران
استادیار، گروه مهندسی بهداشت حرفه ای، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایران
زمینه و هدف: پرسنل بخش فوریت پزشکی به دلیل محدودیت وقت در انجام وظایف و تصمیم گیری در شرایط بحرانی به شدت مستعد ابتلا به تنش شغلی و عواقبی چون ترک حرفه می باشند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط تنش شغلی با تمایل به ادامه خدمت در کارکنان فوریت های پزشکی انجام گرفت. مواد و روش ها:مطالعه توصیفی تحلیلی حاضر بر روی 200 کارمند مرکز فوریت های پزشکی شهر کرمان با نمونه گیری طبقه ای، انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه استاندارد تنش شغلی HSE و پرسشنامه تمایل به باقی ماندن در حرفه Need بود. داده ها بوسیله آمار توصیفی و آزمون های ANOVA ،T- test و رگرسیون در نرم افزار SPSS نسخه 19 تحلیل گردید. سطح معناداری برای کلیه آزمون ها کمتر از 0.05 درنظر گرفته شد. یافته ها: میانگین نمره تنش شغلی67/26±35/89 (از 175نمره) و میانگین نمره تمایل به ادامه خدمت3/0±32/3 (از 4نمره) به دست آمد. طبق آزمون پیرسون، بین تنش و تمایل به ادامه خدمت همبستگی معکوس (21/0-r= و 01/0>p) و بین همه ابعاد تنش شغلی با یکدیگر، همبستگی مثبت وجود داشت (05/0>p). بر اساس آزمون رگرسیون، بین تنش شغلی با تعداد فرزندان و سابقه کاری ارتباط معناداری وجود نداشت (05/0<p). نتیجه گیری:از آنجاکه کارکنان دارای تنش شغلی کمتر، تمایل بالاتری برای ادامه خدمت دارند، لذا ضروری است استراتژی های موثری برای کاهش تنش شغلی کارکنان نظیر حمایت سرپرستی، مشورت و مشارکت پرسنل در تصمیم گیری های سازمان تدوین گردد.
Background & Objectives: Due to time constraints on tasks, critical condition of the patient, and decisions in critical situation, the personnel of emergency medical services (EMS) are highly susceptible to stress which can have serious consequences, such as leaving the profession. This study aimed to investigate occupational stress and its relation with intention to stay as employee of Kerman, s EMS center, Iran. Materials & Methods: This descriptive-analytical study was conducted on 200 employees of Kerman’s EMS center who were selected by stratified sampling. Data collecting method was obtained by a questionnaire consisting of two parts: HSE job stress questionnaire, and Need intention to stay questionnaire. Data analysis was carried out by descriptive statistics, ANOVA, T-test, regression test, and SPSS software. The results were considered significant when pResults: The average of job stress and intention to stay was 89.35±26.67 and 3.32±0.3, respectively. The results of Pearson analysis showed negative correlation between job stress and intention to stay in employees (r= -0.21, p<0.01) and positive correlation between dimensions of job stress (p<0.05). Based on regression analysis, no significant relationship was found between job stress and number of children and work experience. It means that these two variables cannot be considered as predictor variables of job stress with 95% confidence (p>0.05). Conclusion: Due to finding that employees with low job stress tend to have higher intention to stay, effective strategies to decrease level of job stress for employees, like supervisor supports, employees consultation and participation in decisions, and changes the organization, should be developed.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_816_4c4d8a3bc60a3987a5c65c5c2f20d7dd.pdf
تنش شغلی
تمایل به ادامه خدمت
فوریت های پزشکی
job stress
Intention to stay
Emergency medical services
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
143
150
817
Original Article
اثربخشی آموزش شعردرمانی بر کاهش باورهای غیر منطقی دانشآموزان دختر
Evaluating the use of Poetry to Reduce Irrational Beliefs in Female Students
فاطمه پور امیررزداری
fateme.pouramir@gmail.com
1
پرویز کریمی ثانی
2
دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی و تربیتی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی ، تبریز، ایران.
استادیار گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی ، شبستر، ایران.
