یوسف موسوی؛ حسین عزیزی؛ سیدجواد میرنجفیزاده؛ محمد جوان؛ سعید سمنانیان
دوره 25، شماره 1 ، فروردین و اردیبهشت 1397، ، صفحه 13-20
چکیده
سابقه و هدف:هستة لوکوسسرولئوس حاوی دستههای بزرگی از نورونهای نورآدرنرژیک است که ارتباط گستردهای با دیگر نواحی سیستم عصبی مرکزی از جمله هیپوتالاموس دارد. این هسته در تنظیم فرایندهای شناختی شامل توجه، یادگیری، حافظه و وابستگی به اوپیاتها نقش ایفا میکند. هر چند اثر تحریکی اورکسین A بر نورونهای هستة لوکوسسرولئوس نشان داده ...
بیشتر
سابقه و هدف:هستة لوکوسسرولئوس حاوی دستههای بزرگی از نورونهای نورآدرنرژیک است که ارتباط گستردهای با دیگر نواحی سیستم عصبی مرکزی از جمله هیپوتالاموس دارد. این هسته در تنظیم فرایندهای شناختی شامل توجه، یادگیری، حافظه و وابستگی به اوپیاتها نقش ایفا میکند. هر چند اثر تحریکی اورکسین A بر نورونهای هستة لوکوسسرولئوس نشان داده شده است، اثر آن بر انتقالات مهاری سیناپسی نورونهای این هسته ناشناخته است. بنابراین، در این مطالعه اثر اورکسین A بر جریانهای مهاری گابائرژیک نورونهای هستة لوکوسسرولئوس بررسی شده است. مواد و روشها: از ناحیة ساقة مغز در محل حاوی نورونهای هستة لوکوسسرولئوس، برشهای عرضی با ضخامت 300 میکرون تهیه شد. جریانهای مهاری پسسیناپسی خودبهخودی در حضور آنتاگونیست گیرندههای AMPA (CNQX) و NMDA (AP5) در مایع خارج سلولی، همچنین مهارگر کانالهای سدیمی (QX314) در مایع داخل سلولی بهروش whole-cell patch clamp ثبت شد. تأثیر اورکسین بر این جریانها با افزودن اورکسین با غلظت 100 nM به مایع خارج سلولی بررسی شد. یافتهها: در این مطالعه، نشان داده شد که اورکسین A سبب کاهش فرکانس وقوع جریانهای مهاری پسسیناپسی خودبهخودی در نورونهای هستة لوکوسسرولئوس میشود، ولی بر دامنة این جریانها بیتأثیر است. این اثر با کاربرد SB-334867، آنتاگونیست اختصاصی گیرندة نوع یک اورکسین مهار میشود. نتیجهگیری: این مورد نخستین مطالعهای است که نشان میدهد اورکسین A سبب کاهش فرکانس جریانهای مهاری پسسیناپسی خودبهخودی در هستة لوکوسسرولئوس میشود و این اثر را از طریق گیرندة نوع یک و بهصورت پیشسیناپسی انجام میدهد. این مطلب، شاهد ارزشمندی برای نقش سیگنالی اورکسین A را در نورونهای هستة لوکوسسرولئوس فراهم میکند.
سهراب حاجی زاده؛ محمد جوان؛ محمدرضا بیگدلی؛ فیروزه علویان
دوره 19، شماره 3 ، مرداد و شهریور 1391، ، صفحه 287-295
چکیده
زمینه و هدف: اخیراً نشان داده شده هیپراکسی نورموباریک اثر درمانی قابل ملاحظهای در درمان ایسکمی حاد دارد که اصطلاحاً پیش شرطیسازی نامیده میشود. به هر حال به خوبی مشخص نیست این پیششرطی در محیط زنده چگونه عمل میکند. در مطالعه حاضر اثر هیپراکسی نورموباریک متناوب بر بیان HIF1α در مدل سکته مغزی مورد مطالعه قرار گرفت.
مواد و روشها: ...
