روانشناسی و روانپزشکی
سارا تقی زاده هیر؛ محمد نریمانی؛ سیف اله آقاجانی؛ مهریار ندر محمدی؛ سجاد بشرپور
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 15 فروردین 1403
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیشفعالی انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود. به روش نمونهگیری هدفمند 60 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیشفعالی ...
بیشتر
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیشفعالی انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل بود. به روش نمونهگیری هدفمند 60 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیشفعالی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش 1، آزمایش 2 و کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. دادهها با استفاده از مقیاس مقیاس درجهبندی والدین کانرز (1978)، آزمون هوش ریون (2000) و پرسشنامه تکانشگری بارت (1995) جمعآوری شد. آزمودنیهای گروه آزمایش 1، تحریک الکتریکی مغز را دریافت کردند. گروه آزمایش 2، نیز مداخله توانبخشی شناختی را دریافت کردند. گروه کنترل مداخلهای را دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل دادهها با با تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروهها در مولفههای تکانشگری (05/0>P) وجود دارد. گروههای آزمایشی تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و توانبخشی شناختی از تکانشگری پایینتری در مقایسه با گروه کنترل برخوردار بودند. همچنین با کنترل اثر پیشآزمون در دو گروه آزمایشی، بین دو روش تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و توانبخشی شناختی تفاوت معنیداری وجود دارد (05/0>P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بدست آمده، میتوان گفت، تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و توانبخشی شناختی مبتنی بر رایانه در بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیشفعالی اثربخش بودند. لذا از هر دو مداخله در بهبود تکانشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیشفعالی میتوان استفاده کرد.
روانشناسی و روانپزشکی
شیرین احمدی؛ سجاد بشرپور؛ اکبر عطادخت؛ محمد نریمانی
دوره 30، شماره 1 ، فروردین و اردیبهشت 1402، ، صفحه 130-143
چکیده
زمینه و هدف: وابستگی به مواد یک بیماری مزمن مغزی است که با مصرف مواد مخدر اجباری و تکانشی مشخص میشود. پژوهش حاضر با هدف مدلسازی ساختاری شدت وابستگی به مواد براساس سرشت عاطفی با نقش میانجیگری کنترل بازداری انجام گرفت. مواد و روشها: پژوهش موردنظر همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد وابسته به مواد مراجعهکننده ...
بیشتر
زمینه و هدف: وابستگی به مواد یک بیماری مزمن مغزی است که با مصرف مواد مخدر اجباری و تکانشی مشخص میشود. پژوهش حاضر با هدف مدلسازی ساختاری شدت وابستگی به مواد براساس سرشت عاطفی با نقش میانجیگری کنترل بازداری انجام گرفت. مواد و روشها: پژوهش موردنظر همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد وابسته به مواد مراجعهکننده به کمپهای ترک اعتیاد اردبیل در سال 1400 بود. تعداد 200 نفر از این افراد به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامههای شدت وابستگی به مواد، سرشت عاطفی و همچنین آزمون کنترل بازداری (go/nogo) پاسخ دادند. دادههای بهدستآمده با استفاده از نرمافزارهای smart pls3 تحلیل شد.یافتهها: نتایج نشان داد سرشت عاطفی بر شدت وابستگی به مواد اثر مستقیم و معنیداری دارد، همچنین اثر غیرمستقیم سرشت عاطفی بر شدت وابستگی به مواد با میانجیگری کنترل بازداری تائید شد. مدل براساس شاخصهای نکویی برازش کفایت مناسبی داشت.نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر مطالعه سرشت عاطفی و کنترل بازداری گامی ضروری و حیاتی در مدیریت، پیشآگهی و پیشگیری از وابستگی و مصرف مواد است.
مهدی پورکرد؛ عباس ابوالقاسمی؛ محمد نریمانی
دوره 16، شماره 4 ، آذر و دی 1388، ، صفحه 181-188
چکیده
زمینه و هدف: در نوجوانان دارای مهارت های اجتماعی ضعیف و خودکارآمدی پایین، این تمایل وجود دارد که از مصرف مواد جهت مقابله با مشکلات استفاده نمایند. هدف این مطالعه تعیین ارتباط مهارت های اجتماعی و خودکارآمدی با گرایش به مصرف مواد در نوجوانان می باشد.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی است و جامعه آماری آن را دانش آموزان پایه ...
بیشتر
زمینه و هدف: در نوجوانان دارای مهارت های اجتماعی ضعیف و خودکارآمدی پایین، این تمایل وجود دارد که از مصرف مواد جهت مقابله با مشکلات استفاده نمایند. هدف این مطالعه تعیین ارتباط مهارت های اجتماعی و خودکارآمدی با گرایش به مصرف مواد در نوجوانان می باشد.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی است و جامعه آماری آن را دانش آموزان پایه های اول و دوم دبیرستان های پسرانه مناطق آسیب پذیر شهر اردبیل تشکیل می دهند. نمونه پژوهش شامل 321 دانش آموز از دبیرستان های آسیب پذیر شهر اردبیل بودند که به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس مهارت های اجتماعی ماتسون، پرسشنامه خودکارآمدی شرر، مقیاس نگرش به مصرف مواد و چک لیست گرایش به مصرف مواد استفاده شد. داده های پژوهش با روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری توسط SPSS.14 در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات مهارت های اجتماعی 15/132، خودکارآمدی 85/81 و گرایش به مصرف مواد 30/21 می باشد. مهارت های اجتماعی (r=0.57) و خودکارآمدی (r=0.42) با گرایش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه معناداری دارند. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نیز نشان داد که متغیرهای پرخاشگری، مهارت های غیراجتماعی، خودکارآمدی عمومی و مهارت اجتماعی مناسب 47 درصد از واریانس گرایش به مصرف مواد در نوجوانان را تبیین می کنند.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، مهارت های اجتماعی و خودکارآمدی با نگرش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه دارند.