زمینه و هدف:باورهای غیرمنطقی میانجیگر حالات هیجانی هستند و میتوانند به عنوان علت اصلی پریشانی هیجانی تجربه شوند که آموزش شعردرمانی به عنوان یک عامل کاهش این پریشانی هیجانی است. بنابراین هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش شعردرمانی بر کاهش باورهای غیر منطقی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر ارومیه بود. مواد و روشها:طرح پژوهش از نوع طرحهای نیمه آزمایشی، پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دختر دوره متوسطه شهر ارومیه در سال تحصیلی 93-1392 بودند. روش نمونهگیری در این پژوهش خوشهای چند مرحلهای بود که بر این اساس تعداد 30 دانشآموز دارای نمرات بالای باورهای غیرمنطقی انتخاب و برای گمارش تصادفی در گروه آزمایش و کنترل در نظر گرفته شدند و جلسات شعر درمانی بر روی گروه آزمایش اجرا شد و پرسشنامه باورهای غیر منطقی جونز بر روی آنها اجرا شد. دادههای به دست آمده با استفاده از روشهای آمار توصیفی و آزمون تحلیل کواریانس توسط نرمافزار SPSS.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها:بر اساس نتایج به دست آمده، دانشآموزان گروه آزمایش، پس از مداخله در مقایسه با گروه کنترل باورهای غیر منطقی کمتری نشان دادند (005/0=P، 91/9=F). نتیجهگیری:بر این اساس میتوان برای افزایش باورهای منطقی از شعردرمانی بر مبنای شعرهای سهراب سپهری استفاده نمود.
Background & Objectives:Considering the importance of poetry in reducing stress, the aim of this study was to evaluating the use of poetry to reduce irrational beliefs in female students. Materials & methods: The research design was quasi-experimental, pretest-posttest with control group. The research population included all secondary school female students in Urmia in the 2013-2014 school years. The sampling method was multi-stage cluster. The random sample of 30 students who have high scores on the questionnaire irrational beliefs were selected randomly in two experimental and control group and Poetry therapy sessions were conducted on the experimental group and irrational beliefs questionnaire Jones was administered on them. Data were analyzed by using of descriptive statistics and MANCOVA method was used to analyze the research data was analyzed in SPSS.16 software. Results: The finds showed that the students in the experimental group reported less irrational beliefs, after intervention, as compared to those in the control group (P= < 0.005). Conclusion: we can use poetry therapy according to Sohrab sepehri poet for decrease irrational believes.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_817_eb744d47b976131c2619408ccdf92aec.pdf
هنردرمانی
باورهای غیر منطقی
شعردرمانی
دانشآموزان
Art therapy
Irrational beliefs
Poetry therapy
student
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
151
160
818
Original Article
بررسی اثر ضد تشنجی عصارهی هیدروالکلی برگ گیاه کاکوتی (Zizphoratenuior L.) بر روی تشنج القاء شده با پنتیلن تترازول در موش سوری
Anticonvulsant activity of hydro-alcoholicextract of Ziziphoratenuior L. on pentylenetetrazol induced seizure in mice
حسین پیری
1
بنیامین علی محمدی
2
فاطمه سعیدی
3
فیروزه نادری
4
حسن اژدری زرمهری
hassan.azhdari@gmail.com
5
استادیار بیوشیمی، مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
کارشناس پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
دانشجوی کارشناس هوشبری، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
کارشناس ارشد، مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، قزوین، ایران
استادیار فیزیولوژی، گروه علوم پایه و مرکز تحقیقات علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه، تربت حیدریه، ایران