بیشتر
زمینه و هدف: اخیراً نشان داده شده هیپراکسی نورموباریک اثر درمانی قابل ملاحظهای در درمان ایسکمی حاد دارد که اصطلاحاً پیش شرطیسازی نامیده میشود. به هر حال به خوبی مشخص نیست این پیششرطی در محیط زنده چگونه عمل میکند. در مطالعه حاضر اثر هیپراکسی نورموباریک متناوب بر بیان HIF1α در مدل سکته مغزی مورد مطالعه قرار گرفت.
مواد و روشها: مطالعه از نوع تجربی بوده و حیوانات شامل4 گروه، هر گروه شامل 6 موش صحرایی بودند. غلظت اکسیژن استنشاقی اعمال شده در گروههای هیپراکسی 95 درصد روزانه 4 ساعت و به مدت 6 روز متوالی و در گروه کنترل با همان شرایط با غلظت اکسیژن 21 درصد (نورموکسی) بود. 24 ساعت بعد موشهای صحرایی گروه سکته به مدت 60 دقیقه تحت انسداد شریان کاروتید راست قرار گرفتند. پس از 24 ساعت از جریان خون مجدد، اسکور نقایص نورولوژیک مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها:نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که در گروه سکته نسبت به نورموکسی میزان پروتئین HIF1α افزایش مییافت؛ در حالیکه در گروه هیپراکسی نسبت به نورموکسی میزان این پروتئین تفاوت معناداری نداشت. در گروه هیپراکسی سکته افزایش معناداری در میزان HIF1α مشاهده شد. همچنین هیپراکسی امتیاز نقایص نورولوژی را از 83/8 درصد به 46/3 درصد کاهش داد.
نتیجهگیری: هیپراکسی به واسطه هیدروکسیلاسیون HIF1α موجب ناپایداری آن میشود. در گروه سکته با نرسیدن اکسیژن به سلولها، ازهیدروکسیله شدن و تخریب HIF1α جلوگیری میگردد. در گروه هیپراکسی سکته، سیتوکینهای التهابی با همکاری گونههای آزاد اکسیژن باعت القای افزایش بیان HIF1α میشوند.
سعید سمنانیان؛ حسین بهاروند؛ شیوا خضری؛ محمد جوان
دوره 18، شماره 3 ، مهر و آبان 1390، ، صفحه 179-187
چکیده
زمینه و هدف: افزایش مشارکت سلول های بنیادی عصبی در ترمیم اندوژن آسیب های میلینی یکی از مهم ترین استراتژی ها برای درمان های نوین بیماری ام اس است. افزایش cAMP با فعال کردن PKA و همچنین مستقل از آن، ظرفیت ترمیمی مغز را افزایش می دهد. در مطالعه حاضر، اثر تزریق داخل صفاقی آنالوگ فعال آن (dbcAMP) بر مهاجرت سلول های بنیادی عصبی در مدل EAE بیماری ام اس ...
بیشتر
زمینه و هدف: افزایش مشارکت سلول های بنیادی عصبی در ترمیم اندوژن آسیب های میلینی یکی از مهم ترین استراتژی ها برای درمان های نوین بیماری ام اس است. افزایش cAMP با فعال کردن PKA و همچنین مستقل از آن، ظرفیت ترمیمی مغز را افزایش می دهد. در مطالعه حاضر، اثر تزریق داخل صفاقی آنالوگ فعال آن (dbcAMP) بر مهاجرت سلول های بنیادی عصبی در مدل EAE بیماری ام اس بررسی شد. مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی برای القای EAE، gµ300 MOG با complete freunds adjuvant) CFA) مخلوط و به صورت زیر جلدی به 33 موش تزریق شد. همزمان با تزریق اول و 48 ساعت بعد از آن، سم سیاه سرفه ( PT:pertusis toxin) به صورت i.p. تزریق شد. موش های گروه کنترل فقط CFA و PT را دریافت کردند. گروهی از موش های القا شده dbcAMP را با دوز mg/kg 10 از روز 9 تا 14 یا 9 تا 21 به طور داخل صفاقی دریافت کردند. علائم کلینیکی روزانه بررسی شدند. از روش ایمونوهیستوشیمی و شاخص مولکولی نستین برای شناسایی سلول های بنیادی عصبی استفاده شد. تعداد سلول های Nestin+ در برش های ساجیتال نواحی اطراف بطن جانبی (SVZ) و پیاز بویایی (OB) شمارش شد. آنالیز داده های آماری با استفاده از GraphPad Prism Version 5 انجام گرفت. برای مقایسه علائم کلینیکی بین گروه های EAE و تیمار شده با dbcAMP از آزمون تی غیر زوجی استفاده شد، همچنین برای مقایسه آماری تعداد سلول های Nestin+ از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و پس آزمون توکی استفاده شد. یافته ها: القای EAE باعث ایجاد علایم کلینیکی، فلجی دم و پاهای عقب شد. dbcAMP باعث کاهش شدت و علائم EAE شد. بیشترین درجه بیماری در گروهی که پس از القا، dbcAMP دریافت کرده بودند 13/0±66/0 و در گروه کنترل 2/0±5/2 در روز 21 بعد از القا بود (n=6). با القا EAE تعداد سلول های nestin+ در ناحیه SVZ تغییر معناداری نکرد اما در پیاز بویایی افزایش یافت. با پیشرفت بیماری در گروه EAE در روز 21 بعد از القا، تعداد این سلول ها در بطن جانبی کاهش جزیی یافت (20/1±66/5) و افزایشی در تعداد این سلول ها در گروه EAE که از روز 9 تا 21 بعد از القا، dbcAMP دریافت کرده بودند دیده شد (3/2±9). با یشرفت بیماری در روز 21 بعد از القا، تعداد این سلول ها در پیاز بویایی افزایش یافت (04/2±5/19) و تفاوت این گروه با گروه کنترل معنادار شد (n=3). وقتی dbcAMP از روز 9 تا 21 تزریق شد، افزایش بارزی در تعداد سلول های Nestin+ مشاهده شد (73/2±40) که این تغییر در مقایسه با گروه کنترل و گروه EAE 21 معنادار بود (n=3). نتیجه گیری: dbcAMP با افزایش تعداد سلول های بنیادی عصبی و القای مهاجرت بیشتر آن ها از SVZ بطن های جانبی به پیاز بوبایی و نواحی آسیب باعث تسریع فرایند ترمیم میلین شده و علائم بیماری را کاهش می دهد.
محمد جوان؛ سیدجواد میرنجفی زاده؛ مریم زراعتی؛ سیمین نامور
دوره 17، شماره 3 ، مهر و آبان 1389، ، صفحه 158-169
چکیده
زمینه و هدف: علیرغم تحقیقات گسترده در زمینه صرع، هنوز مکانیسم اصلی ایجاد این اختلال ناشناخته است. با توجه به این که فعالیت آنزیم اکتو ATPase نقش مهمی در تبدیل ATP به AMP داشته و این ماده متعاقبا می تواند به آدنوزین تبدیل شود و نیز با در نظر گرفتن نقش آدنوزین به عنوان مهم ترین عامل ضد تشنج درون زا در مغز، در این تحقیق تاثیر مهار فعالیت اکتو ATPase ...