زمینه و هدف: حدود نیم تا یک درصد از جمعیت جهان به بیماری صرع مبتلا هستند. تشنج، از مهمترین علایم صرع است که بهعلت فعالیت الکتریکی غیرطبیعی نورونهای مغز دیده میشود. بهدلیل عوارض جانبی داروهای شیمیایی، استفاده از داروهای گیاهی میتواند جایگزین مناسبی برای کنترل تشنج بهکار رود. در این مطالعه، اثر ضد تشنجی عصارهی هیدروالکلی برگ گیاه کاکوتی(Ziziphoratenuior L.) در موش سوری نر بررسی گردید. موادّ و روش ها:در این مطالعه، 40 موش سوری نر با محدودهی وزنی 30-25 گرم بهطور تصادفی، انتخاب و به پنج گروه 8 تایی تقسیم شدند که شامل یک گروه کنترل (دریافتکنندهی نرمال سالین و پنتیلن تترازول PTZ، 80 میلیگرم به ازای هرکیلوگرم) و 4 گروه درمان (دریافتکنندهی عصاره با دوزهای 150، 300، 600، 900 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم) بودند. 30 دقیقه بعد از تجویز داخل صفاقی نرمال سالین (در گروه کنترل) و دوزهای مختلف عصاره (در گروههای درمان)، پنتیلن تترازول با دوز 80 میلیگرم به ازای هرکیلوگرم بهصورت داخل صفاقی (IP) به موشها تزریق شد و بلافاصله موشها به قفس مخصوص منتقل شدند و درطی 20 دقیقه رفتارهای تشنجی توسط دوربین فیلمبرداری شد و سپس فازهای مختلف تشنج مورد ارزیابی قرارگرفت. یافتهها: تزریق عصارهی هیدروالکلی این گیاه بهصورت اثر وابسته به دوز، باعث تأخیر زمان شروع تشنج کلونیک، تونیک و تشنج ژنرالیزه تونیک ـ کلونیک شد که در دوزهای 600 و 900 و میلیگرم به ازای هر کیلوگرم، بیشترین اثر را نشان دادند. همچنین تجویز عصارهی هیدروالکلی برگ گیاه کاکوتی، باعث کاهش میانگین زمان مرحلهی تشنج کلونیک، تونیک و تونیک ـ کلونیک در حیوانات شد. نیز عصارهی مذکور باعث حفاظت حیوانات در برابر مرگ و میر و تعداد پرشهای ناگهانی گردید که در دوزهای 600 و 900 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم، بیشترین تاثیر را داشت. نتیجهگیری: مطالعهی ما نشان داد که عصارهی هیدروالکلی برگ کاکوتی (ZiziphoratenuiorL.) دارای اثر ضد تشنجی مناسبی بوده و به نظر میرسد مطالعات آینده برای جداسازی و تعیین مواد موثر و شناخت مکانیسم اثر آن ضروری باشد.
Background and Objectives: About half to one percent of the world population suffer from epilepsy.Seizure is the most common symptoms of epilepsy due to abnormal electrical discharge of neurons in the brain. Due to side effects of chemical drugs, herbal plants are widely used to control seizures. In this study, Anticonvulsant activity of hydro-alcoholicextract of (Ziziphoratenuior L.) was investigated in mice. Materials and Methods: In this study, 40 male mice (25-30 g) were randomly selected and divided into five groups of 8, that included a control group (receiving saline and PTZ) and 4 treatment groups (receiving the extract doses of 150, 300, 600, 900 mg / kg). 30 minutes after IP administration with saline (in control group) and different doses of extract (in treatment groups), PTZ (80 mg/kg) were injectedAnd were transferred to a special cage immediately and convulsive behaviors were recorded by a camera during the 20 minutes. Then, the different phases of seizure were evaluated. Results: Extract injection in all doses by dose- dependently delayed the onset time of clonic, tonic and tonic-clonic seizures, but doses of 600 and 900 mg/kg had showed the greatest effect on onset time. The duration time of tonic, clonic and tonic-clonic seizures in animals that received extract also reduced. Extract injection also dose-dependently decreased the rate of mortality and the number of suddenly jumping during seizures, these effects in doses of 600 and 900 mg/kg was significant. Conclusion: Our study showed that, the hydro-alcoholicextract of (Ziziphoratenuior L.) had an appropriate anticonvulsant activity and it seems the future studies will be necessary to separate its ingredients and understand its mechanism of action.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_818_d921115c05905d3539b715b75c8c590a.pdf