بیشتر
زمینه و هدف: علیرغم تحقیقات گسترده در زمینه صرع، هنوز مکانیسم اصلی ایجاد این اختلال ناشناخته است. با توجه به این که فعالیت آنزیم اکتو ATPase نقش مهمی در تبدیل ATP به AMP داشته و این ماده متعاقبا می تواند به آدنوزین تبدیل شود و نیز با در نظر گرفتن نقش آدنوزین به عنوان مهم ترین عامل ضد تشنج درون زا در مغز، در این تحقیق تاثیر مهار فعالیت اکتو ATPase بر روند کیندلینگ مسیر پرفورنت مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، تعداد 6 سر موش صحرایی نر در هر گروه بر اساس روش کیندلینگ سریع با تحریکات الکتریکی مسیر پرفورنت (12 بار در روز با فرکانس 50 هرتز و مدت هر پالس 1 میلی ثانیه) کیندل شدند. در طی روند کیندلینگ، کمیت های رفتاری و الکتروفیزیولوژیک تشنج و نیز پتانسیل های میدانی ثبت می شد. برای بررسی نقش آنزیم اکتو ATPase در گروهی از حیوانات، هر روز پس از پایان تحریکات کیندلینگ FPL 67156 به عنوان مهارگر این آنزیم به صورت داخل بطن مغزی به حیوانات تزریق گردید. حیوانات در گروه کیندل 6 سر و در سایر گروه ها 4 سر بودند مقایسه آماری کمیت های مدت زمان امواج تخلیه متعاقب، شیب fEPSP و دامنه PS در طی روند صرع زایی در بین گروه های مختلف آزمایشی توسط آزمون تجزیه و تحلیل واریانس دو طرفه از نوع Repeated Measures و آزمون متعاقب Bonferoni صورت گرفت. اختلاف شاخص زوج پالس در هر فاصله زوج پالسی بین گروه ها توسط آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون متعاقب Bonferoni صورت گرفت. وقوع مراحل پنج گانه تشنجی بین گروه های آزمایشی نیز با استفاده از آزمون کروسکال والیس و آزمون متعاقب من ویتنی یو مقایسه گردید. در محاسبات آماری از نرم افزار Prism نسخه شماره 5 استفاده شد.
یافته ها: نتایج این تحقیق نشان داد که مهار آنزیم اکتو ATPase (با تزریق FPL67156) باعث تغییری در احتمال بروز مراحل مختلف رفتاری تشنج و مدت زمان امواج تحلیه متعاقب در طی روند کیندلینگ نسبت به گروه کیندل نمی شود(P>0.05) اما شکل پذیری سیناپسی را تحت تاثیر قرار می دهد، به گونه ای که دامنه PS را نسبت به گروه کیندل افزایش داده(P
محمد جوان؛ سیدجواد میرنجفی زاده؛ مهدی گودرزوند؛ تقی الطریحی
دوره 16، شماره 2 ، خرداد و تیر 1388، ، صفحه 62-71
چکیده
زمینه و هدف: امروزه آنتی اکسیدان ها و ویتامین D3 در بیماری های تحلیل برنده سیستم عصبی مورد استفاده قرار می گیرند، هرچند که مکانیسم دقیق عمل آن ها به خوبی مشخص نیست. در این مطالعه، اثر تجویز توام ویتامین های Eو D3 بر میزان دمیلیناسیون، مرگ سلولی و بازسازی میلین هیپوکمپ به دنبال تزریق موضعی ایتدیوم بروماید(EB) در موش صحرایی، مورد بررسی قرار ...
بیشتر
زمینه و هدف: امروزه آنتی اکسیدان ها و ویتامین D3 در بیماری های تحلیل برنده سیستم عصبی مورد استفاده قرار می گیرند، هرچند که مکانیسم دقیق عمل آن ها به خوبی مشخص نیست. در این مطالعه، اثر تجویز توام ویتامین های Eو D3 بر میزان دمیلیناسیون، مرگ سلولی و بازسازی میلین هیپوکمپ به دنبال تزریق موضعی ایتدیوم بروماید(EB) در موش صحرایی، مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه به صورت تجربی بر روی 32 سر موش از نژاد اسپراگ انجام شد. حیوانات ویتامین (100mg/kg) Eو ویتامین (5mg/kg) D3 را به صورت توام و داخل صفاقی به مدت 7 روز پس از القای دمیلیناسیون با EB دریافت نمودند. وسعت و شدت دمیلیناسیون با کمک رنگ آمیزی اختصاصی Luxol fats blue و بیان ژن های Caspase-3 فعال وMBP بررسی گردید. برای آنالیز داده ها واریانس یک طرفه و پس آزمون توکی تحت نرم افزازSPSS استفاده گردید.
یافته ها: این پژوهش نشان داد که تجویز توام هر دو ویتامین به مدت 7 روز موجب کاهش معنادار Caspase-3 فعال (10±0) (P