کاکوتی
اثر ضد تشنجی
پنتیلن تترازول
تشنج
موش سوری
Ziziphoratenuior L
Anticonvulsant activity
Pentylenetetrazol
Seizure
Mice
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
161
168
819
Original Article
بررسی غلظت منواکسیدکربن در هوای آزاد شهری و هوای داخل ساختمانهای مسکونی شهر اردبیل
Concentrations of Carbon Monoxide in Outdoor and Indoor Air of Residential Buildings in Ardabil
مهدی فضل زاده
m.fazlzadeh@gmail.com
1
روح اله رستمی
2
صادق حضرتی
s.hazrati@arums.ac.ir
3
مربی، کارشناس ارشد مهندسی بهداشت محیط، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران
مربی، دانشجوی دکترای مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی سمنان، سمنان، ایران
دانشیار، دکترای بهداشت حرفه ای، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، اردبیل، ایران
زمینه و هدف:مونوکسید کربن گازی بیرنگ، بیبو، بیمزه و سمّی بوده و از آلایندههای مهم هوای محیطهای داخلی و همچنین خارج ساختمان میباشد. بنابراین، این مطالعه با هدف اندازهگیری غلظت CO در هوای آزاد شهری و هوای داخل منازل مسکونی شهر اردبیل و مقایسهی آن با استاندارد کیفیت هوا انجامگرفت. موادّ و روشها:در این مطالعهی توصیفی ـ تحلیلی، غلظت مونوکسید کربن درطی دو فصل تابستان و زمستان از هوای آزاد شهری و هوای داخل 50 واحد مسکونی در سال 1392 صورت گرفت. اندازهی CO بهوسیلهی دستگاه گازسنج پرتابل و بهمدت 1 ساعت از محدودهی تنفسی افراد انجامشد. یافتهها:نتایج بهدستآمده نشانمیدهد که مقدار مونوکسید کربن در هوای محیط بیرون (ppm 13/1 ±18/2) در مقایسه با هوای داخل منازل ( ppm63/0±57/0) بیشتر میباشد. همچنین میزان مونوکسید کربن در هوای داخل در فصل زمستان (ppm62/0±63/0) اندکی بیشتر از فصل تابستان (ppm65/0±51/0) میباشد. نسبت غلظت مونوکسید کربن هوای بیرون به هوای داخل منازل (I/O) نیز برابر 76/0 ±37/0 بهدستآمد. نتیجهگیری:با توجه به نتایج بهدستآمده از این مطالعه، کیفیت هوای شهری و هوای داخلی منازل در شهر اردبیل از لحاظ شاخص مونوکسید کربن درحدّ قابل قبول بوده و آلودگی کمتر از مقادیر رهنمود برآوردمیشود.
Background & Objectives:Carbon monoxide (CO) is a colorless, odorless, tasteless, and toxic gas. It is one of the important indoor and outdoor air pollutants. This study was aimed to measure CO concentrations in outdoor and indoor air of residential homes in Ardabil city and to compare the results with air quality standards. Materials & Methods:For this descriptive-analytical study, concentrations of CO in indoor and outdoor air were measured in 50 dwellings during summer and winter in 2013. Concentrations of CO were measured at breathing zoon using a portable Gas meter for a period of one hour. Results:CO concentrations in outdoor air (2.18±1.13 ppm) were higher than the indoor air (0.57±0.63 ppm). Also, CO concentrations of indoor air in winter (0.63±0.62 ppm) were slightly higher than the summer amounts (0.51±0.65 ppm). The indoor to outdoor (I/O) ratio of 0.37±0.76 was obtained for CO concentration. Conclusion:According to the obtained results, CO concentrations are well below the guideline values and, therefore, Ardabil indoor and outdoor air quality is acceptable in terms of CO indicator.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_819_47958c74d4dbca37bd10ed068df39704.pdf
آلودگی هوا
منوکسید کربن
هوای داخل
هوای آزاد
نسبت.I/O
air pollution
Carbon Monoxide
Indoor
Outdoor
I/O ratio
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
169
182
821
Original Article
بررسی انواع سیستمهای بیان پروتئین نوترکیب، معرفی سلولهایS2 بهعنوان یک سیستم بیانی کارآمد
Study o ofrecombinantprotein expressionsystems, introduction ofS2cellsas anefficient expression system
جعفر وطن دوست
j.vatan@hsu.ac.ir
1
شکوفه حسن آبادی
suncity1369@yahoo.com
2
استادیار گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه حکیمسبزواری
دانشجوی کارشناسی ارشد زیست شناسی سلولی ومولکولی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه حکیم سبزواری
امروزه با استفاده از مهندسی ژنتیک، پروتئینهای نوترکیبمیتوانند در حجم انبوه برای پاسخگویی به خواستههای فراوان صنعت تولید شوند. پروتئینهاینوترکیبمیتوانند در سیستمهای بیانی مختلفی بیان شوند و برحسب نوع پروتئین نوترکیب، این سیستمهای بیانی میتوانند عاری از سلول، بر پایه سلول پروکاریوتی یا یوکاروتی باشند. برای تولید پروتئینهای نوترکیبدارویی در اغلب موارد تغییرات پس از ترجمه لازم است و سامانههای بیانی پستانداران در این رابطه اولین انتخاب هستند؛ اما با توجه به مشکلات تولید انبوه پروتئینهای نوترکیب در آنها، سامانههای بیانی حشرات میتواند جایگزین مناسبتری برای دستیابی به بیان بالای بسیاری از پروتئینهای نوترکیب و پیچیده موردتوجه قرار گیرند. در سالهای اخیر رده سلولی S2 از حشره دروزوفیلا بهعنوان میزبان برای بیان پروتئینهای نوترکیب انسانی و غیرانسانیاستفادهشده است. این سیستم با دارا بودن مزایای چون تراکم سلولی بالا و قابلیت تولید پروتئین نوترکیب تاخورده حامل تغییرات پس از ترجمه، این پتانسیل را جهت کاربرد در حوضهی صنعتی و تجاری فراهم نموده است.
Nowadays by genetic engineering, recombinant proteins can be produced massively inresponse to demands of industry.Proteins can be expressed in various expression systems and according to the protein type, the expression system can be cell free system, prokaryotic or eukaryotic-based system. For production of pharmaceutical proteins in most cases post-translational modifications are necessary and mammalian expression systems are the first choice in this regard. However, due to their problems in high production of recombinant proteins, insect expression systems can be an alternative suitable to achieve high expression of many recombinant and complex proteins. In recent year, S2 cell line from Drosophilawas used as the host for the expression of human and non-human recombinant proteins. This system has the advantages such as high cell density and ability to produce folded recombinant proteins with accurate post-translational modifications, especially gamma carboxylation, provides the potential for application in industrial and commercial area.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_821_760401d0f6d046b15221a7cb82e82ad8.pdf
پروتئین نوترکیب
سیستمهای بیانی
سلولS2
Recombinant proteins
Expression systems
S2
per
دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
2821-1375
2016-03-20
23
1
183
195
824
Original Article
بررسی اثر مشتق جدید کورکومین روی مهار تشکیل تجمعات سمی و جلوگیری از تخریب یادگیری و حافظه فضایی موش صحرایی
Study of Effect of a New Curcumin Derivative on Formation of Toxic aAggregates and Prevention of Learning and Spatial Memory Impairment in Male Wistar Rats
حسن رامشینی
hramshini@yahoo.com
1
عبداله مهرآبادی
2
علیرضا مسلم
alirezamoslem@gmail.com
3
دانشگاه پیام نور، گروه علمی زیست شناسی، تهران ، ص.پ 4697-19395 –ج.ا.ایران
دانشگاه پیام نور، گروه علمی زیست شناسی، تهران ، ص.پ 4697-19395 –ج.ا.ایران
استادیار گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات سلامت سالمندان، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران
زمینه و هدف:تجمعات پروتئین آمیلوئید بتا (Aβ) که سازنده اصلی پلاکهای سنیل میباشد یکی از عوامل مهم پاتولوژیکی است که منجر به بیماری آلزایمر می گردد. ترکیباتی که قادر به مهار تشکیل فیبرهای Aβ بشود و یا باعث کاهش سمیت ناشی از این فیبرها گردند ممکن است ارزش درمانی برای بیماری آلزایمر داشته باشند. در حالیکه انتظار میرود کورکومین بهعنوان یک دارو در درمان آلزایمر تجویز شود اما بهعلت پایداری پایین آن این امر میسر نشده است. در مطالعه حاضر اثر مهاری 2, 6-bis(3,4-dimethoxybenzylidene)-1- cyclohexanone که یک مشتق جدید و پایدار از کورکومین است روی تجمع و سمیت لیزوزیم تخممرغ (HEWL) و همچنین روی یادگیری و حافظه فضایی موش صحرایی بررسی شده است. مواد و روشها: تعداد 30 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار با وزن 250-280 گرم به 5 گروه کنترل، دریافتکننده اسکوپولامین، دریافتکننده فیبرهای لیزوزیم، دریافتکننده فیبرهای لیزوزیم تشکیل شده در حضور کورکومین و یا مشتق کورکومین تقسیم شدند. تمام موشها به کمک ماز آبی تحت آزمون یادگیری و حافظه فضایی قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان داد که گروههای دریافتکننده تجمعات لیزوزیم تشکیل شده در حضور کورکومین و یا مشتق آن سکوی پنهان را نسبت به گروه کنترل در زمان کمتر و با طی مسافت کمتری پیدا کردند. تزریق تجمعات آمیلوئیدی لیزوزیم به هیپوکامپ موش صحرایی باعث کاهش حافظه فضایی موش صحرایی شد. در حالی که در حضور کورکومین و مشتق آن تجمعات لیزوزیم تشکیل یافته، غیر سمی بوده و در اثر تزریق به موش صحرایی روی یادگیری و حافظه فضایی تأثیر ندارند. نتیجهگیری: این مشاهدات پیشنهاد میکند که کورکومین و یا مشتق آن ممکن است با نفوذ در محل تولید پلاک آمیلوئیدی باعث مهار تشکیل فیبرهای آمیلوئیدی گردد. از طرفی این مطالعه اهمیت استفاده از پروتئین مدل را بهعنوان یک ابزار قوی برای مطالعه بیماری آلزایمر نشان میدهد.
Backgrounds & Objectives: Aggregates of β-amyloid protein are the main constituent of senile plaques and considered to be one of the causative events in the pathogenesis of Alzheimer's disease (AD). Compounds that could inhibit Aβ fibrils formation and or reduce their associated neurotoxicity might have therapeutic values for treating AD. Although curcumin has shown promising therapeutic utilities for many diseases, including Alzheimer, its clinical application is severely limited because of its poor stability under physiological conditions. In this study, the inhibitory effects of 2,6-bis(3,4-dimethoxybenzylidene)-1-cyclohexanone on aggregation and neurotoxicity of hen egg white lysozyme (HEWL) and, also, on spatial learning and memory of rats were evaluated. Methods: 30 male wistar rates (250-280 g) were divided into 5 groups: control, received scopolamine, received lysozyme amyloid aggregates, received lysozyme aggregates formed in presence of Curcumin and/or Curcumin derivative. The Morris Water maze was used for studying the spatial learning memory. Results: The results showed that, in comparison with receiver groups of lysozyme aggregates alone, the receiver rats of the aggregates formed in the presence curcumin and its derivative found platform in less time and with less distance traveled. The hippocampal injection of HEWL aggregates damaged the spatial memory of rates. Meanwhile amyloid aggregates formed in presence of curcumin or curcumin derivative were nontoxic and had no significant effect on spatial memory in rats. Conclusions: These observations suggest that Curcumin and its derivativeare are capable to insert directly into amyloidogenic core of early aggregates and inhibiting amyloid fibril formation. Also, this study showed the importance of using model proteins as a valid tool to investigate the pathogenesis of Alzheimer’s disease.
https://jsums.medsab.ac.ir/article_824_0586a62a6d5844b83037c3fe0c10af8f.pdf
لیزوزیم تخم مرغ
مشتق کورکومین
آمیلوئید
حافظه فضایی
ماز آبی
Egg lysozyme
Curcumin derivative
Amyloid
spatial memory
Water maze